به گزارش ایکنا؛ پانزدهمین دوره همایش بینالمللی بانوان قرآنپژوه فردا، هشتم آذرماه به میزبانی شهر مقدس مشهد و به همت مرکز فرهنگی بانوان قرآنپژوه برگزار و در این همایش از 15 بانوی پژوهشگر، هنرمند و قاری و حافظ قرآن کریم ایرانی و چهار نفر از بانوان عراقی و افغانی تجلیل میشود.
مرحوم حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی، دبیری چهارده دوره همایش بینالمللی بانوان قرآنپژوه را برعهده داشت و جزء مؤسسان این همایش محسوب میشود. به بهانه برپایی این همایش، خودنوشت استاد از زندگینامهشان به همراه تایملاین زندگینامه منتشر میشود.
* برای بزرگنمایی روی تصویر کلیک کنید*
خودنوشت مرحوم حجتالاسلام والمسلمین احمد احمدی
اینجانب احمد احمدی در ۱۵ شهریور ۱۳۱۲ در یکی از روستاهای ملایر در خانوادهای کشاورز و مذهبی به دنیا آمدم. در کودکی قرآن و کتابهای فارسی را خوب آموختم، اما دریغا که به علت نبودن مدرسه و امکانات، استعدادم به هدر رفت. در هفدهسالگی بدون استاد، تمام صرف را خوب خواندم و نیمی از نحو را.
در ۱۳۳۱ وارد حوزه بروجرد شدم و در طول پنج سال که فصل زراعت را هم به روستا میرفتم تا نیمه دوم سطح را خواندم. در ۱۳۳۶ به حوزه قم آمدم و تا ۱۳۴۵ علاوه بر دروس خارج و فلسفه و تفسیر در حوزه، از دانشگاه تهران لیسانس فلسفه گرفتم و دبیر شدم. در ۱۳۴۸ کارشناسی ارشد فلسفه غرب گرفتم و در سال ۱۳۵۸ در همان رشته فارغالتحصیل شدم و در 1353 به دعوت گروه فلسفه غرب دانشگاه تهران عضو هیئت علمی آنجا شدم.
فعالیتهای علمی ـ تحقیقی و اجرایی
از 1337 تا چند سال پس از ۱۳۵۰ با مجله «مکتب اسلام» همکاری داشتم؛ از نگاشتن مقاله تا پاسخ به سؤالات دینی و تا ویرایش و ... از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۶۱ با مؤسسه «در راه حق» همکاری علمی ـ آموزشی داشتم. در این مدت با حضرات آیات خرازی، مصباح و استادی از میان طلاب چهار دوره دانشجو گرفتیم و آموزش دادیم که بسیاری از آنها اکنون در مصادر امورند و یا از استادان برجسته حوزه و دانشگاهند. بنده در این دورهها بیشتر فلسفه غرب و کمی هم فلسفه اسلامی تدریس کردم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شهرهای مختلف از جمله کرمانشاه(حدود ۴۰ روز)، قم، تهران و اصفهان(هر کدام چندین روز) برای استادان، دبیران و دانشجویان دوره آموزشی داشتهام. از پنجم دی ماه ۱۳۶۰ به فرمان حضرت امام خمینی(ره) به ستاد انقلاب فرهنگی ـ که بعداً در ۱۳۶۳ به شورای عالی انقلاب فرهنگی تبدیل شد ـ رفتم. آن زمان دانشگاهها تعطیل و سخت آشفته بود. امام رضوان الله علیه در فرمانشان دستور داده بودند که دانشگاهها را هر چه سریعتر باز کنید. به همین جهت در گرماگرم جنگ و درگیریهای گروهکها در بیرون و درون دانشگاهها به برنامهریزی پرداختیم و من حدود ۲۱ماه، به جز روزهای پایان هفته که به قم میرفتم، شب و روز در دبیرخانه ستاد بودم و گاه از ساعت شش بامداد تا بامداد روز بعد مشغول تهیه و تکثیر و ارسال برنامهها به دانشگاهها بودم.
پس از آوردن خانواده از قم به تهران، دیگر تماموقت درگیر حل مشکلات دانشگاهها بودم؛ از سفر به بیشتر دانشگاهها، آرام کردن جو متشنج آنجا، تبیین برنامهها، توجیه استادان و دانشجویان تا ... ستاد انقلاب فرهنگی برای دانشگاهها چهار برنامه داشت: تربیت استاد فراخور انقلاب، تدوین کتاب درسی و مبنایی، تدوین برنامه و تربیت دانشجو. من در تدوین دو برنامه اخیر با سایر اعضا مشترک بودم، اما دو برنامه نخست یعنی تربیت استاد و تدوین کتاب در بخش علوم انسانی که دشوارتر و پایدارتر بود عملاً بر دوش من نهاده شد.
برای تربیت استاد دانشگاه تربیت مدرس را دایر کردیم و آگاهان میدانند که بنیانگذار و راهانداز و ادامهدهنده آن در واقع اینجانب بودهام، زیرا اگرچه ظاهراً فقط رئیس دانشکده علوم انسانی آن با صدها دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری بودم، اما در واقع تنها کسی بودم که در برابر هجوم مخالفان آن ـ که گاه خود وزیران علوم بودند! ـ یکتنه ایستادم و نگذاشتم این شجره طیبه را که تاکنون هزاران استاد برای دانشگاهها تربیت کرده است از رشد بازدارند و یا از بُن براندازند. من از اوایل ۱۳۶۱ تا تیرماه ۱۳۷۴رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس بودم و با توجه به اینکه دانشگاه نوبنیاد و استاد هم کمیاب بود، گاه ناگزیر مدیریت چند گروه و یا تدریس پارهای از دروس بر دوش من میافتاد.
اما تدوین کتاب، در 7 اسفند ۱۳۶۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی به لحاظ اهمیت علوم انسانی مرکزی را تصویب کرد که کتابهای درسی و مبنایی برای دانشگاهها تدوین کند و شورا با اصرار تمام مسئولیت این مرکز را به عهده اینجانب نهاد. به این دلیل که با حوزه قم و دانشگاهها ارتباط دارم.
تابستان ۱۳۶۴ بود که اعضای شورا خدمت امام(ره) رسیدیم و حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رئیس شورا موضوع را با حضرت امام(ره) در میان نهادند و کمک مالی خواستند و ایشان با لبخندی دلنشین قول مساعدت دادند و یک میلیون تومان فرستادند که سرمایه پربرکتی شد برای «سمت»(سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها). از آن زمان تاکنون یعنی در مدت نزدیک به ۲۳ سال همچنان مسئولیت این مرکز به عهده اینجانب است و تعداد ۱۱۷۳ عنوان در شمارگانی نزدیک به ۲۲ میلیون با قیمت حداکثر بازار آزاد به دانشجو عرضه شده است.
علاوه بر این، صدها قرارداد منعقد شده که برخی از آنها در حال تدوین و برخی در حال ویرایش و تولید و انتشار است و مجموع آنچه گفته شد به علاوه سرمایه معنوی و فیزیکی موجود ـ که به صدها میلیارد ریال میرسد ـ سرمایه عظیمی است که برای علم و فرهنگ انقلاب به دست آمده است و در آینده هم همچنان مورد استفاده خواهد بود و الحمدالله در ۱۳۶۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد که نظام آموزش و پرورش کشور دگرگون شود و مسئولیت این کار به عهده اینجانب واگذار شد. طی دو سال با تشکیل دو سمینار سراسری از استادان، دبیران و صاحبنظران تعلیم و تربیت در زیر آژیر و بمب و موشک و با سفر به شوروی و هند، طرحی جامع و مشکلگشا با مقدمه راهبردی من، نزدیک به ۱۷۰ صفحه تدوین و به وزارت آموزش و پرورش تحویل شد، اما دریغا که وزیر وقت و برخی معاونانش آن را اجرا نکردند با آنکه به گفته آگاهان هنوز هم بهترین طرح است.
همچنین، در ۱۳۶۵ برای تربیت استادان معارف در دانشگاهها، مرکزی به نام مرکز تربیت مدرس دایر کردم و خودم سالها مدیر و استاد آن بودم. در این مرکز از طلابی که چند سال درس خارج خوانده بودند، امتحان گرفته میشد و با برنامه درسی ویژهای پس از سه سال مدرک کارشناسی ارشد میگرفتند و به تدریس در دانشگاه میپرداختند. برخی هم در حین تدریس در همانجا یا در سایر دانشگاهها امتحان میدادند و به مقطع دکتری میرفتند.
همین مرکز اکنون وابسته به دانشگاه قم شده و بیش از ۱۰ سال است در چند رشته ـ از جمله فلسفه تطبیقی ـ مدرک دکتری میدهد و از آغاز تاکنون در طول ۲۲ سال بیش از ۵۰۰ استاد در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری فارغالتحصیل کرده و به دانشگاهها فرستادهاند. اینجانب در طول این مدت، افزون بر راهاندازی و چند سال مدیریت آغازین، همواره در پایان هر هفته در آنجا چند ساعت تدریس فلسفه غرب و در مقطع دکتری تدریس فلسفه تطبیقی داشتهام.
در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ به مدت ۳۵ماه مدیر گروه فلسفه در دانشگاه تهران بودهام. به جهت تخصصم در رشتههای زبان و ادبیات فارسی، عربی، تفسیر، فلسفه و کلام اسلامی و فلسفه غرب هرکجا ضرورت اقتضا کرده و استاد راهنما یا مشاور و حتی داور یافت نشده، افزون بر اینکه بارها موضوع پایاننامه را پیشنهاد دادهام، خودم هم راهنمایی، مشاوره و یا داوری را پذیرفتهام و اکنون صدها پایاننامه در زمینههای یادشده، به ویژه در مقطع دکتری فلسفه تطبیقی به عنوان راهنما، در کتابخانهام موجود است و همه دانشجویانم میدانند که در بررسی پایاننامهها از هیچ نکتهای فروگذار نمیکنم. والحمدالله افزون بر سالها مشارکت جدی و فعال در تدوین برنامههای راهبردی برای دانشگاهها و آموزش و پرورش، به ویژه در علوم انسانی، در تدوین برنامههای درسی و سرفصلهای بسیاری از رشتههای علوم انسانی، حتی برای برخی دانشگاههای غیردولتی، مانند دانشگاه امام صادق(ع) مشارکت تخصصی داشتهام.
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را که اکنون با نام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نامبردار است، اینجانب از نیمه دوم ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۵ ـ حدود ۱۴ سال ـ سرپرستی کردهام. بسیاری از اعضای هیئت علمی کنونی آنجا را امتحان ورودی گرفته و پذیرفتهام و آثاری را که تا سال ۱۳۷۵ در آنجا تدوین و در سمت منتشر شده، پیش از چاپ گاه یک یا چند بار اصلاح کردهام و صحه گذاشتهام تا منتشر شده است. هماکنون هم با این پژوهشگاه پیوندی استوار و مستحکم دارم و برخی از آثار فعلی آنجا همین حالا هم در سمت به صورت مشترک منتشر میشود. در مجلس شورای اسلامی چهار سال عضو فعال کمیسیون آموزش و تحقیقات بودهام و در تصویب قوانینی مانند حذف تدریجی کنکور سهم بسزایی داشتهام.
از هزار و 173 کتابی که در سمت منتشر شده، تقریباً همه آنهایی را که محتوای علمی و اسلامی داشته مرور و گاه اصلاح کردهام تا مبادا سطحی یا خلاف حقایق اسلامی باشد. به پیشنهاد خود استاد نامور پهنه زبان و ادبیات فارسی، جناب آقای دکتر کزازی، بر هشت جلد از نه جلد نامه باستان، این یادگار ماندگار، نظارت دقیق همراه با تقریظ استاد داشتهام.
هر کدام از کتابهای زبان و نگارش، سخن شیرین فارسی و دُر دری را که هماکنون به عنوان درس عمومی تدریس میشوند، پیش از چاپ چند بار دیده و اصلاح کردهام. کتاب المنهج القویم را که با عنوان درس عمومی تدریس میشود، خودم طرح دادهام و دو درسش را هم بدون ذکر نام من نوشتهام و نامش را هم بنده برگزیدهام و بر آن نهادهام. همچنین، به لحاظ تخصصی که در ویرایش دارم کوشیدهام که ویرایش کتابهای سمت در عالیترین سطح انجام گیرد.
در ۱۳۶۲ با پیشنهاد بنده برای تربیت استادان علوم اسلامی در دانشگاهها، جذب خبرگان بدون مدرک دانشگاهی در ستاد تصویب شد و بنده، به تنهایی آن را به راه انداختم. استادان بزرگ را از حوزه و دانشگاه دعوت کردم و امتحانی آبرومند برگزار شد و شماری از روحانیون دانشمندی که تا آن روز از وجودشان استفاده نمیشد به دانشگاه رفتند و هماکنون هم آن راه ادامه دارد. البته من دیگر در امتحان کتبی حضور ندارم، اما در امتحان شفاهی هنوز هم هستم. علاوه بر این در چندین مجله و هیئت امنا، مانند هیئت امنای دانشگاه تربیت مدرس عضویت دارم و ...
آنچه در بالا گفته شد و از سر ضرورت استناد فعل به «من» داده شد، برایم سخت ناخوشایند است، زیرا در برابر فرمان سراسر افتخار حضرت امام رضوان الله علیه و انقلاب ملت بزرگ ایران پشیزی به شمار نمیآید؛ هر چند این بنده ناچیز هر چه در توان داشتهام به کار بستهام و تا رمق دارم، به یاری خداوند به کار خواهم بست، اما همواره این دو بیت حافظ را خطاب به امام(ره) ترنم میکنم: اگرچه خرمن عمرم غم تو داد به باد/ به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم/ چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست/ که خدمتی به سزا برنیامد از دستم
حوزه علمیه بروجرد
آیتالله حاج شیخ علی محمد بروجردی درس خارج، آیتالله حاج شیخ احمد فیضی دروس سطح، آیتالله حاج شیخ رحمه الله صاحبالزمانی دروس سطح، حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا مولانا دروس مقدمات و فلسفه و کلام.
حوزه علمیه قم
آیتالله العظمی بروجردی(ره) درس خارج، آیتالله العظمی امام خمینی(ره) آیتالله العظمی طباطبایی سلطانی(ره) درس کفایه، آیتالله العظمی شهابالدین نجفی(ره) درس خارج، آیتالله العظمی محقق داماد(ره) درس خارج، آیتالله العظمی حسین نوری درس سطح، آیتالله حاج میرزا علی مشکینی(ره) درس سطح و آیتالله العظمی فیلسوف الهی و مفسر بزرگ قرآن. علامه طباطبایی(ره) که مدت بیست سال از محضر نورانیاش فیض بردم و وجودم مرهون اوست و هنوز هم با او زندگی میکنم. در دانشگاه تهران بیشترین استفادهام از درس استاد بزرگوار مرحوم دکتر یحیی مهدوی بوده است.
بخشی از کتابها و مقالات
کتابها
تأملات در فلسفه اولی (ترجمه)، رنه دکارت، انتشارات سمت، چاپ پنجم، ۱۳۸۵.
نقد تفکر فلسفی غرب (ترجمه)، اتین ژیلسون، انتشارات سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۵.
ب) مقالهها
تجربه حسی و رابطه آن با کلیت و استقراء، خردنامه صدرا، شمار ۱۶، ۱۳۷۸.
تفسیر قرائتی دیگر از آیات اول سوره روم، بینات، شماره ۱۸
ریشهیابی تعارض علم و دین، پیام حوزه، شماره ۲۰.
اصل هو هویت یا مفصل روانشناسی و فلسفه، سخن سمت، شماره ۵، ۱۳۷۸.
عقل و رابطه آن با دین و عرفان، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، قم، شماره ۲.
اعتبار و روایی قرائتهای مختلف از دین، کیهان فرهنگی، شماره ۱۷۲، ۱۳۷۹.
ضرورت، فصلنامه فلسفه دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران گروه فلسفه، شماره ۱، سال ۱۳۷۹.
نقدی بر نظریه هیوم در باب علیت، یادنامه آیتالله حسنزاده آملی، پژوهشگاه علوم انسانی، سال ۱۳۷۴.
گامی درجهت حل نزاع میان اصالت وجود و اصالت ماهیت، یادنامه حکیم سبزواری، تربیت معلم سبزوار، سال ۱۳۷۴.
لاهیجی و اصالت ماهیت، یادنامه لاهیجی، وزارت ارشاد، سال ۱۳۷۴.
ماهیت و جعل از دیدگاه میرداماد، یادنامه میرداماد و میرفندرسکی، فرهنگستان علوم، سال ۱۳۸۴.
خلط شناختشناسی و هستیشناسی در نزاع اصالت وجود و اصالت ماهیت، مجله پژوهش و حوزه، شماره ۲.
مغالطه کنه و وجه در نظریه تکثر قرائت دین، نشر ظفر، قم، سال ۱۳۸۰.
اصل علیت و رابطه آن با تشکیک وجود، یادنامه مرحوم شهید قدوسی، نشر شفق، سال ۱۳۶۳.
ایزوتسو و زبان وحی، انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۸۲.
مربی خاموش(= عاشورا)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، سال ۱۳۷۶.
ادراک حسی از دیدگاه ابن سینا و کانت، استانداری همدان، سال ۱۳۸۶.
مناجات نظامی زخمه روح، دانشگاه تبریز، سال ۱۳۷۵
تبیین ماهیت حق، نقدی بر اعلامیه حقوق بشر، بزرگداشت آیتالله قبلهای، دانشکده علوم قضایی، تهران، سال ۱۳۸۷.
ارتباط فیزیک و متافیزیک، فروغ اندیشه، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه قم، سال ۱۳۸۳.
سفرهای علمی ـ دانشگاهی
برای انجام کارهای دانشگاهی و ارائه مقالات علمی به این کشورها سفر کردهام: هند، آمریکا، کانادا، ایتالیا، ترکیه، الجزایر، سوریه، شوروی سابق، افغانستان، پاکستان، مصر، آلمان، انگلیس، ترکمنستان، اندونزی و لبنان. همچنین، به زبانهای عربی و انگلیسی تسلط کامل و آلمانی آشنایی نسبتاً خوبی دارم.
محمدرضا رجبی
انتهای پیام