به گزارش ایکنا؛ تفاسیر زیادی از قرآن کریم در طول تاریخ به قلم علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی به زبانهای فارسی و عربی نگاشته و منتشر شده است که میتوان از تفاسیر شیعی فارسی به تفسیر «نمونه» آیتالله ناصر مکارم شیرازی، تفسیر «تسنیم» آیتالله عبدالله جوادی آملی، تفسیر «نور» حجتالاسلاموالمسلمین محسن قرائتی، «پرتوی از قرآن» آیتالله سیدمحمود طالقانی، تفسیر «مشکاة» محمدعلی انصاری و تلخیص تفسیر «منهجالصادقین» آیتالله مولی فتح الله کاشانی اشاره کرد. همچنین، تفسیر «المیزان» سیدمحمدحسین طباطبایی، «البیان فی تفسیر القرآن» آیتالله سیدابوالقاسم خوئی و تفسیر «التبیان» شیخ طوسی نیز در زمره تفاسیر شیعی عربی است.
علاوه بر این، «جامع البیان فی تفسیر القرآن» معروف به تفسیر طبری اثر ابوجعفر محمدبنجرير طبرى، «الکشاف» ابوالقاسم محمودبنعمر زمخشری خوارزمی، «مفاتیح الغیب» یا تفسیر کبیر تألیف محمد بن عمر بن حسین بن حسن بن علی معروف به امام فخر رازی، «غرائب القرآن» معروف به تفسیر نیشابوری، «کشفالاسرار وعُدَةالابرار» نوشته ابوالفضل رشیدالدین میبدی در ۵۲۰ قمری به زبان فارسی و در 10 جلد (تقریرات درس خواجه عبدالله انصاری)، «انوارالتنزیل و اسرارالتأویل» معروف به تفسیر بیضاوی، تفسیر «جلالین» نوشته جلالالدین محلی و شاگردش جلالالدین سیوطی و تفسیر «ابنکثیر» (القرآن العظیم) تأليف عمادالدين اسماعيل بن عمر بن كثير دمشقى (متوفى 774ق) از تفاسیر علمای اهل تسنن به شمار میآید.
تازهترین تفسیر کامل قرآن که میتوان گفت در دهه اخیر بیسابقه بوده تفسیر «شمس» است؛ حجتالاسلاموالمسلمین مصطفی بروجردی، که اکنون سفیر ایران در تونس است، 11 سال پیش قلم به قرآن آراسته کرد و تفسیری نو از کلام وحی نوشت که «شمس» نام گرفت. این اثر ماندگار 25 آذرماه 97 همزمان با سالروز ولادت امام حسن عسکری(ع) در خبرگزاری ایکنا رونمایی شد.
شمس در 10 جلد و در زمان اقامت مصطفی بروجردی در 9 شهر ایران شامل مشهد، قم، تهران، اصفهان، شیراز، یزد، بروجرد، نوشهر و ساری و 14 شهر خارجی شامل مکه، مدینه و جده در عربستان، رم (پایتخت ایتالیا)، توکیو (پایتخت ژاپن)، مانیل (پایتخت فیلیپین)، آکرا (پایتخت غنا در غرب آفریقا)، تونس، پرتوریا در آفریقای جنوبی، دوحه (پایتخت قطر)، باکو در جمهوری آذربایجان، داکار (پایتخت سنگال)، کوالالامپور در مالزی و بیروت (پایتخت لبنان)، نگاشته شده است
تفسیر شمس در 10 جلد و در زمان اقامت مصطفی بروجردی در 9 شهر ایران شامل مشهد، قم، تهران، اصفهان، شیراز، یزد، بروجرد، نوشهر و ساری و 14 شهر خارجی شامل مکه، مدینه و جده در عربستان، رم (پایتخت ایتالیا)، توکیو (پایتخت ژاپن)، مانیل (پایتخت فیلیپین)، آکرا (پایتخت غنا در غرب آفریقا)، تونس، پرتوریا در آفریقای جنوبی، دوحه (پایتخت قطر)، باکو در جمهوری آذربایجان، داکار (پایتخت سنگال)، کوالالامپور در مالزی و بیروت (پایتخت لبنان) نگاشته شده است.
نگارش اولیه این تفسیر از اول مرداد 1386 آغاز شد و در 28 اسفندماه 1395 برابر با بیستم جمادیالثانی 1438 هجری قمری و مصادف با شب میلاد حضرت زهرا(س) در شهر «طبرقه»(Tabarca) تونس به پایان رسید.
پس از آن ویرایش اثر آغاز شد که بیش از یک سال طول کشید. پس از تصحیح و بازنگریهای لازم، از شش ماه پیش کار چاپ آغاز شد و سرانجام در بیستم آذرماه امسال این تفسیر به همت مؤسسه انتشاراتی «بوستان کتاب» به زیور طبع آراسته شد.
ایکنا برای آشنایی بیشتر با روند نگارش تفسیر شمس با صاحب اثر گفتوگویی انجام داده است که در دو بخش منتشر خواهد شد و اکنون بخش نخست آن تقدیم میشود:
جناب بروجردی انگیزه شما از نوشتن تفسیر قرآن چه بود؟ چگونه شد که در این راه گام برداشتید؟
واقعیت این است که من در یک خانواده مذهبی پرورش یافته بودم. از همان اوان کودکی با قرآن انس داشتم. مادرم معلم قرآن و پدرم مفسر قرآن بود. این دو بزرگوار من و دیگر خواهران و برادرانم را از دوره خردسالی با قرآن آشنا کردند. آرزوی من همیشه این بود که حافظ قرآن باشم که متأسفانه تاکنون ناکام ماندهام و نتوانستهام حافظ کل قرآن شوم. آرزوی دیگرم این بود که علاوه بر روخوانی کلام وحی، توان فهم و درک معارف و مفاهیم بسیار والای قرآن را بیابم.
یادم هست در کتابخانه پدرم حدود 70 دوره تفسیر وجود داشت و من همیشه علاقه داشتم قبل از اینکه وارد فضای طلبگی شوم، با این تفاسیر آشنا شوم و از آنها استفاده کنم. لذت میبردم وقتی میدیدم که پدرم ساعتها وقت خود را برای فهم آیات صرف میکند. فکر میکنم هر مسلمانی که با فرهنگ قرآن رشد یافته است، آرزو دارد که روزی به فهم و درک قرآن کریم برسد و بیتردید، آشناشدن با تفسیر یکی از راههای ورود به ساحت قرآن کریم است.
حجتالاسلاموالمسلمین محسن قرائتی، رئیس ستاد اقامه نماز، در این راه مشوقم بود و جرقه کار به پیشنهاد ایشان زده شد. من در مقدمه کتاب از نقش ایشان قدردانی کردهام.
از حجتالاسلاموالمسلمین محسن قرائتی به عنوان مشوق و پیشنهاددهنده کار سخن گفتید، در این باره توضیح بیشتری میدهید.
سالها قبل از اینکه کار تفسیر را آغاز کنم، این انگیزه در من وجود داشت که مقالاتی پراکنده درباره قرآن بنویسم که در برخی همایشها ارائه شده است. به طور پراکنده تفسیرهای مختصری را نوشته بودم، اما در جاهایی برای خودم مسئله حل نمیشد و متوقف شده بودم تا اینکه در نیمه خرداد 1386 سفری به یکی از کشورها داشتم و خداوند توفیق داد که دو روزی در محضر حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی باشم. ایشان پس از صحبتهای اولیه استخارهای گرفتند و به من پیشنهاد نوشتن تفسیر را دادند. من مشکلات کار را برایشان توضیح دادم و گفتم گاهی اوقات ممکن است که آدم خودش نتواند به فهمی از آیه برسد و اگر این گونه باشد ممکن است نتواند برای خواننده هم آن را شرح و توضیح دهد. ایشان گفتند: «اگر احیاناً به هر دلیلی در فهم آیهای به مشکل برخوردی، عبور کن و متوقف نشو. بعداً میتوانی برگردی و با مشورت افراد مختلف مشکل را حل کنی».
این پیشنهاد انگیزهای برای کار شد و پس از آن در مأموریتی کاری نماینده و سفیر ایران در سازمان همکاری اسلامی شدم که در آن زمان سازمان کنفرانس اسلامی نام داشت و در جده اقامت گزیدم. پس از حضور در جده، از اول مرداد 1386 کار را آغاز کردم و خوشبختانه به لطف و عنایت الهی تا پایان کار هیچ اشکالی پیش نیامد که کارم متوقف شود و مجبور شوم از آیهای عبور کنم و تفسیر آن را برای بعد بگذارم. البته از دیوار بلند تفسیر بسیار مورچهوار پیش میرفتم و سعی داشتم هیچ شتابی در کار نداشته باشم. برخی دوستان که در جریان این تفسیر بودند پیشنهاداتی داشتند، مثلاً میگفتند به صورت «جلد جلد» تفسیر را منتشر کن، اما من در پاسخ میگفتم هیچ عجلهای ندارم و این کار باید تا آخر نوشته شود؛ آن را چندین بار مرور کردم و اشتباهاتش رفع شد، برخی دوستان پیشنهادشان این بود که به جای آهستگی، با شتاب بیشتری کار انجام شود و دو یا سه ساله پایان پذیرد؛ اما من چون این اثر را کاری قرآنی میدانستم معتقد بودم که هر چقدر وسواس و دقت بیشتری داشته باشم، شاید خطاها کمتر و متن منقحتری عرضه شود؛ به همین دلیل در برابر پیشنهادات مقاومت کردم و تا کار به پایان نرسید و چندین بار مرور نشد، حاضر به انتشار اثر نشدم.
پس از حضور در جده، از اول مرداد 1386 کار را آغاز کردم و خوشبختانه به لطف و عنایت الهی تا پایان کار هیچ مشکلی پیش نیامد که کارم متوقف شود
در طول این مدت نوشتههایم را به دوستان و عزیزانم همچون همسر بزرگوارم و فرزندانم میدادم تا بخوانند و نظرشان را به من بگویند تا اگر مطلبی نامفهوم است یا باید کم یا زیاد شود، یا احیاناً نکاتی را که از قلم افتاده است به من یادآوری کنند. من هم اگر میدیدم نکتهای هست، مورد بررسی قرار میدادم و اگر بجا بود، حتماً اعمال میکردم. خودم نیز متن را بازخوانی میکردم و اگر گاهی مطلبی بود که نمیپسندیدم، آن را تغییر میدادم. بارها و بارها متن ویراستاری شد و امیدوارم این اثر، که پس از تلاشی چندین ساله چاپ شده است، حداقل رضایت تعدادی از خوانندگان عزیزی را که علاقهمند به مباحث قرآنی هستند جلب کند.
از خانواده گفتید و همسر و فرزندانتان که در این مسیر همراهتان بودند. شما چند فرزند دارید و خانواده به چه شکل با شما همراه بودند؟
خداوند متعال به من سه فرزند به نامهای علی، فاطمه و احسان عنایت کرده است که فرزند بزرگم علی اکنون 35 سال دارد و مهندس و فارغالتحصیل دانشگاه شهید بهشتی است؛ هر چند تحصیلات رسمی حوزوی ندارد، اما از کودکی با معارف دینی آشنا و علاقهمند به این معارف بوده است و آن را دنبال میکند. فرزند دومم دختر است که فوقلیسانس فلسفه دین از دانشگاه علامه طباطبایی است. فرزند سومم احسان هم طلبه است و در قم درس میخواند. ایشان هم با ایدههایی که میداد خیلی برای این کار زحمت کشید. اینها خوانندگان کتابهای من و تفسیر قرآنم بودند؛ بیش از همه همسرم خانم «اشرف موسوی بجنوردی» در این کار سهم داشتند؛ ایشان به خوبی از عهده مدیریت شرایط و فراهم کردن فضا برای این کار برآمدند و فضای خانه ما هیچ تحمیلی به لحاظ فکری و روحی بر من نداشت و فضایی آرامشبخشی بود.
به این خاطر که من مشغول کار بودم و در وقت اداری نمیتوانستم تفسیر بنویسم؛ بنابراین خارج از وقت اداری، بخشی از زمانی را که باید به خانواده اختصاص میدادم مجبور بودم به کار قرآنیام برسم. 11 سال فرصت کمی نیست و اگر همراهی فرزندانم و محبتهای همسر عزیزم نبود، قطعاً امروز شاهد چنین ثمرهای نبودم؛ به خاطر همین در مقدمه تفسیر از ایشان قدردانی کردهام؛ با توجه به همراهیهای همسرم، اگر این کار پاداش و اجری معنوی دارد، حتماً ایشان در آن سهیم خواهند بود. من سپاسگزار همسر و تمامی فرزندانم هستم.
نوشتههایم را به دوستان و عزیزانم همچون همسر بزرگوارم و فرزندانم میدادم تا بخوانند و نظرشان را به من بگویند تا اگر مطلبی نامفهوم است یا باید کم یا زیاد شود، یا احیاناً نکاتی را که از قلم افتاده است به من یادآوری کنند
برای چه کسی تفسیر نوشتهاید. آیا این مسئله در نگارش شمس برای شما مهم بوده است؟
بله، من از همان ابتدا فکر کردم برای چه کسی باید بنویسم و با توجه به اینکه تفاسیر تخصصی زیادی داریم، من هر چقدر تخصصیتر مینوشتم، دامنه مخاطبان خود را محدود میکردم. اگر بتوانیم تفسیری برای نسل جوان علاقهمند به قرآن کریم ارائه دهیم که بین آنان و قرآن پیوندی ایجاد کنیم، شاید این مفیدترین کار باشد. بنابراین از همان ابتدا تفسیر خودم را برای مخاطبانی نه تنها ایرانی و جهان اسلامی، بلکه برای مخاطبی بسیار گستردهتر نوشتم و سعی کردم هر کس علاقهمند به معارف و آیات قرآن است بتواند از آن بهره ببرد و این کار مستلزم این بود که آسان بنویسم؛ اما این آساننگاری و سادهنویسی سادهانگاری نبوده و بسیار سعی کردم نکات فنی آیات را به زبانی که برای مخاطب قابل فهم باشد بیان کنم، یعنی از دقت کار تا آنجایی که در توانم بود کم نکردم، اما سعی کردم خواننده را درگیر اصطلاحات تخصصی نکنم و کمک کنم او رابطه نزدیکتری با قرآن برقرار کند. اولاً سعی کردم خودم تفسیر را بفهمم و ثانیاً تلاش کردم به دیگرانی که علاقهمند به قرآن هستند مفاهیم را منتقل کنم.
به سادهنویسی در شمس اشاره کردید که به نظر میرسد مهمترین ویژگی این تفسیر باشد. درباره دیگر ویژگیهای این اثر بگویید.
علاوه بر سادهنویسی، نکات و ملاحظات دیگری هم داشتهام. همانطور که میدانید، مسلمانان در مذاهب فقهی اختلافاتی با هم دارند و در طول تاریخ در مذاهب کلامی دیدگاهها و مکتبهای کلامی مختلفی شکل گرفته و اینها زمینه گفتوگوی بین فرهنگی و بین متدینان را فراهم کرده و گاهی اوقات رنگ برخوردهایی که بین فقها، متکلمان و دیگر نحلههای (مکاتب) علمی بوده، پررنگتر و خشنتر شده و به جاهای مختلفی از جمله نوشتهها و آثار مکتوب سرایت کرده است. فکر کردم اگر نگاه کنیم که قرآن یکی از پایههای اساسی پیوند ما مسلمانان علیرغم اختلافات فقهی، کلامی و مذهبی است، پس نباید اجازه دهیم تفسیر قرآن کریم عرصه درگیری باشد، بلکه باید بگذاریم قرآن کانون و محور وحدت مسلمانان باقی بماند.
همه مسلمانان بر این مسئله که قرآن متنی قدسی و کلامی الهی است اتفاق نظر و بر این نکته تأکید دارند که قرآن با هیچ کلام بشری قابل مقایسه نیست؛ پس ما عرصه قرآن و تفسیر را نباید عرصه تسویهحسابهای مذهبی و کلامی قرار دهیم؛ بلکه باید اجازه دهیم قرآن محور مشترک و وحدتبخش بماند. بنابراین در این تفسیر تلاش کردهام کاملاً از مجادلات کلامی و مجادلاتی که میتواند به تفرق بیشتر جامعه اسلامی منجر شود بپرهیزم.
نکته دیگر اینکه شما مستحضرید که بخشی از مطالبی که در قالب تفسیر در طول تاریخ شکل گرفته است مستند روایی قوی و محکمی ندارد، یعنی پارهای از روایات وارد فضای تفسیر شده است، اما سنجشهایی که درباره این روایات انجام شده است اعتبار زیادی برای آنها قائل نیست. تلاش کردهام در تفسیرم از آوردن روایاتی که مربوط به اسرائیلیات یا روایات ضعیف است دوری کنم و این اثر تفسیری روایی محسوب نمیشود.
مسئله دیگر اینکه تفسیر قرآن کریم دامنه وسیعی دارد و بسیاری از مفسران تلاش کردهاند این دامنه را وسیعتر از تفسیر قرار دهند یعنی بخشی از تفاسیر قرآن دایرةالمعارف بوده و فراتر از تفسیر رفته است، در حالی که تلاش کردهام خودم را محدود به فضای آیه کنم و نمیخواستم مایههای فقهی، فلسفی و ادبی خودم را به رخ خواننده بکشم و سعی کردهام اگر کسی میخواهد آیهای یک خطی را بفهمد، در یک صفحه یا یک صفحه و نیم و یا کمتر یا بیشتر توضیح داده شود و اگر احیاناً مطالبی مربوط به سایر علوم است، آن را به جاهای دیگر ارجاع دهم. برخی مفسران بزرگ هستند که زحمت زیادی را در تفسیر متحمل شدهاند، اما گاهی اوقات پرانتزهای زیادی حتی 10 صفحهای، 20 صفحهای و گاهی 100 صفحهای در دل مطلب آورده و بحثی را مطرح کردهاند که هر چند جالب و جذاب است، اما پیوند آن با آیه و تفسیر دقیق نیست و استطرادی در آنجا قرار گرفته است (استطراد: ذکر کلامی به مناسبت مقام، بدون اقتضای ضرورت).
تلاش کردهام خودم را محدود به فضای آیه کنم و نمیخواستم مایههای فقهی، فلسفی و ادبی خودم را به رخ خواننده بکشم
ویژگی دیگر این است که به مباحث تاریخی چندان نپرداختهام و دلیل آن هم این است که قرآن کریم بیشتر از اینکه به جسم تاریخ توجه داشته باشد، به روح تاریخ پرداخته است و حوادثی را که مطرح کرده برای عبرت گرفتن بوده، نه برای ذکر جزئیات تاریخی؛ اینکه فلان کس نامش چه بوده و فلان حادثه در قرن چندم اتفاق افتاده و چند نفر در این حادثه بودهاند؛ قرآن در خیلی از جاها از این مباحث عبور میکند؛ مثلاً در داستان اصحاب کهف میفرماید: «سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ: سه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود و مىگويند پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود تير در تاريكى مىاندازند» (آیه 22، سوره کهف) رَجْمًا بِالْغَيْبِ یعنی تیری در تاریکی میاندازند و مطلب را نقل میکنند؛ بنابراین قرآن کتابی تاریخی نیست. اگر قرآن به تاریخ اشاره میکند به منظور هدایت انسانها و عبرت گرفتن از مسائل تاریخی است و هدف نقل جزئیات حوادث تاریخی نیست. این رویکرد را در تفسیر اعمال کردهام. در حالی که برخی مفسران در ذیل آیاتی که به حوادث تاریخی اشاره دارد، نکات بسیار زیادی را مطرح میکنند که با معیارهای امروزی تاریخسنجی چندان نمیتوان اعتباری برای آنها قائل شد و دست ما کوتاه است. تمام تلاشم این بوده است که به نکات تربیتی و هدایتی آیات بپردازم و از پرداختن به جزئیات حوادث تاریخی تا جایی که امکان دارد اجتناب کنم.
ادامه دارد...
گفتوگو: زهرا نوکانی