به گزارش ایکنا، نشست رویکرد نظری مقاومت، ویژه گرامیداشت شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید محسن فخریزاده، امروز ۲۹ دیماه، به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی برگزار شد.
غلامرضا ذکیانی، رئیس موسسه حکمت و فلسفه ایران در این نشست بیان کرد: در زمان رسول خدا(ص) در مکه و مدینه ایستادگی وجود داشت، اما وقتی قدرت در دست نیست، ایستادگی به نحوی است و وقتی قدرت باشد به نحو دیگری خواهد بود. وقتی قدرت نیست، ایستادگی به صورت تحمل شدائد است، اما وقتی قدرت وجود دارد، مقابله بمثل و جنگ در دستور کار قرار میگیرد. لذا پیامبر(ص) نیز به تجهیز سپاه میپردازد. پرسش این است که آیا چون پیامبر(ص) به جنگ میرود، این یعنی ایشان اهل جنگ بود؟ پاسخ خیر است.
وی تصریح کرد: ویژگی جنگِ جاهطلبانه چند مورد است که به آنها اشاره میکنم؛ اول اینکه حمله از جانب این افراد که جاهطلب هستند، آغاز میشود. دوم، استفاده از هر وسیلهای برای پیروزی است، سوم سختگیری بر اسرا است و چهارم به دنبال بهانه بودن برای جنگ و کشورگشایی است. این افراد از هر وسیلهای استفاده میکنند و رعایت اخلاق، حقوق و ... را نیز نمیکنند، اما جنگهایی را در تاریخ سراغ داریم که عدالتطلبانه بودند و بیشتر حالت دفاعی داشتهاند تا حمله و برای پیروزی از وسایل مشروع استفاده شده است. علاوه بر این، بر اسرا سهلگیری میشود و دنبال بهانه نیستند که جنگ را آغاز کنند که در جنگهای رسول خدا(ص) این روحیه را میبینیم.
رئیس موسسه حکمت و فلسفه بیان کرد: باید حکومت و جنگهای پیامبر(ص) از این حیث بررسی شود تا روشن شود حکومت ایشان، جاهطلبانه نبوده، بلکه عدالتطلبانه بوده است. اگر مکیان دعوت رسول خدا(ص) را میپذیرفتند، آن حضرت(ص) به یثرب نمیرفت و جنگهای بدر، احد، خندق و حتی فتح مکه پیش نمیآمد. ولی قریش قبول نکردند و حاضر شدند قدرت اداره مکه را به محمد امین(ص) بسپارند، اما به شرط اینکه از مبارزه با بتپرستی دست بردارد. اما رسول خدا(ص) به آنها فرمود اگر همه قدرت را در اختیار من قرار دهید، از دعوت خود دست برنمیدارم، حال آیا چنین شخصی قدرتطلب است؟
وی افزود: اگر بخواهیم عناصر قدرت را در یک حکومت قدرتطلب تحلیل کنیم، چند مورد را میتوان مطرح کرد؛ انحصارگرا هستند و دشمنتراشی میکنند تا هویتی برای کشور خود درست کنند و کاستیها را با وجود دشمن بپوشانند. برای کسب قدرت و حفظ قدرت و تداوم آن و برای خود و خاندانشان از تلاشی فروگذار نمیکنند و در این زمینه نیز از هر وسیلهای استفاده میکنند، اما آیا حضرت امیر(ع) هم اینطور بود؟ حضرت امیر(ع) در زمان حکومت خود، ماجرای زین اسبش اتفاق افتاد که دید دست یک غیرمسلمانی است و خواست آن را بگیرد، اما آن شخص قبول نکرد و رفت نزد قاضی. وقتی قاضی از حضرت(ع) خواست که بینه ارائه دهد، حضرت(ع) گفت شاهد ندارم، سپس قاضی گفت محکوم هستی. یعنی امام(ع) در دادگاه محکوم میشود. حال آیا میشود به این آدم انحصارطلب را اطلاق کرد؟
ذکیانی تصریح کرد: در شورای شش نفره برای انتخاب خلیفه سوم، به حضرت(ع) گفتند با تو بیعت میکنیم، اما شرطش این است که بر اساس کتاب خدا، سنت رسول(ص) و سیره شیخین عمل کنی، اما حضرت(ع) سیره شیخین را رد کرد، در حالی که میتوانست توریه یا تقیه کند و قدرت را به دست آورد، اما همین قدر نیز برای کسب قدرت اقدام نکرد. پس ایشان به دنبال کسب قدرت نبود. اگر حضرت امیر(ع) به دنبال حفظ قدرت بود، با معاویه برخورد نمیکرد و در مقابل سیاستهای اقتصادی خلیفه دوم ایستادگی نمیکرد که سه جنگ داخلی عظیم ایجاد شود. در تداوم قدرت نیز اینطور بود که از آرمانهای عدالتخواهانه خود کوتاه نیامد. فتوحات را متوقف کرد و از هر وسیلهای برای پیروزی استفاده نمیکرد.
وی افزود: همچنین میشود جنگ حضرت امیر(ع) در خندق با عمرو بن عبدود یا جنگ صفین را مثال زد که وقتی بالای سر عمر و عاص رسید، او خود را برهنه کرد و علی(ع) که میتوانست او را بکشد، دور زد و برگشت. یعنی خودش اهل این نبود که با کشتن عمر و عاص، مرتکب یک فعل حرام شود. پس ویژگی جنگهای مرسوم را در علی(ع) و پیامبر(ص) نمیبینیم و یک حکومت و جنگ دیگری نیز داریم که جاهطلبانه نیست.
رئیس موسسه حکمت و فلسفه گفت: پیامبر(ص) خود جهاد را به دو قسم تقسیم میکند: اصغر و اکبر و تمام جنگها را جهاد اصغر میداند، اما مبارزه با نفس را جهاد اکبر. خلیفه دوم، وارث جهاد اصغر شد و حضرت امیر(ع) وارث جهاد اکبر و در دلها نشست. نکته دیگر اینکه، اگر رسول خدا و حضرت امیر(ع) اهل جهاد و شمشیر و حکومت و مسائلی از این قبیل بودند، آن هم از نوع جاهطلبانه، چرا همه فرقههای عرفانی یا قریب به اتفاق آنها، سلسله خود را به حضرت امیر(ع) میرسانند؟ محمود غزنوی اسلام را با شمشیر به هند برد و آنجا را گرفت، اما بعد از آن، میرسیدعلی همدانی به رویه اخلاقیاش به هند رفت و اسلام را تثبیت کرد و امروز مسلمانان هند وقتی اسم غزنوی میآید، گویی اسم چنگیزخان مغول آمده است، اما میرسیدعلی را علیِ ثانی میدانند. با این حال، کدام جنبه از دین باقی مانده و تأثیر گذاشته است؟
وی افزود: اگر قبول کنیم که آغاز اسلام با شمشیر و تداومش با تقلید بوده، چرا این قومِ مقلد ایرانی این همه به این دین خدمت کردهاند؟ چرا بزرگترین دانشمندان اسلامی ایرانی بودند؟ آیا ابنسینا، سهروردی، میرداماد، ملاصدرا، مولوی، حافظ، سعدی و ... در شرایط تقلید این همه خدمت را به اسلام و جامعه بشری ارائه کردهاند؟ آیا این توهین به شعور و فرهنگ ایرانی و ملت ایرانی نیست که بگوییم این قوم با تقلید چنین خدماتی ارائه دادند؟
ذکیانی بیان کرد: نکته دیگر در باب خشیتنامه است که در مورد قرآن مطرح میشود و چکیده نظریه دین و قدرت عبدالکریم سروش است. خشیتنامه یعنی در قرآن بیش از اینکه به مسائل عرفانی و سلوکی برخورد کنیم، بیشتر با غلظت و توصیف جهنم و ترساندن و با ایجاد خشیت و خوف مواجه هستیم. این مربوط به شخصیت پیامبر(ص) میشود. در مورد این عنوان باید از همان تئوری قبض و بسط شریعت استفاده کنم. پرسش این است که بر این اساس، مگر همه ما تاریخمند نیستیم؟ امروز در شرایط دنیا که این نظریه ارائه شده، دو گفتمان را داریم که تحت تأثیر این دو هستیم؛ مدرنیته و انقلاب اسلامی. وقتی ما در این شرایط داریم در مورد 1400 سال قبل قضاوت میکنیم، چه میشود؟ میبینیم که قرآن موجود، هرچند آیات عرفانی و ... نیز دارد، اما اغلب آیات به تعبیر صاحب نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، معیشتاندیش است تا تجربتاندیش.
وی افزود: اما طبق همان نظریه سوال میکنم که آیا تحت گفتمان امروز نیستیم؟ آیا قرآن را با انجیل مقایسه نکردهایم که ابعاد معیشتی آن در برابر ابعاد عرفانی آن بیشتر است؟ پیشفرض این نگاه که قرآن خشیتنامه است، این انتظار بوده که عرفاننامه باشد و این خودش یک پیشفرض دیگری دارد که تفکیک عقل از وحی است که بر اساس آن، رسالت این مسائل دنیوی با عقل است، ولی وحی با این دنیا کاری ندارد. اگر چنین است، بنابراین باید به امور معنوی و غیردنیوی بپردازد. این در حالی است که خالق هستی که انسان و جامعه و تاریخ را میشناسد، به نحو دیگری برخورد کرده است.
ذکیانی در بخش دیگری از سخنان خود به مسئله مقاومت در عصر حاضر پرداخت و بیان کرد: در این مقاومت معاصر، دو عنصر اسرائیل و داعش وجود دارد که به آنها اشاره میکنم؛ اسرائیل در همه مراحل پیدایش خود، مملو از خشونت بوده است. در جنگ شش روزه 1967 با سه کشور مستقیماً جنگید و بر صحرای سینا، بلندیهای جولان و نوار غزه استیلا یافت، اما ایستادگی واقعی بود که در جنگ 33 روزه، نهتنها او را از آرمان نیل تا فرات منصرف کرد، بلکه او را در مرزهای خود نگه داشت. اما داعش که به تعبیر آمریکاییها از سوی خود آنها ایجاد شد نیز جنایتهای بسیاری مرتکب شد و اگر در برابر آنها مقاومت صورت نمیگرفت، آن همه خیانت، تجاوز و اموری که در قرن بیستویکم بیسابقه بود، در انتظار ایران قرار داشت. به اعتراف آمریکاییها، آنها داعش را ایجاد کردند که ایران را محدود کند، اما در برابر داعش ایستادگی شد و سردار سلیمانی در سوریه و عراق در مقابل این وحشیها مقاومت کرد.
وی افزود: شخصیت سردار سلیمانی با دیگر سردارها اندکی متفاوت است و این را میشود از تشییع جنازه ایشان متوجه شد. سردار سلیمانی از منافع دنیوی و قدرتهای سیاسی و ... فراتر رفته و به یک شخصیت ملی تبدیل شده است. او یک مسلمان ایرانی بود و سعی میکرد در سیاست دخالت نکند و البته هر وقت صلاح میدانست، تذکر میداد. ما به این اسطوره شدیداً نیاز داریم و لذا نباید این اسطوره را مصادره کرد. هیچ کس نباید این اسطوره را به نفع خودش مصادره کند. متأسفانه ما مصادره کردن امور را در موارد دیگری انجام دادهایم و پدیدههای ملی را به پدیدههای جناحی فروکاستهایم و این زیان، قابل جبران نیست.
انتهای پیام