به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا)، مسعود پزشکیان، منتخب مردم تبریز و نماینده دو دوره مجلس شورای اسلامی است که مردم این خطه برای سومین بار به وزیر اسبق بهداشت و درمان رأی اعتماد دادهاند و بنابر این مسعود پزشکیان را میتوان یکی از اعضای مجلس دهم دانست.
پزشکیان به خاطر نوع گویش و لهجه صریحی که دارد مورد توجه خبرنگاران و مخاطبان بسیاری قرار میگیرد و ارتباط خوبی نیز با اصحاب رسانه دارد.
سوابق وی در عرصه بهداشت و درمان قابل توجه است؛ از فعالیت در جبهههای دفاع مقدس در کسوت پزشکی تا پوشیدن قبای وزارت. با این حال از ابتدا به دلیل داشتن روحیه انقلابی و دینی، تمایلات فراوانی به مباحث قرآنی و مذهبی داشته است به طوری که می توان پزشکیان را یکی از حافظان نهج البلاغه دانست.
علاقه وی به نهج البلاغه و تلاش برای حفظ این کتاب گهربار به احساس نیازی برمیگشت که در درون وی ایجاد شده بود. احساس نیاز به دفاع از اعتقادات و باورهایش در برابر هجمه های گوناگونی که گروههای مختلف به دین اسلام داشتند. آن هم گروههایی که در زمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، برای منزوی کردن اسلام نقدها و شبهههای جدی وارد میکردند.
با این حال پزشکیان برای تقویت بنیه اعتقادی خود و رویارویی با این شبههها به منابع اصلی اسلام روی آورد تا بتواند پاسخ مناسبی در مواجهه با این نقدها داشته باشد.
حال وی به عنوان یکی از مسئولانی که سال ها در عرصه اجرایی بوده و امروز در عرصه قانونگذاری در نظام اسلامی فعالیت می کند، حافظ نهج البلاغه است. کتابی که شامل دستورات ویژه ای برای مسئولان نظام در جوامع اسلامی است.
گفتوگوی ایکنا با مسعود پزشکیان را در این رابطه بخوانید:
ـ چطور شد که به حفظ نهج البلاغه روی آوردید؟
من در تکایا و مراسمهای سینه زنی و نوحه خوانی و در حقیقت با باورها و اعتقادات بزرگ شدم.
وقی وارد مدرسه به ویژه دبیرستان و هنرستان شدم، فضا در دوران شاه طوری بود که باورها و اعتقادات ما را مسخره میکردند و زیر سؤال میبردند و من هم که نمیخواستم باور و اعتقاداتم را از دست بدهم نیاز داشتم که آنها را بشناسم. این احساس نیاز در درونم ایجاد شده بود و میخواستم باورهایم را در دسترس داشته باشم.
خیلی وقتها پول توی جیبی خود را به خرید کتاب اختصاص میدادم و عمدتاً کتابهای اعتقادی میخریدم تا بتوانم جواب کسانی که به باور و اعتقاد ما نقدی وارد میکردند را منطقی، علمی و کارشناسی بدهم، نه اینکه جوابهای دیمی بدهم و دعوا کنم.
هرجایی کلاس یا بحثی در رابطه با مباحث اعتقادی جهت روشنگری برپا میشد، شرکت میکردم؛ به ویژه کلاسهای قرآن و نهجالبلاغه که در مساجد برگزار میشد.
ـ این کلاسها در کجا برگزار میشد؟
توی ارومیه یا مهاباد. هرجا کلاسی بود شرکت میکردم تا مسائل اعتقادی برایم روشنتر شود. این برنامهها ادامه داشت تا اینکه برای پشت سر گذاشتن خدمت سربازی به زابل رفتم.
فشارهای اجتماعی بیشتر من را بیدار کرد. در زابل بیعدالتیها و ظلم و ستمهایی که میشد و فشارهایی که میآوردند مرا به مطالعه بیشتر وامیداشت. همین مسئله باعث شد دیپلم دیگری بگیرم و وارد دانشگاه شوم. در دانشگاه این مسئله شدیدتر شد چرا که گروههای چپی و برخی دیگر از گروهها نقدهای متفاوت و جدیتری را مطرح میکردند و من هم مجبور بودم برای پاسخگویی به آنها مطالعه و تحقیق خود را عمیقتر کنم. این مسئله باعث شد تا با قرآن و نهجالبلاغه و تفسیر آشنا شوم.
ـ حفظ نهجالبلاغه را از چه زمانی آغاز کردید؟
نهجالبلاغه را از دوره دبیرستان شروع کردم. از کلاسهایی که میرفتم. طبیعتاً پس از آشنایی با آنها به دنبال فهم معنا و مفهوم آنها نیز بودم و تلاش میکردم به آنها عمل کنم. اینکه نمیخواستم کورکورانه از یک راه و شیوه اطاعت کنم باعث شد در معنایش عمیقتر شوم و آن را با واقعیتهای اجتماعی تطبیق دهم.
من معتقدم اینها راهگشای مشکلات ماست و میتواند ما را از این گرفتاریها و بدبختیها نجات دهد. هر چقدر در این معانی عمیقتر میشوم شدیدتر باور میکنم که از اسلام و اعتقاداتمان فاصله داریم و دوریم و اگر به آن عمل کنیم کسی جرأت نمیکند ما را به این راحتی نقد کند.
ـ نهجالبلاغه و مفاهیم آن در پستهای مختلفی که حضور داشتید و مسئولیتهایی که بر عهده داشتید محل رجوع بود و در کجاها به کارتان آمد؟
نوع مدیریت و نوع برخوردی که با دیگران داشتهام برگرفته از برداشتهایی است که از آن اعتقادات داریم.
ـ اگر بخواهید مصداقی بگویید، کدام یک از ابعاد نهج البلاغه امروز مغفول مانده است؟
تقریباً همه نهجالبلاغه! مثلاً نامه امام علی(ع) به مالک اشتر که علما آن را منشور حکومتداری اسلامی ترجمه کردهاند، کدام یک از بندهای آن اجرایی میشود؟ از ساختار حکومت تا رفتار حاکمان و قضات و فرماندهان و والیان با مردم، 180 درجه با آن بیگانه هستیم.
ـ فرمودید زمینههای اجتماعی و شرابط آن دوران باعث شد که گرایشتان به قرآن و نهجالبلاغه بیشتر شود؛ به نظر میرسد امروز هم این احساس وجود داشته باشد.
ما اعتقاداتی داریم که باید آنها را با واقعیتها تطبیق دهیم تا بتواند ما را در این دنیای وانفسایی که زندگی میکنیم به جلو ببرد. اگر این باورها ما را از رفتن باز میدارد، چرا به چیزی که مانع رفتن میشود، اعتقاد داریم؟لازمه دریافت این معانی مطالعه و بررسی است. آن دوره با آن شرایط، احساس کردم که رویکردم باید به این سمت باشد و امروز نیز این احساس نیاز بیشتر شده است؛ برای اینکه مملکت را اداره میکنیم و دَم از مدیریت اسلامی و اقتصاد اسلامی میزنیم اما ضد آن عمل میکنیم.
ما میخواهیم مدیریت اسلامی داشته باشیم. نکته اساسی این است که منابع مورد نیاز این مدیریت کجاست و کدامیک از آدمهایی که ادعا میکنند، از این منابع خبر دارند و یا میفهمند و یا کدامیک میتوانند به آنها عمل کنند؟ فقط میگویند حکومت اسلامی و مدیریت اسلامی اما چه کسی و براساس کدام چارچوب دارد این کار را میکند؟ آیا حرفهایی که میزنیم و نحوه برخورد و گفتاری که داریم مدلی است که ائمه برای ما ترسیم کردهاند؟ به نظر من که خیلی فاصله وجود دارد.
ـ کدام بخش از نهجالبلاغه را برای مطالعه بیشتر توصیه میکنید؟
نامه امام (ع) به مالک اشتر و یا وصیتنامه ایشان به امام حسن(ع) دو بخش مهم نهجالبلاغه است که لازم است مطالعه شود.