حجتالاسلام حمیدرضا مهدویارفع، مبلّغ و پژوهشگر نهجالبلاغه، در گفتوگو با ایکنا؛ به توضیح درباره جایگاه عدالتگستری در نهجالبلاغه پرداخت و اظهار کرد: امیرمؤمنان(ع) معتقدند مهمترین مفهوم از مفاهیم اسلامی و اجتماعی بعد از توحید، عدل و عدالت است. در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه ایشان فلسفه حقوق و جایگاه حق و عدالت را به زیباترین وجه تبیین کرده است. در این خطبه هم بُعد شیرین عدالتگستری و هم بُعد تلخ آن را تبیین کردند. در این خطبه حضرت میفرماید که حق در عرصه توصیف، تعریف و تمجید بالاترین و بیشترین مجال را دارد، ولی در عرصه عمل و پذیرش، تنگترین و ضیقترین مجال را داراست.
وی افزود: معنا این بیان شریف حضرت این است که افراد وقتی درباره حق و عدالت صحبت میکنند خیلی زیبا سخن میگویند، ولی وقتی پای عمل به میان میآید و تیغ عدالت علیه خودشان اقامه میشود، نمیپذیرند و زیر بار حق نمیروند. به همین دلیل امیرمؤمنان(ع) در کتاب نهجالبلاغه حجم قابل توجهی از بیانات و رفتارهای خودشان را صرف فهم و ترویج آیین دادرسی کردهاند که در چند محور خلاصه میشود.
ارزش و جایگاه توسعه حق و عدالت
این پژوهشگر نهجالبلاغه افزود: بحث اول ارزش و جایگاه توسعه حق و عدالت در جامعه است؛ حضرت در این زمینه میفرمایند: «دنیای شما در نظر من و حکومت شما از نظر من از لنگ کفش پارهای که چندبار وصله شده باشد، بیارزشتر است، مگر آنکه بتوانم از طریق قدرت و حکومت حقی را از ظالمی بگیرم و به مظلوم بدهم». بر اساس این مبنا، امیرمؤمنان(ع) اصرار دارند که نباید بر اساس تمایلات و شهوات درونی، حق افراد در جامعه پایمال شود. حضرت در این زمینه میفرمایند: «به خدا قسم اگر مرا روی خارهای بیابان بخوابانند و زجر بدهند حاضر نیستم دانه جویی را از دهان یک مورچه به ظلم بگیرم». در عرصه عمل هم حضرت این مطلب را اثبات کردند تا اینکه خودشان الگو باشند و دیگران بهانهای نداشته باشند. بحث برادرشان عقیل از شواهد این مسئله است؛ وقتی عقیل که حداقل دو خدمت استثنایی به اسلام کرده است برای فرزندان گرسنهاش مقدار یک مَن گندم بیشتر درخواست میکند حضرت برخوردی با او میکند که حساب دست بقیه بیاید.
وی با بیان اینکه عقیل دو خدمت بزرگ به اسلام کرده بود، گفت: اولاً بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، او بود که امالبنین را برای امیرالمؤمنین(ع) انتخاب کرد و محصول این ازدواج، حضرت عباس(ع) بود. ثانیاً او تربیتکننده مسلم بن عقیل، اولین سفیر سیدالشهداء(ع)، است. عقیل بهانه کافی داشت تا بیش از دیگران از بیتالمال استفاده کند. اولاً برادر حاکم بود، ثانیاً دو خدمت بزرگ کرده بود، ثالثاً نابینا بود، رابعاً بسیار فقیر بود، خامساً عیالوار بود. با این وجود وقتی درخواست کرد که سهم بیشتری به او داده شود، امیرمؤمنان(ع) آهنی را داغ کرد و جلوی صورت و دست عقیل گرفت. وقتی عقیل اعتراض کرد، حضرت فرمودند: باانصاف، چطور دلت میآید که علی را به آتش بیندازی، در حالی که به آهنی داغ که به دست بندهای در آتش دنیا گرم شده است ناله میکنی.
استقلال دستگاه قضا
حجتالاسلام مهدوی ارفع تصریح کرد: مسئله بعدی تلاش برای تحقق عدالتگستری در خود کارگزاران حکومت است. گام بعدی این است که حضرت اصرار دارند که در مقام دادرسی مردم هیچ ترس و نگرانی از اینکه بخواهند حقشان را بگیرند نداشته باشند. وقتی امیرالمؤمنین(ع) خودشان به عنوان حاکم اسلامی وارد دادگاه میشوند و مشاهده میکنند که قاضی به امیرالمؤمنین(ع) بیشتر احترام میگذارد، حضرت ایشان را توبیخ میکند و میگوید که چرا مرا بیشتر تحویل گرفتی! نکته پنجم بحث استقلال قاضی است. معادل امروزیاش استقلال دستگاه قضایی است. بحث بعدی شرایط قاضی است که امیرالمؤمنین(ع) در چند جای نهجالبلاغه بیان کردند.
امیرمؤمنان(ع): همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن و به گونهاى با آنان رفتار کن که قراردادى به سودشان منعقد نگردد
وی با بیان اینکه امیرمؤمنان(ع) در یکی از حکمتهای نهجالبلاغه برای کسی که میخواهد به عدالت حکم کند سه مرحله قائل هستند، تصریح کرد: عدالت قبل صدور حکم؛ حین صدور حکم؛ بعد از صدور حکم. حضرت برای قبل از صدور حکم توسط قاضی دو شرط مهم لحاظ کردند: اول فقه عمیق که بتواند شواهد و قرائن را به هم پیوند دهد و بسنجد؛ دوم، دانش و اطلاعات کامل و کافی. اینها شرایط قبل از صدور حکم است. بعد از قضاوت نیز قاضی نیازمند شکیبایی در برابر فشارهاست. بعد از صدور حکم فشارها در قالب تطمیع و تهدید شروع میشود. در اینجا قاضی باید شکیبایی و بردباری داشته باشد و پای حکمی که صادر کرده است بایستد.
خاستگاههای اغتشاش و آشوب
این مبلغ نهجالبلاغه با تأکید بر اینکه در اثر توسعه عدالت در جامعه، بسیاری مشکلات و آشوبها مرتفع میشود، بیان کرد: امیرالمومنین(ع) در نامه ۵۳ به مالک اشتر توصیه میکنند که اگر نتوانی خاستگاههای اغتشاش و آشوب را ببندی دائماً باید برای مقابله با آن هزینه بدهی. یکی از فضاهای اغتشاش این است که نزدیکان کارگزاران نظام به واسطه رابطه خویشاوندی از امتیاز ویژهای برخوردار شوند. این عین عبارت امیرالمؤمنین(ع) خطاب به مالک اشتری است که از بینظیرترین یاران حضرت بود: «همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن و به گونهاى با آنان رفتار کن که قراردادى به سودشان منعقد نشود».
حجتالاسلام مهدوی ارفع در پایان با اشاره به مسئله سادهزیستی و همنشینی با فقرا گفت: حضرت در خطبه ۲۰۹ نهجالبلاغه میفرمایند: «خداوند بر پیشوایان دادگر مقرر فرموده که خود را در معیشت با مردم تنگدست برابر دارند تا بینوایى را رنج بینوایى به هیجان نیاورد و موجب هلاکتش گردد.» اگر فقرا ببینند فاصله آنها با مسئولان جامعه فاصله زیادی هست اعتراض میکند. سخن آخر اینکه قوه قضائیه نباید قوه منفعلی باشد، بلکه باید فعال باشد. کارگزاران نظام از آغاز مسئولیت باید توجه داشته باشد که هیچ امتیازی به نزدیکان خود اختصاص ندهند و زندگی خودشان بالاتر از سطح عمومی مردم نباشد.
انتهای پیام