نقدی بر سخنان رسول جعفریان درباره وصیت‌نامه امام حسین(ع) به محمد حنفیه
کد خبر: 3842167
تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۹
یادداشت وارده؛

نقدی بر سخنان رسول جعفریان درباره وصیت‌نامه امام حسین(ع) به محمد حنفیه

گروه حوزه‌های علمیه ــ حجت‌الاسلام محمدعلی مروجی طبسی، از اساتید حوزه علمیه، در یادداشتی به نقد سخنان حجت‌الاسلام رسول جعفریان در مورد اعتبار سندی وصیت‌نامه امام حسین(ع) به محمد بن حنفیه پرداخته است.

محمدعلی مروجی طبسیبه گزارش ایکنا؛ متن یادداشت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مروجی طبسی، مدرس تفسیر سطح عالی حوزه، و علوم حدیث به شرح زیر است:

چندی پیش خبرگزاری بین‌المللی قرآن «ایکنا» سخنی از جناب حجّت‌الاسلام رسول جعفریان پژوهشگر تاریخ اسلام در سلسله نشست‌های «عاشورا و امروز ما» منتشر نمود: «وصیت‌نامه امام حسین (ع) به محمّد حنفیه که در آن جمله مشهور «خارج نشدم مگر برای امر به معروف و نهی از منکر» وجود دارد، تنها در کتاب الفتوح احمد بن اعثم کوفی آمده است و سندیت ندارد».
 
همچنین وی در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم ضمن بیان این مطلب که متن وصیت‌نامه جز در کتاب الفتوح نیامده و بر روی این کتاب که مربوط به قرن سوم و چهارم هجری است، اتفاق نظر وجود ندارد؛ گفته است: «چنین جمله‌ای با این اهمّیت، حقّش این بود در منابع دیگر هم باشد که نیست، حتّی در روایات اهل بیت(ع) که بسیاری از اخبار کربلا در آن آمده است» حجت‌الاسلام جعفریان در بخش دیگری از این گفت‌وگو، می‌گوید: «ما می‌توانیم اوایل کار امام حسین(ع) را با امر به معروف و نهی از منکر درست کنیم، اما اصل جهاد و جنگ را با قواعد فقهی که فقها برای امر به معروف گفته‌اند، نمی‌توانیم درست کنیم. طرح مسأله امر به معروف و نهی از منکر، کلیت ماجرای کربلا را توضیح نمی‌دهد، به فرض که امام حسین(ع) در مراحل اوّل این را فرموده باشد، در ادامه این بحث نبوده است».
 
به گفته وی «می‌توان کتاب‌های فقهی جدید و قدیم را درباره امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن را دید... فق‌های بزرگ ما در طول تاریخ، چنین برداشتی از نهضت کربلا نداشته‌اند.» خلاصه اینکه مفاد سخنان آقای جعفریان چند مطلب است: ۱. وصیت‌نامه امام حسین(ع) به محمّد حنفیه سندیت ندارد. ۲. به فرض صدور، موضوع امر به معروف و نهی منکر در این وصیت‌نامه مربوط به آغاز حرکت امام(ع) از مدینه است. اما این موضوع، تبیین‌کننده کلّ ماجرای کربلا و فلسفه نهضت حسینی نیست. ۳. مسئله امر به معروف و نهی از منکر در قیام حسینی قابل تبیین فقهی و متناسب با قواعد فقهی در این موضوع نیست و هیچ یک از فقها چنین برداشتی از نهضت کربلا نداشته‌اند. بر این مطالب ملاحظات و نقد‌هایی چند به نظر می‌رسد که در ذیل مطرح می‌گردد:

۱. اینکه گفته می‌شود این وصیت‌نامه سندیت ندارد و فقط در «الفتوح» ابن اعثم آمده، مقصود چیست؟ آیا مقصود بی اعتباری و دسته چندم بودن این کتاب است؟ آنگونه که از برخی سخنان منقول از ایشان در نشست «عاشورا و امروز ما» بر می‌آید. در حالی که این پژوهشگر محترم در آثار مکتوبش به صراحت معترف است که «الفتوح» کتاب پر محتوا و از مآخذ دست اوّل حماسه کربلا محسوب می‌شود (منابع تاریخ اسلام، ص ۱۶۵، ۱۶۸) همچنین وی ابن اعثم را در کنار مورخان کهنی مانند یعقوبی و طبری قرار داده و در نهایت پذیرفته است که، چون بسیاری از اخبار این کتاب در آثار دیگر هم آمده و صحّتشان قابل اثبات است، نباید در درستی بسیاری از مطالب آن تردید کرد.(تأمّلی در نهضت عاشورا، ص ۲۸)

به گفته این پژوهشگر تاریخ، ابن اعثم مطالب تازه‌ای را درباره کربلا برای ما حفظ کرده که در منابعی، چون ابومخنف و دیگران نیامده است و نیازمند بررسی است، اما به هر حال برای تکمیل بحث، اخبار مذکور در الفتوح می‌تواند بسیار مفید باشد. (همان، ص ۲۹) آیا مقصود این است که ابن اعثم در گزارش خود درباره این وصیت‌نامه، سندش را ذکر نکرده است و لذا جزء خبر واحد مرسل و ضعیف به شمار می‌رود؟ در این صورت باید گفت اوّلا در دانش حدیث هیچ ملازمه‌ای میان خبر ضعیف‌السند و جعلی بودن آن نیست.‌ ای بسا حدیث ضعیف‌السندی که مضمونش نزد عالمان مقبول و معتبر بوده و چه بسا حدیث صحیح‌السندی که متنش مورد اعراض قرار گرفته است. شیوه و ضابطه در مواجهه با اخبار آحاد ضعیف‌السند ارزیابی و عرضه متن بر قرآن و سنّت، و نیز یافتن شواهد و قرائن مضمونی (تعاضد مضمونی) است نه انکار و تکذیب و برساخته دانستن روایت. آنگونه که مع‌الاسف برخی به مجرّد ضعف سند روایات منسوب به معصومان(ع) درباره حادثه عاشورا، بی‌محابا، جسورانه و شتابزده از برچسب «تحریف» استفاده می‌کنند.

غافل از روایات صحیحه فراوانی از اهل بیت(ع) که از ردّ و تکذیب و ابطال احادیث منسوب به خودشان(ع) را ـ حتّی اگر اسنادشان ضعیف باشد ـ به شدّت نهی کر‌ده‌اند. مانند صحیحه ابوبصیر از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) که فرمود: «لا تکذّبوا بحدیث أتاکم به مرجئیّ و لاقدری و لاخارجی نسبه إلینا فإنّکم لاتدرون لعلّه شیء من الحقّ فتکذّبوا الله عزّ و جلّ فوق عرشه» (علل الشرائع، المحاسن، بصائرالدرجات) یا صحیحه ابوعبیده حذّاء از امام باقر(ع): «و إنّ أسوأهم عندی حالا و أمقتهم للّذی إذا سمع الحدیث ینسب إلینا و یروی عنّا فلم یقبله اشمأزّ منه و جحده و کفّر من دان به و هو لا یدری لعلّ الحدیث من عندنا خرج و إلینا أسند فیکون بذلک خارجا من ولایتنا»(الکافی، بصائرالدرجات) به نظر می‌رسد همسو با دیدگاه معظم اصولیان که مخالفت در اخبار عرض را به «تباین کلّی» تفسیر کرده‌اند (فرائدالاصول، نهایة الافکار، دراسات فی علم الاصول، فوائدالاصول).

فقط آن دسته از اخبار آحاد ضعیف‌السندی که متنشان تعارض آشکار و تباین کلّی با قرآن و سنّت دارد، زخرف و باطل‌اند. ثانیا بر خلاف تصوّر اوّلیه درباره این حدیث که گفته می‌شود خبر واحد است، از سخن ابن شهرآشوب در مقدّمه «المناقب» ـ که به اعتراف پژوهشگر محترم، اثر جاودانه، مهمّ و مفصّلی است که با بهره‌گیری از صد‌ها کتاب تألیف شده است (منابع تاریخ اسلام، ص ۲۴۰) ـ بر می‌آید که مضمون این حدیث (گرچه به صورت پاسخ شفاهی امام(ع) به ابن‌عباس نقل شده)، مشهور بوده و به همین خاطر به ذکر سندش نپرداخته است..

نقدی بر سخنان رسول جعفریان درباره وصیت‌نامه امام حسین(ع) به محمّد حنفیه
۲. شواهد و قرائن مضمونی متعدّدی در احادیث اهل بیت (ع) وجود دارد که فقرات وصیت‌نامه امام (ع) به محمّد حنفیه را تأیید و تقویت می‌کند: الف) «إنّی لم أخرج أشِرا و لابَطَرا..»: «أشِر» و «بطر» در لغت به معنای «سرخوشی»، «سرمستی»، «خودبزرگ بینی» و «خودخواهی» است. «بَطَر» در قرآن کریم هم ردیف «ریا» و «خودنمایی» («خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس» الانفال:۴۷) و در برخی متون روایی، در مقابل «محتسب» (طالب وجه و ثواب خدا) و «طلب رضای خدا» قرار داده شده است: «عن ابی عبدالله (ع): مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ مُحْتَسِباً لَا أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا رِیَاءً وَ لَا سُمْعَة..» (کامل الزیارات، ۱۴۴)؛ «. لم أخرج أشرا و لابطرا و لاریاء و لاسمعة خرجت ابتغاء مرضاتک..» (المصنّف ابن ابی شیبه، ج ۷، ص ۲۹) در زیارت اربعین امام حسین (ع) که روایت صفوان بن مهران از امام صادق (ع) است، می‌خوانیم: «فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُه‏» (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۱۳؛ مصباح¬المتهجد، ج ۲، ص ۷۸۸) یعنی جهاد امام حسین (ع) با جبهه شقاق و نفاق، شکیبانه در راه خدا و طلب وجه و ثواب خدا بوده است نه از روی خودخواهی و سرمستی و سرخوشی، تا اینکه خون آن حضرت (ع) در راه اطاعت خدا ریخته شد.
 
ب) «إنما خرجت لطلب النَجاح و الصَّلاح فی أمة جدی محمد(ص) ..»: امام حسین(ع) برای برآورده کردن نیاز‌های امت اسلامی و ریشه‌کن ساختن مفاسدی که امّت پیامبر(ص) از ناحیه امویان بدان گرفتار شده بود، قیام فرموده است. این معنا در روایت ابوحمزه ثمالی از امام صادق(ع) در زیارتنامه امام حسین(ع) و نیز روایت صفوان از امام صادق (ع) در زیارت اربعین نمود و تجلّی یافته است: «.. بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّکِّ وَ الِارْتِیَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى مِنَ الرَّدَى‏» (کامل الزیارات، ۲۲۸) «. وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ..» (التهذیب، ج ۶، ص ۱۱۳؛ مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۷۸۸) یعنی امام حسین(ع) خون پاکش را در راه خدا نثار کرد تا مردم را از گمراهی، سرگردانی، جهالت، کوری، شکّ و شبهه نجات دهد و به باب هدایت رهنمون کند. آیا این جز اصلاح و نَجاح امّت اسلامی است که در وصیت‌نامه امام حسین (ع) به محمّد حنفیه و پاسخ شفاهی ایشان(ع) به ابن عبّاس آمده است؟
 
ج) «. أرید أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنکر..»: اساس و فلسفه نهضت امام حسین(ع) از آغاز تا پایان، امر به معروف و نهی از منکر بوده است. این معنا در روایات فراوانی از عترت پیامبر(ص) در قالب زیارت‌نامه امام حسین(ع) به صراحت و با تأکید، گوشزد و یادآوری شده است. از جمله روایت ابوحمزه ثمالی، صفوان، عمّار ساباطی و جابر جعفی از امام صادق(ع) و روایت ابن ابی بلاد از امام کاظم (ع) یا امام رضا(ع): «. أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَر وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ»؛ «. وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ- وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِین‏»؛ (کامل الزیارات، الکافی، التهذیب، المزار شهید اوّل) ظهور بلکه صریح این روایات آن است که فلسفه قیام و جهاد امام حسین(ع) در تمامی مراحلش از آغاز تا شهادت، و نه فقط در آغاز حرکت، مبتنی بر امر به معروف و نهی از منکر بوده است. (حتّی أتاک الیقین) همان حقیقتی که در وصیت‌نامه آن حضرت(ع) نیز به محمد حنفیه نیز بیان شده است.
 
د) «؛ و أسیر بسیرة جدی محمد (ص)»: این عبارت دلالت می‌کند که امام حسین (ع) اگر به شهادت نمی‌رسید و اگر کوفیان بلکه همه کسانی که از منزلت و نهضت آن حضرت (ع) آگاهی داشتند، دست از یاری ایشان (ع) برنمی‌داشتند، حکومت تشکیل می‌دادند. این حقیقت نیز در سایر سخنان آن حضرت (ع) بیان شده است: ۱) «أنا احقّ من غیری بهذا الامر لقرابتی من رسول الله (ص)» (من به این امر (اصلاح مفاسد، اجرای حدود و قوانین الهی به دلیل نزدیکی ام به رسول خدا (ص)، سزاوارتر از دیگرانم) (الفتوح، ج ۵، ص ۸۱؛ المقتل خوارزمی، ص ۱۸۲؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۰۳؛ الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۴۸) ۲) «و قد فهمت کل الذى اقتصصتم و ذکرتم، .. انه لیس علینا امام، فاقبل لعل الله ان یجمعنا بک على الهدى و الحق... فلعمرى ما الامام الا العامل (الحاکم) بالکتاب، و الأخذ بالقسط..» (تاریخ طبری، ج ۵، ص ۳۵۳؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۹). (من به آنچه در نامه‌هایتان تذکّر و توضیح دادید، پی برده‌ام.. اینکه گفتید امام نداریم به سوی ما بیا تا خداوند ما را بر محور حق و هدایت جمع کند.. به خدا سوگند امام کسی نیست جز آنکه به کتاب خدا عمل و بر اساس آن حکم کند و راه قسط و عدل را در پیش گیرد..»؛ «. لأن الأمر إنما کان لی من بعد أخی الحسن، .. حلف لأخی الحسن أنه لا یجعل الخلافة لأحده من بعده من ولده و أن یرد‌ها إلیّ إن کنت حیّا» (الفتوح، ج ۵، ص ۱۲؛ المقتل خوارزمی، ص ۱۸۲)
 
امام حسین (ع) در تبیین اینکه چرا با یزید بیعت نمی‌کند، به ابن-زبیر فرمود:.. زیرا خلافت پس از برادرم حسن (ع) برای من است. معاویه سوگند خورده که خلافت را به احدی از فرزندانش ندهد و آن را اگر زنده بودم، به من برگرداند) به راستی با وجود این همه شواهد مضمونی از روایات عترت (ع)، آیا می‌توان متن این وصیت‌نامه مشهور را ضعیف یا برساخته دانست؟.

۳. ظاهرا تاریخ‌پژوه اسلام آقای جعفریان، قیام امام حسین (ع) را بر پایه امر به معروف، از آن جهت متناسب با قواعد فقه و قابل تبیین فقهی ندانسته‌اند، چون از جمله شرائط وجوب امر به معروف منتفی بودن ضرر مالی، جانی و آبرویی در حال یا آینده است. به گفته برخی فقها، در مورد این شرط (انتفاء ضرر) ظاهرا خلافی نیست (مجمع الفائدة، ج ۷، ص ۵۳۹؛ الجواهر، ج ۲۱، ص ۳۷۱)
 
پاسخ این است که اوّلا: اگر دلیل چنین شرطی اجماع فقهاء باشد، چنین اجماعی مدرکی، دلیل لبّی و فاقد اطلاق است. چون «مدرکی» است پس باید مستندات آن بررسی شود. نیز این اجماع فاقد «اطلاق» است. یعنی اینگونه نیست که مقصود فقهاء از سقوطِ وجوبِ نهی از منکر در جایی که ظنّ به وقوع ضرر وجود دارد، هر «منکر» در هر مرتبه و دارای هر مفسده‌ای باشد. به سخن دیگر، اجماع فقهاء شامل فرض «تزاحم» نمی‌شود. یعنی اگر «منکر» از «مفاسد عظیمه» مانند از بین رفتن اساس دین و آثار اسلام، محو شدن شعائر اسلامی، هتک نوامیس، قتل نفوس، وقوع بدعت‌ها و تحریفات و... باشد که شارع به هیچ وجه به وقوع آن‌ها راضی نیست و یا «معروف» از امور بسیار مهمّ نزد شارع بوده که به هیچ وجه به ترک آن رضایت ندارد؛ در این صورت تکلیف نهی از چنین منکری با حفظ خود از ضرر تزاحم خواهد داشت. راه چاره هم مقدّم داشتن ملاک اقوی و حکم اهمّ در نظر شارع است؛ لذا چنین اجماعی قابل تمسّک نیست.
 
ثانیا از دیدگاه برخی فقهای معاصر، مقتضای اطلاق ادله امر به معروف مشروط نبودن به وقوع ضرر است بلکه روایات فراوانی دلالت بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر حتّی در فرض وقوع ضرر می‌کند. از طرفی دیگر، از نظر ایشان روایاتی که مستند شرط «نفی ضرر و مفسده» در وجوب امر به معروف فرض شده، اشکال سندی و دلالی دارند و حدیث «لاضرر» هم قدرت تخصیص عمومات ادله امر به معروف را ندارد. (فقه الصادق؛ دراسات فی ولایة الفقیه) شاید با لحاظ این اشکالات است که امام خمینی (ره)، بزرگ فقیه معاصر می‌فرماید: «اگر معروف و منکر از اموری باشد که در نظر شارع اهمّیت بسیار دارد مانند حفظ جان گروهی از مسلمانان یا هتک ناموس آنان یا از بین بردن آثار و نشانه‌های حقانیت اسلام که موجب گمراهی مسلمانان می‌شود یا نابود کردن برخی شعائر اسلام مانند خانه خدا به طوری که آثار و مکان آن محو شود، در این موارد باید ملاحظه اهمّ و مهمّ شود و ضرر جانی یا مالی سبب رفع تکلیف نمی‌شود» (تحریرالوسیلة، ج ۱، ص ۴۷۲) همچنین از دیدگاه ایشان چنانچه سکوت عالمان دین در برابر منکرات و بدعتها، موجب هتک اسلام و تضعیف عقائد مسلمانان شود، نهی از منکر را واجب دانسته و فرموده-اند: «اینجا ملاحظه ضرر و حرج نمی‌شود. بلکه ملاحظه اهمّیت می‌شود.» (همان، ص ۴۷۳) به هر حال، «نهی از منکر» در نهضت امام حسین (ع) مبنا و تبیین فقهی دارد.
 
۴. به اذعان تاریخ‌پژوه اسلام سیاست راهبردی ثابت امام حسین (ع) مبارزه با یزید بوده است. (خبرگزاری تسنیم) گرچه به نظر ما قدری مسامحه در عبارت ایشان وجود دارد. زیرا حزب سیاسی بنی امیه و نه فقط یزید، بزرگترین چالش فراروی اسلام و مسلمانان بودند و مبارزه و ریشه‌کن ساختن این جریان شوم و شجره ملعونه، دستور اکید پیامبر (ص) به مسلمانان عموما و به خاندان مطهّرش خصوصا، بوده است؛ به هر حال مبارزه با ظلم یزید و یزیدیان و قیام در مقابل مفاسد امویان، مصداق بارز و کامل نهی از منکر است؛ لذا این سؤال مطرح می‌شود که تضعیف و تشکیک در وصیت‌نامه مشهور امام حسین (ع) به محمّد حنفیه که بیانگر واقعیات آن دوران و فلسفه قیام آن حضرت (ع) است، چه فائده و نتیجه‌ای دارد؟ جز تهی کردن نهضت حسینی (ع) از اهداف عالی قرآنی؟ جز سست کردن عقائد حقه مسلمانان نسبت به فریضه امر به معروف و نهی از منکر؟ و جز شکّ و شبهه افکنی در دل جامعه اسلامی و ایجاد بدبینی نسبت به حقائق مسلّم واقعه کربلا؟ فأین تذهبون؟
 
انتهای پیام
captcha