به گزارش ایکنا از همدان، شهید مصطفی رحیمی نهم مرداد ماه سال ۱۳۴۱ در شهرستان فامنین از توابع استان همدان به دنیا آمد. پدرش بهرام مغازه خواربارفروشی داشت و از این طریق روزی حلال کسب میکرد و در تلاش بود فرزندان خود را با سرشتی پاک و خداجوی پرورش دهد.
سال ۱۳۴۸ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
در سالهای انقلاب کودکی بیش نبود اما همراه با دیگر کودکان و نوجوانان شهرستان فامنین در فعالیتهای مبارزاتی شرکت کرد و در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران به قدر وسع و توان خود گام برداشت.
پس از پیروزی انقلاب و در سالهای دفاع مقدس به عنوان سرباز به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع نماید.
در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت و همراه با دیگر همرزمان و همسنگران خود حماسه ها آفرید. سرانجام در بیست و دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.
آرامگاه وی در گلزار شهدای زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است. برادرش علی رحیمی نیز از شهدای والامقام استان همدان است. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
در وصیتنامه شهید آمده است:
بسمه تعالی
«با سلام به حضور ولی عصر و سلام بر ملت شهید پرور قهرمان ایران و رهبر کبیر انقلاب اسلامی اینجانب مصطفی رحیمی فرزند بهرام ساکن فامنین بدینوسیله وصیت خود را به پدر و مادر و خواهران و برادرانم ابلاغ می نمایم.
با دید و آگاهی کامل و با توجه به عقاید و ایده های خودم که همانا راه حسین(ع) است به این خدمت مقدس که وظیفه هر شخص جوان ایرانی است تا دین خود را نسبت به مملکت و دین خویش ادا نماید قدم نهادم و این را وظیفه خود دانستم که ندای هل من ناصر ینصرنی حسین (ع) را لبیک گویم.
به منافقین و دشمنان اسلام اعلام نمایم که شخصی سست نیستم و از بت پرستی نفرت دارم و به خاطر اسلام و میهن دوستی اینجا آمده ام تا از آب و خاک خود دفاع نمایم و اجازه نخواهیم داد که هیچ متجاوزی به ایران اسلامی تجاوز کند و اگر هم در این راه کشته شویم پیروزی با ماست.
چند کلامی هم با براداران و خواهران کوچکم صحبت دارم و آن این است که اگر هر زمانی خواستید کاری انجام دهید به عاقبت و آینده آن بیاندیشید و هیچ موقع درکارهایتان تعصبی نباشید. همیشه کارهای نیک را از هر کس که باشد با خلوص نیت بپذیرید. دوم اینکه با پدر و مادر خویش مهربان باشید.
و در آخر چند کلمه ای هم خدمت پدر و مادرم عرض می کنم. پدر بزرگوارم و مادر مهربانم امیدوارم که توانسته باشم شما را با راهی که در پیش گرفتم شاد کرده باشم.
در ضمن پدر و مادر عزیز مرا ببخشید که نتوانستم فرزند لایقی برای شما باشم و خواهشمندم در شهادت من گریه نکنید زیرا من امانتی بودم از طرف خداوند در دست شما و کسی امانت را به صاحبش برگرداند نباید احساس ناراضی کند.
همانطوری که می دانید هدف از خلقت بشر در این دنیا جهاد و مبارزه در دنیا چه جهاد اصغر که با دشمنان خارجی انسان است و چه جهاد اکبر که با دشمنان دینی انسان است. امیدوارم دِین خود را نسبت به مملکت خود که همان خواسته شما بود اداء نموده باشم و اگر هر ناراحتی از بنده دارید استدعا دارم عفو نمائید و از همه فامیلان و غیر فامیلان نسبت به من حلالیت بطلبید و هر جائی که دلتان میخواهد مرا خاک کنید.»