به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره «صلحخواهی در ادبیات داستانی ایران و جهان» با نگاهی به رمان جنگ و صلح نوشته لئون تولستوی، از سلسلهنشستهای سهشنبههای فصل سخن، روز گذشته، 20 تیرماه در محل کتابفروشی و انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
نفیسه واعظ شهرستانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و روابط بینالملل در این نشست به پیشینه مطالعاتی صلح در جهان اشاره کرد و گفت: مراکز مطالعاتی در کشورهای گوناگون با هدف مطالعه صلح و کنترل جنگ تشکیل شد؛ زیرا کسی نمیتواند جنگ را مهار کند، ولی میتوان آن را کنترل کرد. برای نمونه، دانشگاه میشیگان طی تحقیقاتی به این مفهوم دست یافته که انواع صلح وجود دارد، از جمله صلح منفی، به معنای صلح بدون خشونت و صلح مثبت به معنای سطحی از آرامش که به integration یا همگرایی در سطح جهانی منجر میشود. حاصل تحقیقات این مراکز و مجلات نشاندهنده این است که افزایش سرانه مطالعه در جامعه باعث افزایش صلحخواهی میشود. بنابراین، همخوانی کتاب میتواند گام کوتاهی در مسیر تحقق صلح باشد؛ همچنین، افزایش خرید و انباشت سلاح به افزایش ناآرامی و بحران منجر خواهد شد.
وی در خصوص رمان جنگ و صلح بیان کرد: این رمان قابلیت گفتمانسازی دارد. هنوز دلیل مشخص و واحدی برای شکلگیری جنگ وجود ندارد، ولی دلیل جنگ از نظر ارسطو، تربیت نادرست سیاسی است. در رشته علوم سیاسی، جنگ بهعنوان ضرورت یا شیطنتی سیاسی نیز کاربرد دارد. به عقیده جامعهشناسان، محرومیت نسبی در سطح فردی به بدخلقی و در سطح اجتماعی به جنگ منجر میشود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در علوم سیاسی، ترکیب تئوری سطوح سهگانه برای بیان دلایل ایجاد جنگ مورد استفاده قرار میگیرد. بخشی از دلایل فردی است و به شخصیت و نقش بازمیگردد، بعضی به دولتها مربوط میشود و بعضی در سطح جهانی است. این تئوری برای فهم وقایع محیط اطراف و آمادگی برای آینده بسیار کمککننده محسوب میشود؛ همچنین فرماندهی جنگ در زمان آغاز آن اهمیت بسیاری دارد، زیرا خلقیات او در افزایش یا کاهش ضریب جنگ بسیار مؤثر است.
وی متغیر نقش را به معنای انتظاری دانست که یک شخص از نقش خود دارد و توضیح داد: تولستوی رمان جنگ و صلح را ۱۵۰ سال پیش نوشته و این کتاب هنوز زنده است. او جنگ جهانی اول و دوم را ندیده بود، ولی در رمان او آمده است: «ناپلئون دستور داد، چون گمان میکرد از او انتظار این فرمان را دارند و باز به همان جهان ذهنی عظمت موهوم خود بازگشت و دوباره مانند اسب عصاری که راه میرود و گمان میکند آزاد است، همچون بندهای مطیع به اجرای نقشه بیرحمانه، غمافزا، غیرانسانی و سنگینی که سرنوشت برایش مقدر کرده بود، پرداخت.»
واعظ شهرستانی درباره علت جنگ در سطح ملی و دولتی تصریح کرد: کشورهای خودگستر در سیاست خارجی احتمال جنگ را افزایش میدهند، زیرا به دنبال اهداف خارج از دسترس هستند؛ پس با تغییر وضع موجود بهوسیله جنگ قصد رسیدن به آن اهداف را دارند. احتمال اینکه رهبران و پادشاهان ایدهآلیست کشور را به جنگ بکشانند، بسیار بالاست؛ زیرا این افراد ایدههای دیگران را تحقیر میکنند، این تحقیر برتافته نشده و به جنگ منجر میشود؛ همچنین در شاکله فرهنگی سیاسی بعضی از کشورها حساسیت یا استقلال بسیاری وجود دارد و احتمال اینکه چنین کشورهایی همواره درگیر جنگ شوند، وجود دارد. وقتی نخبگان فرهنگی جای خود را به نخبگان نظامی دهند، ضریب جنگ دوچندان میشود.
وی درباره سه ویژگی دولتمردان موفق گفت: این افراد درک و مدیریت سیاسی برونمرزی، توانایی بسیج منابع مادی و معنوی قدرت و توانایی ایجاد تعادل میان آرزوی مردم و واقعیتهای بیرونی را دارند، ولی آنهایی که به دنبال آرزوهای مردم از کشور خارج میشوند، متهم به مداخله و افزایشدهنده احتمال جنگ هستند. باید از ناسیونالیستهای افراطی ترسید، چون خطر جنگ را به علت خودبرتربینی ملی افزایش میدهند. در سطح جهانی، تمایلات اکسپنسیونیستی بعضی از دولتها به جنگ منجر میشود.
این پژوهشگر تاریخ و روابط بینالملل افزود: سالهاست که کشورهای صنعتی جهان رنگ جنگ را به خود ندیدهاند، زیرا هرگونه سیاست حذفی که به جنگ منجر شود، مانع جریان توسعهیافتگی است. صلح و صلحخواهی، رفتارهایی بر پایه عقلانیت سیاسی هستند. افراد عاقل با کسی قهر نمیکنند، زیرا معتقدند رابطه اصطکاکآمیز بهتر از قطع رابطه است. نویسنده کتاب «انسان خداگونه» میگوید: «وقتی آن سرباز بوی مرگ را میشنود و خیالاتش در هم میریزد، اگر جان سالم از جنگ به در ببرد، در کسوت یک انسان بسیار خردمند صحنه جنگ را ترک میکند.» انسانهای عاقلی که تجربه جنگ دارند، تا پایان زندگی متعهد میشوند که جنگ دیگری صورت نگیرد؛ زیرا با پدیده جنگ و قسمتهای رنجآور آن آشنایی بیشتری دارند.
وی در توضیح اینکه چرا به دنبال برقراری صلح هستیم، اظهار کرد: صلح پیشزمینه ائتلاف و همگرایی است. به گفته مهاتما گاندی، «نمیخواهم به دور خانهام دیوار بکشم و پنجرههایم را بپوشانم، بلکه میخواهم نسیم تمام فرهنگها به من برسد، ولی نمیگذارم زیر پایم سست شود.» دلیل دیگر تولستوی برای برقراری صلح در این رمان، اشتیاق همه انسانها برای زندگی کردن است. از نظر آرمانگرایان برای دستیابی به صلح پایدار باید مسائل انسانی بر منافع ملی ترجیح داده شود، نهادهای جنگطلب ریشهکن شوند، تلاش دستهجمعی برای کنترل جنگ صورت گیرد، به ارزشهای اخلاقی و انسانی وفادار بود و قدرت تحکیم شود. از نظر این گروه از متفکران، اگر دنیا به سمت حکومت واحد جهانی حرکت کند، خلع سلاح صورت بگیرد و سیستم امنیت جهانی برقرار شود، جنگ بهطور کامل تمام خواهد شد.
واعظ شهرستانی در توضیح عقیده واقعگرایان گفت: از نظر این گروه، چنین ایدههایی ضمانت اجرایی ندارند و از نظر بعضی دیگر، در صورت وجود موازنه قوا و برابری اقتصادی در جامعه جنگ بروز نمیکند. بنابراین، اگر در نظام اقتصادی و بینالملل برای همه فضا وجود داشته باشد، جنگ صورت نمیگیرد. در نظریه صلح ابدی از کانت بیان شده که جمهوریها و لیبرال دموکراسیها جنگی ندارند، زیرا به حقوق اقلیتها احترام میگذارند، برابری نژادی دارند و هرکس در انجام اعمال مذهبی خود آزاد و تصمیمگیری در این کشورها بهصورت افقی است. بنابراین، یک قدرت شخصی برای مردم تصمیم نمیگیرد.
وی تصریح کرد: موفقترین دیپلماتهای جهان کسانی هستند که از وقوع جنگ جلوگیری میکنند. از نظر کیسینجر، «با مذاکره میتوان خطر جنگ را کم و از بروز آن جلوگیری کرد.» مورتون کاپلان معتقد است که موازنه قوا چهار شاخص دارد؛ افزایش توان جنگی تا پشتوانه مذاکره باشد، ادامه جنگ تا تسلیم طرف مقابل، جلوگیری از نفوذ قدرتی برتر و مسلح و در آخر همکاری با عضو شکستخورده که راه دوم آن اعمال بازدارندگی است؛ زیرا برای کسانی که به هیچ وجه موافقت نمیکنند، باید نوعی بازدارندگی ایجاد کرد، بهطوری که طبق بند دوم از ماده چهارم منشور حقوق بشر، توسل به زور ممنوع است.
این استاد دانشگاه درباره شخصیت لئون تولستوی اظهار کرد: او در خانوادهای اشرافی در شهر تولا متولد شد، در دو سالگی مادر و در 9 سالگی پدر را از دست داد. در دانشگاه کازان به تحصیل پرداخت، در جنگ کریمه شرکت کرد و شاهد جنگ 1905 میان روسیه و ژاپن بود. یک سال پیش از چاپ کتاب جنگ و صلح، با زنی به نام سوفیا ازدواج کرد که تا پایان عمر از او حمایت مالی میکرد. از سال 1863 تا 1869 به نگارش این کتاب پرداخت، نام کتاب در ابتدا 1805 بود و تولستوی پس از چند بار بازنگری، نام آن را به جنگ و صلح تغییر داد.
وی ادامه داد: از جمله دلایلی که باعث شد تولستوی در کشوری که به دنبال توسعهطلبی بود، طرفدار صلح شود، صداقت بسیار او بود. تولستوی در عین داشتن زندگی اشرافی علاقه بسیاری به معاشرت با فقرا داشت، چند بنیاد شبه نیکوکاری ایجاد کرد و مدرسهسازی از جمله اقدامات او بود، تحت تأثیر فیلسوفانی از جمله شوپنهاور قرار داشت که میگفت: «جهان و هر چه در آن است، با مقصود شر از پیش معین شده و تنها امید انسان، مهار نفس اوست.» به عبارتی، تنها راه پیشگیری از جنگ، مهار نفس است.
واعظ شهرستانی درباره خداباوری تولستوی بیان کرد: این نویسنده روس با تفسیر دین از سوی مذاهب، فرقهها و حتی سیاستمداران مخالفت زیادی داشت. او فردی مذهبی به سبک کلیسا نبود، بهطوری که در کتاب «اعتراف و رستاخیز» مطالبی درباره خدا و دین بیان کرد که باعث شد کلیسای کاتولیک او را مرتد بخواند. در کتاب «آشنایی با تولستوی» نوشته پل استراترن درباره او گفته شده: «او یک مسیحی آنارشیست طرفدار صلح بود.» مسلمانان هند و پاکستان به او یوگی میگفتند.
وی با بیان اینکه از رمان جنگ و صلح با عنوان یکی از ادبیات ناب غرب یاد میشود، گفت: رومن رولان درباره زندگی تولستوی کتابی نوشته و از او بسیار تمجید کرده است. با اینکه بخشی از این کتاب علیه فرانسه بوده، ولی در این کشور طرفداران زیادی دارد؛ زیرا هراس و وحشت از جنگ در این کتاب به خوبی بیان شده و در نتیجه، رمان جنگ و صلح یکی از شاهکارهای ادبی جهان و همتراز آثار شکسپیر، دانته و گوته قرار گرفته است. به گفته رولان، این رمان پرشور و سرگرمکننده، به آرامی به بخشی از وجود هر انسانی تبدیل میشود.
این پژوهشگر تاریخ و روابط بینالملل با بیان اینکه تولستوی با رمان جنگ و صلح به صلح بشری خدمت کرده است، توضیح داد: او با نمایش زشتیهای جنگ در پایان داستان، خواننده را به این نکته میرساند که «همه چیز بیهوده است، به جز آسمان و هیچ چیز با ارزشی جز صلح و آرامش وجود ندارد.»
وی در بیان نظرات تولستوی در ستایش صلح و مذمت جنگ اظهار کرد: دیپلماتها باید تا جای ممکن از وقوع جنگ جلوگیری کنند، چراکه وقوع جنگ به معنای شکست دیپلماسی است. از نظر تولستوی، جنگ، آدمکشی، عملی شیطانی، بیفایده و سیاه است؛ زیرا زنان مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، جانانی میمیرند یا به تعبیر مولانا «در هیچ میپیچند» و جنگ شروع دقمرگی و جنون مادران و پدران میشود. نویسنده رمان نکاتی نیز درباره اسیران و بیچارگی آنها و افسردگی سربازانی که همرزمان خود را از دست میدهند، بیان میکند.
واعظ شهرستانی افزود: به گفته تولستوی، انسانهای خردمند در جنگ مستأصل میشوند، زیرا نمیدانند چه کاری درست است. جنگ قبح کشتار انسانی را از بین میبرد، انسانها را پریشاناحوال میکند، حتی کسانی که از آرامش روان برخوردارند، در جنگ ناگزیر از اعمال خشونت هستند، همچنین اشغال کشوری برای مردم آن بسیار غمانگیز است و به تعبیر تولستوی، شهر مسکو به هنگام اشغال مانند کندویی بود که ملکه آن را ترک کرده باشد.
وی با بیان اینکه اشغال شهر مسکو دو آسیب برای مردم آن به همراه داشت، گفت: نکته اول درباره تاکتیک نظامی دفع امکان است که نیروهای خودی برای آسیب به دشمن، بعضی از نقاط شهر را تخریب میکنند و این کار باعث آسیب دیدن مردم از طرف دشمن و نیروهای خودی میشود. مسئله ناراحتکننده دیگر برای نویسنده این رمان، مجازات نشدن عاملان جنگ است؛ اینکه همه آنها به مجازات طبیعی از بین میروند.
این استاد دانشگاه درباره نکته دوم توضیح داد: از نظر تولستوی، اعطای قدرت مطلق به نظامیان، گاهی به دوران پساجنگ هم سرایت میکند که مسئلهای مشکلساز است؛ البته در بعضی از مواقع به این افراد که حدود قدرت خود را نمیدانند، اعتراضاتی هم میشود. از نظر تولستوی نکته غمانگیز دیگر، سهمخواهی صاحبان قدرت در میانه جنگ است. بدترین سرنوشتها در جنگها برای سربازان است، بهطوری که شهرت دارد: «شلختهتر از سربازان کسی را ندیدم، یکی دست خود را جا گذاشته و دیگری پای خود را و از همه شلختهتر، کسانی بودند که جان خود را جا گذاشته بودند.» کار سربازان در جنگ، مردن است.
وی نکته سوم را دستکاری تاریخ دانست و گفت: یکی از زشتیهای جنگ، دست بردن در تاریخ و توجیه، دگرگونی و وارونه کردن واقعیت جنگ است. در کتابهای جنگ فقط به بیان احساسات و گفتههای زیبای ژنرالها میپردازند، ولی واقعیت تلخ جنگ را بیان نمیکنند. یکی از توجیهات جنگ 1812، جنگ برای ارزشهای اخلاقی بود. از دیگر موارد، دگرنماییست؛ بهطوری که هرگونه حرکت صلحطلبانهای را سازش تلقی میکنند که یکی از انواع تحریف تاریخ است.
واعظ شهرستانی بروز پارادوکسهای فکری و رفتاری را پیامد چهارم جنگ دانست و اظهار کرد: از نظر تولستوی، فرماندهان جنگی دچار دودلی میشوند که آیا کاری که انجام میدهند، میهنپرستی است یا آدمکشی؟ جنگ بهطور همزمان برای بخشی از جامعه، ترس و برای بخشی دیگر، نشاطی شورانگیز به همراه دارد. مورد دیگر، پیشبینیناپذیری جنگ است؛ در انواع جنگ نمیتوان زمانی برای پایان آن در نظر گرفت. اگر فرماندهان در میانه جنگ فرصتی برای درنگ داشته باشند، نتایج خوشایندی به همراه خواهد داشت. به گفته ناپلئون در جنگ 1812، «در گرماگرم جنگ، انسان به راحتی اشتباه میکند»؛ زیرا فرمانده جنگی در موقعیتهای چالشبرانگیز فرصت زیادی برای تصمیمگیری ندارد. بنابراین، جنگ ضریب خطا در تصمیمگیری را افزایش میدهد.
وی تأکید کرد: به گفته نویسنده این رمان، علت اصلی جنگ در هاله ابدی از ابهام قرار دارد و هیچگاه به دلیل اصلی هیچ جنگی در تاریخ بشریت پی نبردیم. در پایان هر جنگ، چند پرسش برای حاضران در آن ایجاد میشود که شاید در ظاهر سادهدلانه باشد، ولی درواقع اهمیت زیادی دارد. برای نمونه، چگونه انسانها در جنگ 1812 حاضر شدند خانهها را ویران کنند و خون یکدیگر را بریزند؟ اگر پایان همه جنگها صلح است، پس چرا از ابتدا جنگی صورت بگیرد؟ پس این همه انسان برای چه بی دست و پا شدند و در خون غلطیدند؟ برای چه باید زیست؟ دلیل بسیاری از این پرسشها را شاید بعد از مرگ در جهان دیگر بتوان یافت.
این پژوهشگر تاریخ و روابط بینالملل در پایان گفت: تولستوی ابتدا توصیه میکند که پایان جنگ واقعبینانه نوشته شود و کاری نکنیم که انسانهای نسل بعد با مطالعه آن هیجانی شوند. مورخان آنچه را با عقایدشان سازگار است، برمیگزینند و غیر از آن را از صفحه تاریخ خارج میکنند. همچنین، درنگ و تأمل درباره چرایی جنگ لازم است. در بخش انتهایی رمان، تولستوی توصیه میکند که نباید زندگی را به تقدیر سپرد، بلکه باید تغییر را جایگزین تقدیر و ائتلافی برای صلح ایجاد کرد. همچنین اگر ملتها با یکدیگر آشنا باشند، جنگی صورت نمیگیرد. امروزه آمار جنگ کاهش یافته و در آینده کمتر هم میشود، زیرا انسانها بهواسطه فضای مجازی از یکدیگر شناخت دارند و این آشنایی، دشمنی و کینه را از میان میبرد.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام