به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، کرسی تلاوت و تدبر و تفسیر مسجد شیخ صدوق واقع در شهرری، روبری بارگاه شیخ صدوق، شب گذشته 19 مرداد ماه پس از نماز مغرب و عشاء با حضور حجت الاسلام سیدمحمدجواد موسویدرچهای برگزار شد.
در این کرسی تلاوت که 5 سال است، شبهای جمعه برگزار میشود، حجت
الاسلام موسوی درچهای، در ابتدا به بیان نکات تفسیری و ذکر معانی آیات و لغات میپردازد؛
سپس آیات توضیح داده شده را تلاوت میکند.
مسجد شیخ صدوق، توسط مرحوم آیت الله حاج آقا حسین موسویدرچهای(پدر حجت
الاسلام سیدمحمدجواد درچهای) امام جمعه شهرری و استاد برجسته حوزه علمیه، بیش از
50 سال پیش، سال 1343 تاسیس شده است. حجت الاسلام سیدمحمدجواد موسویدرچهای،
صبحها و شب های جمعه در این مسجد، نماز جماعت را اقامه میکند.
شب گذشته و پس از برگزاری کرسی تلاوت، حجت الاسلام سیدمحمدجواد موسویدرچهای که شنبه 21 مردادماه عازم حج تمتع است، با اهالی مسجد و دوستان و آشنایان
خود وداع کرد. سپس به بارگاه شیخ صدوق، بزرگترین محدث شیعه رفت و در کنار قبر پدر
مرحوم خود، فاتحهای خواند و از پدر اذن سفر را گرفت.
حجت الاسلام موسوی درچهای در پایان به زیارت شیخ صدوق، فخرالمحدثین شیعه و صاحب کتب علل
الشرایع، من لایحضره الفقیه، کمال الدین و تمام النعمه و... رفت و ضمن قرائت فاتحهای، دقایقی با خدای خود خلوت کرد.
شیخ صدوق در حدود سال ۳۰۶ در قم
متولد شد. تولدش با آغاز نیابت حسین بن روح، سومین نائب خاص حجت بن حسن(عج) همزمان بوده است. پدر شیخ صدوق علی بن حسین بن موسی بن بابویه، از فقهای
بزرگ شیعه و در زمان امام حسن عسگری و حجت بن حسن(عج) میزیسته و مورد احترام آن امامان بوده است. (هر دو
پدر و پسر معروف به ابن بابویه و صدوقین هستند)
وی از طرف رکن الدوله دیلمی، پادشاه ری به آن شهر دعوت شد و در آنجا
اقامت گزید و نزد آن پادشاه شیعی و وزیر نامدار و دانشمندش صاحب بن عباد با احترام زیاد میزیست و ریاست روحانی شیعیان عصر
به او رسید. وی سپس به شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، نیشابور، بلخ و بخارا سفر کرد
و به منظور حج و زیارت ائمه به حجاز و عراق رفت و در شهرهای کوفه و بغداد دانشمندان
از محضرش استفاده کردند و سپس به ایران بازگشت و در سال ۳۸۱ هجری در ری از دنیا
رفت. شیخ صدوق ابن بابویه قمی، که یکی از علمای بزرگ شیعه است، به خاطر فشار حکومت
در سختگیری بر شیعیان، زندگی در قم برایش مشکل شد و به طرف یکی از روستاهای بلخ،
که ساکنان آن همه شیعه بودند، مهاجرت کرد و شیعیان با گرمی از او استقبال نمودند و
از ایشان تقاضای نوشتن کتاب فقهی کردند. ایشان نیز کتاب مهم و معروف خود، من لایحضره الفقیه، را در این روستا تألیف نمود.
آرامگاه شیخ صدوق، در گذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین به علت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاک پنهان گردیده بود به گونهای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ مستوفی» پوشانده بود. ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهرری را آب فرا گرفت و بعضی از مناطق را تخریب نمود؛ اطراف مزار شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد؛ هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. در پی این حادثه، واقعهٔ عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتابهای خود نقل نمودهاند.
وقتی که برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، پیکری را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود، ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بود که چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود! این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه قاجار رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند؛ شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، که در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا کرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیتالله ملا محمد رستمآبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی (پدر آیتالله مرعشی نجفی) حضور داشتند، برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی پیکر، شروع به بررسی و جستجو نمودند. با جستجو و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شده است: پس از بررسیهای کامل و پیداشدن این سنگ نبشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی پیکر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آن را ببندند، حفره پدید آمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینهکاری نمایند.
حال با وجود بارگاه چنین عالم و محدث بزرگی در شهرری، حتی نام خیابان و یا میدانی به نام این عالم بزرگ شیعی نیست. شنیدهها نیز حاکی از آن است که فرهنگسرایی در جوار بارگاه شیخ صدوق در حال تاسیس است که مسئولین امر آن، درصدد هستند تا نام این فرهنگسرا را فرهنگسرای طغرل نامگذاری کنند که مورد اعتراض اهالی محله ابن بابویه و ائمه مساجد این منطقه شده است. این در حالی است که شیخ صدوق قبل از طغرل، پادشاه ستمگر سلسله سلجوقی میزیسته و با خود فرهنگ را به این منطقه آورده است ولی در مقابل طغرل با حضورش، قتل و غارت کرده و فرهنگ را نابود ساخته است. همچنین، میدانی روبروی آرامگاه شیخ صدوق است که هیچ نام و نشانی ندارد و تقاضای نامگذاری میدان و فرهنگسرا هم تقاضای عموم مردم و هم علماء و امام جمعه شهرری بوده است که به شورای اسلامی شهر تهران تذکر داده شده ولی هنوز نتیجه ای نداده است.
همچنین، تابلوهای راهنمایی و رانندگی نیز در اطراف بارگاه شیخ صدوق، با عنوان آرامگاه شیخ صدوق نصب گردیده است که موجب اعتراض اهالی محله و ائمه جماعات گردیده است؛ چرا که در قبرستان ابن بابویه، آرامگاه را برای اشخاصی همچون تختی، رجبعلی خیاط و دهخدا به کار میبرند و هم ردیف قرار دادن شیخ صدوق، قابل قبول نیست. همچنین از دیگر گلایههای اهالی ابن بابویه، تغییر نام مدرسهای در جوار بارگاه شیخ صدوق بود. این مدرسه که از ابتدای انقلاب اسلامی با عنوان «مکتب صدوق» نامگذاری شده بود، در سالهای اخیر نامش را به 22 بهمن تغییر دادهاند.