اولین بار دانشآموز دبیرستان بود که مواد را در دستان دوستش دید، خانوادهاش اهل دود نبودند، حتی سیگار را هم در دستان پدرش ندیده بود، اما وقتی دوستش از آن اکسیر لعنتی تعریف میکرد وسوسه شد یک بار امتحان کند شاید کیف و لذتی که تعریفش را شنیده بود حس کند، اما حیف که فقط تعریف سرخوشیها را شنیده بود و نمیدانست حالا چه آتشی بر گندمزار زندگیاش شعله مستانه میکشد.
طی سالیان متمادی وقتی از مسئولان کشوری و حتی مدیران کل استانی در مورد تعداد دانشآموزانی که به هر علت دچار آسیب اجتماعی اعتیاد شدهاند سؤال میشد این موضوع با انکار مواجه میشد و آنها از صحبت کردن در این مورد امتناع میکردند هر چند که خودشان نیز میدانستند با پاک کردن صورت مسئله هیچ موضوعی حل نمیشود.
اما حالا دیگر برخی مسئولان آموزشوپرورش به این نتیجه رسیدهاند که دیگر لاپوشانی و انکار دانشآموزان معتاد در مدارس چاره کار نیست. متأسفانه در اثر غفلت و کمکاری نهادهای فرهنگی، اجتماعی و آموزشی اعتیاد دامنگیر تعدادی از نوجوانان در مدارس شده و اسب سرکش اعتیاد همچنان میتازد. صحبتهای مدیران ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور که از اعتیاد یا مصرف تفننی مواد مخدر و محرک میان جوانان و نوجوانان آمار ارائه کردهاند باعث شده مسئولان آموزش و پرورش نیز صریح و شفاف از آمار هزاران نفری دانشآموزان معتاد سخن بگویند.
شنیدن آمار و ارقام اعتیاد فرزندانمان کوهی از اندوه و تأسف را به همراه دارد. آخرین آمار مربوط به سال 97 است که منصور کیایی، مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش از تعداد ۱۰ هزار نفری دانشآموزان معتاد سخن گفته که مرحله تجربه اولیه را پشت سر گذاشته و وارد مرحله مصرف دائمی شدهاند.
حسین هدایتی، مدرس دانشگاه و کارشناس آسیبهای اجتماعی در گفتوگو با ایکنا از آذربایجانشرقی، با اشاره به پژوهشها و تحقیقات صورت گرفته در موضوع اعتیاد دانشآموزان، گفت: طبق آمارها ماده مخدر «گل» یکی از پرمصرف ترین مخدرها بین نوجوانان و جوانان است و متأسفانه شیوع آن به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از مهمترین آنها در دسترس بودن آن است.
وی فعالیت سوداگران مرگ در فضای مجازی را یکی از دلایل گسترش مصرف مواد مخدر ذکر کرد و گفت: گسترش استفاده از گوشیهای هوشمند بین نوجوانان باعث شده است در فضای مجازی در گروهها و کانالهای مختلف عضوگیری شده و در دام قاچاقچیان و سوداگران مرگ گرفتار شوند.
هدایتی با بیان اینکه بسیاری از دانشآموزان تصور میکنند ماده مخدر «گل» بیضرر است، گفت: القای کاذب توسط سودجویان مبنی بر بیضرر بودن این نوع ماده مخدر باعث شده است که طبق آمارهای اعلام شده بیش از ۳۰ درصد دانشآموزان تصور کنند گل ماده مخدر بیضرری است. از سوی دیگر نباید از قیمت پایین ماده مخدر گل غافل شد. یک نوجوان این مخدر تحریککننده را به راحتی و با قیمت پایین میتواند تهیه کند.
این کارشناس آسیبهای اجتماعی، داشتن ارتباط دوسویه بین اولیای مدرسه و دانشآموزان را یکی از عوامل مهم و مؤثر در بروز این موضوع یا جلوگیری از آن ذکر کرد و افزود: از یک سو خانواده وقتی فرزندش را به مدرسه میفرستد و سپس متوجه میشود که فرزند او معتاد شده است به مدرسه اعتراض میکند که فرزند مرا معتاد کردهاید و عکس این موضوع نیز صادق است. وقتی مدرسه از وجود دانشآموز معتاد باخبر میشود خانواده را متهم میکند که فرزند شما در اثر کوتاهی و کمتوجهی والدین معتاد شده است و این درگیری که کمتوجهی یا بیتوجهی به دانشآموز از سوی چه کسی بوده و چه عواملی در این میان دخیل است همچنان ادامه دارد.
هدایتی، نبود فرصت برای گفتوگوی اجتماعی بین اولیای مدرسه و خانواده را یک نوع آفت اجتماعی ذکر کرد و افزود: متأسفانه مدارس و خانوادهها هیچ وقت کنار همدیگر نیستند، گویی از هم گریزان هستند. هیچ وقت دوشادوش همدیگر برای شادی دو طرفه وقت نمیگذارند و نتیجه آن مدرسهگریزی و خانهگریزی دانشآموزان میشود و در این صورت است که دانشآموزان به راههای رسیدن به شادابی کاذب پناه میبرند.
این مدرس دانشگاه، در ادامه با اشاره به سیستم آموزشی معیوب در ایران، گفت: سیستم معیوب آموزش در کشور دانشآموزان را با حفظیات و انواع فرمولها درگیر میکند؛ بنابراین دیگر حوصلهای برای معلمان نمیماند تا به وضعیت روحی و روانی و درگیری آنها با آسیبهای اجتماعی بپردازند. معلمان والدین را موظف میدانند تا از فرزندان خود مراقبت کنند و والدین نیز محیط مدرسه را ناسالم ارزیابی میکنند.
هدایتی اجرای طرح «آموزش خانواده» را یکی از برنامههای اجرا شده در مدارس ذکر کرد و گفت: این طرح چند سالی است که در مدارس اجرا میشود ولی به خاطر عدم استفاده از متخصصان مجرب و مشاوران آگاه با استقبال خانوادهها مواجه نشد و علاوه بر آن تعداد زیاد دانشآموزان در یک کلاس در مدارس دولتی و هدایت دانشآموزان به کلاسهای خصوصی و مدارس غیر انتفاعی باعث کاهش کیفیت کلاسها شده و شیوههای نامناسب کلاسداری از جمله اینکه همه کلاسها معلممحور هستند و دانشآموز قدرت واکنش ندارد به فرسایش نیروی انسانی و دلزدگی دانشآموزان از محیط آموزشی منجر میشود و همه این عوامل دست به دست هم میدهد تا آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد جای پای خود را در مدارس محکمتر کنند.
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: در مدارس جای آموزش مهارتهای زندگی خالی است. آموزش مهارتهایی که باعث زندگی بهتر میشود نه توسط اولیای مدارس و نه توسط اولیای دانشآموزان جدی گرفته نمیشود؛ بهعنوان مثال اگر یک هفته کلاس ریاضی یا علوم برگزار نشود اولیا اعتراض میکنند چرا مدرسه پیگیر برگزاری مرتب کلاسها نیست ولی هیچ وقت این اولیا به برگزار نشدن کلاس مهارتهای زندگی اعتراض نمیکنند؛ چرا که آن را یک کلاس تفننی قلمداد میکنند.
این کارشناس آسیبهای اجتماعی ادامه داد: اگر کلاس مهارتهای زندگی بهصورت منظم و مداوم برگزار شود دانشآموزان بسیاری از مهارتهای «نه» گفتن به درخواستهای نامعقول افراد حتی دوستان و هم سن و سالان خود را میآموزند. با یادگیری مهارت «نه» گفتن یک دختر یا پسر نوجوان در جواب تعارف سیگار دوستش جواب منفی به او میدهد و حتی او را از این کار منصرف میکند. با آموختن این مهارتهاست که نوجوانان یاد میگیرند کدام رشته تحصیلی را انتخاب کنند که در زندگی روزمره آنها کاربردی باشد و یا اینکه با کدام افراد برای آموختن و یاد گرفتن علوم مرتبط با رشته تحصیلی، رابطه دوستی برقرار کنند.
هدایتی اظهار کرد: باید گفت نظام آموزشی در گرایش نوجوانان به انواع آسیبهای اجتماعی بسیار مؤثر است. کارشناسان آموزش معتقدند ارتباط تنگاتنگ بین اولیای مدرسه و دانشآموزان میتواند بهعنوان یک عامل محرک از بسیاری آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند.
انتهای پیام