وی افزود: پیامبر(ص) در
روایت دیگری فرمود: حسین(ع) مصباحالهدی و سفینهالنجاه است و مصباح خاصیتش روشنی بخشی
و ظلمتشکنی و سفینه وجودش برای عبور از گردابها و خطراتی است که از همه سو ما را
تهدید میکند.
کربلا چه دارد و چرا برای کربلا باید چنین کرد؟
سنگری با طرح این سؤال که به حسین(ع) چگونه باید نگاه کنیم و رابطه ما با کربلا چگونه باید باشد؟ گفت: آیا بعد از گذشت این همه سال این مقدار درباره کربلا سخن گفتن و اشک ریختن کافی نیست؟ کربلا چه دارد و چرا برای کربلا باید چنین کرد؟ چرا حسین(ع) وارث همه انبیاء است؟ و چرا در زیارت اربعین میگوییم خداوند میراث همه انبیاء(ع) را به حسین(ع) سپرد؟ چنانکه در زیارت وارث نیز با این عنوان به حسین(ع) سلام میکنیم که وارث آدم و ابراهیم و خاتم النبیین است؛ یعنی همه این میراث در وجود یک انسان به نام حسین(ع) خلاصه شده است.
وی با بیان اینکه ارتباط ما با حضرت اباعبدالله(ع) چند گونه میتواند باشد، گفت: یک روش، شیوه موزهای است. میتوانیم ایشان را به موزه ببریم و مثل همه چهرهها و اشیاء تاریخی پشت ویترین به تماشا بنشینیم. یعنی کربلا قطعهای از تاریخ است و حداکثر پژوهشگران میتوانند مثل دیگر حوادث تاریخ آن را مطالعه کنند و در دانشگاهها درباره آن پایاننامه و مقاله بنویسند.
این محقق عاشورایی ادامه داد: اگر روشن شود کربلا از جنس حادثههای تاریخی نیست آن وقت ارتباط ما با آن متفاوت خواهد بود. یک شیوه دیگرِ ارتباط با کربلا رابطه تراژیک است؛ یعنی کربلا را در هیئت یک سوگ، درد و مرثیه ببینیم و بر آن گریه کنیم. اتفاقاً روایات بسیار زیادی در این زمینه داریم. در روایات آمده است یک قطره اشک بر امام حسین(ع) آتش جهنم را خاموش میکند. یا نقل شده است: اگر توانستیم ده نفر را بگریانیم بهشت بر ما واجب میشود. امام زمان(عج) در سخنی میفرماید: «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه میکنم، اگر اشک چشمم تمام شود، به جای آن خون می گریم».
روح و جان کربلا فریاد است
سنگری با طرح این پرسش که چرا این کار را میکنیم؟ گفت: در عزاداری برای امام حسین(ع) به چند شکل میتوانیم عمل کنیم. میتوانیم به شکل مرسوم جهان امروز با احترام امام را یاد کنیم و به یاد ایشان یک دقیقه سکوت کنیم و بعد همه چیز تمام بشود؛ اما کربلا چیز دیگری است و ما حق نداریم در برابر کربلا سکوت کنیم چون روح و جان کربلا فریاد است. یک شیوه دیگر این است که برای کربلا جشن بگیریم و شادی کنیم؛ چنانکه مولانا معتقد بود امام حسین(ع) به محبوب خود رسیده است، پیروز شده و به خواست خود دست یافته است. این سخن هم به گونهای صحیح است و اربعین جشن پیروزی است. جشن سرافرازی کاروانی است که داغدار او را به شام بردند اما وقتی از تریبون حکومت استفاده کردند سرافراز شدند و با عزت برگشتند.
این محقق عاشورایی افزود: راه دیگر این است که کربلا را یک حماسه ببینیم و با برخوردهای حماسی کربلا را مطرح کنیم. در این روش کربلا رخدادی است که در آن انسانهایی در سختترین شرایط ایستادند و در انبوه رنجها و تیر و نیزه و تشنگی و تمسخر و تهدید استوار ایستادند و عقب نکشیدند. نسبت یاران امام حسین(ع) در مقابل سپاهیان یزید در کربلا 1 به 285 است. در برابر هر یار امام حسین(ع) 285 نفر مبارزه میکرد؛ با این وجود عقب نکشیدند و شعار امام را گوش کردند که «مرگ با عزت بهتر از زندگی همراه ذلت است.»
وی ادامه داد: شهید مطهری در جایی گفته است: امام حسین(ع) جملاتی دارد که نمیشود با آنها گریه کرد. این جمله که فرمود: «أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ: آگاه باشید که فرومایه، فرزند فرومایه، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلّت قرار داده است و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم». آیا با جمله «هیهات من الذله» میشود گریست؟ این جمله، جملهای حماسی است. داستان انسانهایی است که در نداشتن ایستادند.
از امام حسین(ع) بپرسیم که نگاه ما به کربلا چگونه باشد؟
سنگری گفت: اجازه بدهید از امام حسین(ع) بپرسیم که نگاه ما به کربلا چگونه باشد؟ در عین حال که امام همه را تأیید میکند، فرمود: «لکم فیّ اسوه» مرا به عنوان یک الگو و سرمشق مطرح کنید و بر شعارهای اصلی که در وصیتنامه گفتهام، تکیه کنید.
نویسنده کتاب «آینه داران آفتاب» افزود: بر اساس این وصیتنامه چهار چیز نباشید یا به عبارتی چهار چیز را از زندگی خود حذف کنید؛ اول اینکه امام در وصیتنامه فرمود: «انی لم اخرج أشِراً»: «أشِر» نباشیم یعنی رفتارهای سبکسرانه، تحقیرآمیز و شخصیتشکن نداشته باشیم. گاهی برای به دست آوردن یک فرصت خود را کوچک و حقیر میکنیم. اما باید توجه کنیم: ما قیمتمان چقدر است؟ امام علی(ع) فرمود: کمترین قیمت انسان بهشت است. پس کربلا را باید اسوه دید؛ نه اسطوره آمیخته با خرافه، نه حماسه تنها و نه اشک تنها و نه اینکه آن را به موزه ببریم. بنابراین هر رفتار سبکسرانه که انجام دهید مقابل امام حسین(ع) ایستادهاید و نشان میدهد با ایشان انس ندارید.
وی افزود: امام فرمود: «لم اخرج أشرا و لابَطراً» دومین چیزی که باید از زندگی خود حذف کنید رفتارهای بیهوده است. آن دست کارهایی که فقط وقتتان را تلف میکند و زمانسوزی است. کلمه «بطراً» یعنی زمان از دست دادن را دوست داشتن و در زندگی امروزی مصداق آن این است که جمعه را بیش از شنبه دوست داشتن. امام حسین(ع) فرمود: من این چنین نیستم.
دکتر سنگری اظهار کرد: انیشتین در سخنی گفته است اگر انسانها قدر زمان را میدانستند هرگز کفش بنددار نمیپوشیدند. این سخن اهمیت زمان را بیان میکند. امام حسین(ع) در ادامه میفرماید: «یابن آدم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ» » لحظهتان را استفاده کنید. در کربلا کسی زمان را از دست نمیدهد. هیچ عنصر اضافه و بیکاری در کربلا ما نداریم.
معنای اصلی «فساد» یعنی از جهان کاستن و بر جهان نیفزودن
این محقق عاشورایی بیان کرد: امام حسین(ع) فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطراً و لا مفسدا» مفسد نباشید. یعنی تبهکار نباشید، داشتهها و سرمایههاتان را بیهوده تلف نکنید. در قرآن کریم وقتی خداوند انسان را به فرشتگاه معرفی میکند آنها گفتند آیا کسی را خلیفه خود قرار میدهی که در زمینه فساد میکند؟ معنای اصلی «فساد» یعنی از جهان کاستن و بر جهان نیفزودن. فساد یعنی فقط جهان را مصرف کنیم. اگر کسی فقط مصرف کننده محض باشد مفسد است. کسی که مفسد است جهان را مصرف میکند و چیزی به جهان اضافه نمیکند. بنابراین کسی که بمیرد و ردپای مثبتی از خود بر جای نگذاشته باشد مفسد است.
دکتر سنگری ادامه داد: امام در وصیتنامه خود فرمود: «ولا ظالماً» ظالم نباشید. امام علی(ع) فرموده است: «ظلم سه گونه است؛ ظلم به خدا، به دیگران و به خویشتن» ظلم به خدا یعنی حقی که خدا بر گردن شما دارد خوب ادا نکنید. مثلاً خداوند از ما خواسته است نماز بخوانیم. گاهی ما چنان برای کارهای دیگر وقت میگذاریم اما در وقت نماز از سرو ته آن میزنیم و نمیفهمیم چه میخواهیم. نوع دیگر ظلم، ظلم به دیگران است. گاهی ما به همسر، فرزند و پدیدههای طبیعی اطرافمان ظلم میکنیم و سنخ سوم ظلم به خویشتن است. من حق ندارم به خودم ظلم کنم. مثلاً زمانم را بیهوده مصرف کنم چرا که بازخواست خواهم شد و بزرگترین ظلم به خویشتن آن است که خود را به آتش بسپاریم.
این محقق عاشورایی گفت: امام در ادامه وصیتنامه خود چهار چیز از ما میخواهد. فرمود من برای اصلاح امت جدم خارج شدم. اولین اصل وصیتنامه اباعبدالله این است که اصلاح کنید؛ اصلاح ذات بین کنید. فاصله میان آدمها را کم کنید، همدیگر را حذف نکنید، هوای یکدیگر را داشته باشید. پس تلاش کنیم این وصیتنامه را بخوانیم و برای عمل به آن یکی از رفتارهای ناپسند خود را اصلاح کنیم.
جامعهای به تباهی کشیده میشود که امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشد
وی اظهار کرد: امام در ادامه هدفشان فرمود: «میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم». هر کس میخواهد چنین کند باید به اصول هشتگانه امر به معروف و نهی از منکر تسلط کامل داشته باشد. اینکه معروف چیست؟ منکر چیست؟ فضا و زمان امر به معروف و نهی از منکر چگونه باید باشد؟ جامعهای به تباهی کشیده میشود که امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشد. در کربلا امر به معروف و نهی از منکر معجزه میکند.
ما سیره پیامبر(ص) را نمیشناسیم
نویسنده کتاب « چهل روز عاشقانه» ادامه داد: اباعبدالله(ع) سومین هدفشا را چنین بیان کردند: «میخواهم به سیره جدم و پدرم عمل کنم». برنامه من این است پیامبرشناسی. میخواهم پیامبر را بشناسانیم ما از پیامبر(ص) بسیار کم حرف میزنیم. گاهی ما در مکه آنقدر در بقیع گریه میکنیم اما روضه نبوی نمیخوانیم؛ در حالی که بقیع محصول وجودی پیامبر(ص) است. ما سیره پیامبر(ص) را نمیشناسیم. ما به طرح این مسائل نیاز داریم. سیره پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) را باید گفت. اگر کسی این روزها نهجالبلاغه درس میدهد به او میگوییم نهجالبلاغه را برای وقتی دیگری بگذار اما یادمان باشد امام حسین(ع) آمد که سیره امام علی(ع) را بشناساند.
وی در پایان سخنان خود گفت: کربلا موزه نیست، آموزه است. اینکه صرفاً مقتل بخوانیم کافی نیست. اینکه فقط رابطه عاطفی داشته باشیم کافی نیست. خواسته امام حسین(ع) این است که نگاه ما به کربلا اسوهای باشد و آن را به صورت اسوهای برای این نسل مطرح کنیم.