پیامبر نور و رحمت، حضرت محمد مصطفی(ص)، مظهر و نمونه اعلای یک انسان کامل و اخلاقمدار است که بهعنوان خاتم پیامبران و برای هدایت انسانها به پیامبری برگزیده شدهاند. آنچه در سیره و زندگی شخصیت پیامبر(ص) برای همه انسانها در همه عصرها و و مکانها اسوه و الگو است، اخلاق نیکوی این شخصیت بزرگ است، آنچنان که خود نیز فرمود: «من برای مکارم اخلاق مبعوث شدهام».
یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت اسلام اخلاق نیکو و پرجاذبه پیامبر(ص) بود که قرآن نیز در تعدادی از آیات خود به نقش اخلاق ایشان در جذب قلوب مردم تصریح کرده است. پیامبر به ارزشهای اخلاقی ارج مینهاد و خود نیز تجسم فضایل اخلاقی و ارزشهای والای انسانی بود. در تاریخ نیز نمونههای فراوانی از سیره کریمانه و سلوک اخلاقی پیامبر ثبت و ضبط شده است.
خبرنگار ایکنا اصفهان، به مناسبت ۲۸ صفر، سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص)، درباره سیره و زندگی آن حضرت، گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی کوشا، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و قرآنپژوه انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید:
اخلاق نیکوی پیامبر(ص) باعث پیشرفت و گسترش اسلام شد
جنگهای پیامبر(ص) برای تحقق اهداف والای انسانی بود
پیامبر(ص) در اوج قدرت و حکومت، گذشت و عفو را بر انتقام ترجیح میداد
دعوت پیامبر(ص) به اسلام کاملاً مبتنی بر صلح و سلامت بود
پیامبراکرم(ص) بر رعایت قانون تأکید زیادی داشت
پیامبر(ص) در اجرای قانون لحظهای درنگ نکرد
مردم کمترین خطا و اشتباه مسئولان را به پای دین میگذارند
اهلبیت(ع) وارثان علم و فضیلت پیامبر(ص) هستند
ایکنا ــ مهمترین آرمانها و دغدغههای پیامبر(ص) چه بود؟
پیامبر(ص) تلاش میکرد به درستی به رسالتش جامه عمل بپوشاند و از این نظر دعوتش را با «قل لا اله الا الله تفلحوا» شروع کرد، یعنی خدایی به جز خدای یکتا نیست، پس دست از شرک و بتپرستی بردارید تا رستگار شوید. ایشان پیامآور توحید و براندازنده شرک و بتپرستی بود. پیامبر(ص) زمانی که تبلیغش را شروع کرد، در عمل از راه اخلاق وارد شد و عمده پیروزیاش در میان مردم نیز از طریق خلقوخوی پسندیدهاش بود. در عظمت پیامبر(ص) همین بس که خداوند در قرآن ایشان را با تعبیر «یا ایهاالرسول» و یا «یا ایها النبی» خطاب کرده و او را به عنوان انسانی برتر و الگو به جهانیان معرفی میکند.
در آیه 21 سوره احزاب آمده است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حسنه؛ قطعاً در گفتار و رفتار رسول خدا اقتداى نیکویى براى شما است». پیامبر(ص) دارای اخلاقی کامل و جامع و همه فضایل و اخلاق انسانی بود. خداوند در آیه 4 سوره قلم میفرماید: «وَ إِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ؛ و همانا تو بر ملکه نفسانی بزرگی (که همه اخلاق فاضله انسانی در آن جمع است) استواری». همچنین در آیه 159 سوره آلعمران آمده است: «...لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...؛ اگر بد خلق و سختدل بودی حتما از دورت پراکنده میشدند». بنابراین اخلاق نیکو و برخورد متین ایشان با مردم یکی از مهمترین عوامل پیشرفت او و گسترش اسلام بود. در طول زندگانی پیامبر(ص) هرگز دیده نشد که ایشان وقتش را به بطالت بگذراند، ایشان همیشه میگفت: «خدایا از بیکاری و تنبلی و زبونی به تو پناه میبرم». پیامبر(ص) مسلمانان را به عدل، انصاف، عدم دروغ، عدم سختگیری با مردم و مجادله نکردن با آنها و رابطه درست با دیگران دعوت میکرد. ایشان راستگویی و امانتداری را ارکان زندگی اجتماعی میدانست و در مجموع خلقوخوی ایشان سبب موفقیتشان بود. غرور پیروزی هیچگاه پیامبر(ص) را در خود فرو نمیبرد، این مسئله را در بازگشت از جنگ بدر و یا فتح مکه دیدیم که دشمنان درجه یک اسلام مورد عفو ایشان قرار گرفتند و با این عفو، محبوبیت پیامبر(ص) وارد دلهای همین مشرکین شد. رسول اکرم(ص) بیشتر به دنبال تحقق انسانیت در میان انسانها بود. وجود ایشان برای همه مردم مایه رحمت به شمار میرفت. هیچکس به سبب رنگ، جنس، قبیله و یا امثال اینها از انسانیت مستثنی نمیشد و همه مردم نزد او محترم بودند.
اگر رهنمودهای پیامبر(ص) را در چند محور خلاصه کنیم، یکی از آن محورها رشد و اعتلای انسانیت است. ایشان میفرمود: «همه مردم از آدم هستند و آدم نیز از خاک». پس ما باید با هم مانند برادر باشیم. محور دوم رهنمود ایشان این بود که صلح، سلامت و آرامش بر جنگ اولویت داشت، ولی وقتی که دشمن به آنها حمله میکرد، جهاد و دفاع را واجب میدانست. به عنوان محور سوم، پیامبر(ص) گذشت و بخشش را پیشه خود میساخت و عفو و گذشت ایشان در مقابل اشتباهات دیگران پررنگتر از مجازات آنان بود. محور چهارم، آسانگیری و عدم سختگیری ایشان به ویژه در خصوص نسل جوان بود و جوانان را با مهر و محبت میپذیرفت. به همین دلیل، جنگهای پیامبر(ص) همه برای تحقق اهداف والای انسانی بود. در واقع انسانها را «انسان» میگویند، چراکه با یکدیگر انس و الفت برقرار میکنند. نیکی، احسان، نوعدوستی و مدارا از واژههایی بود که پیامبر(ص) مردم را بسیار به آنها فرا میخواند و صفت قرآنی «إِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ» را در اوج قدرت و حکومت نیز رعایت میکرد و گذشت و عفو را بر انتقام ترجیح میداد. یکی دیگر از صفات بزرگ پیامبر(ص)، تفکر و دوراندیشی بود که در کارهای ایشان نمود زیادی داشت. دعوت پیامبر(ص) به اسلام کاملا مبتنی بر صلح و سلامت بود.
در امور فردی نیز پیامبر(ص) نهایت پاکیزگی را رعایت کرده و همیشه خودش را با عطر معطر میکرد، لباس پاکیزه میپوشید و حتی از خوردن سبزیهایی که بوی تندی داشت، شدیداً پرهیز میکرد. ایشان همواره گشادهرو و بشاش بود و حتی در سلام کردن به بردگان و کودکان پیشقدم میشد و یا با بردگان بر سر یک سفره غذا میل میکرد. پیامبر(ص) هیچگاه کینه کسی را به دل نمیگرفت، روح نیرومند ایشان عفو و بخشش را به انتقام ترجیح میداد. در جنگ احد با همه وحشیگری و اهانت دشمنان به جنازه عمویش حمزه سیدالشهدا، با کشتگان قریش به نیکی رفتار کرد و هرگز عمل متقابلی نسبت به جنازه آنها انجام نداد و حتی قاتل حمزه سیدالشهدا را که به نام «وحشی» معروف بود، پس از اسلام آوردن بخشید.
پیامبراکرم(ص) بدرفتاریهایی را که نسبت به شخص ایشان صورت میگرفت میبخشید، ولی نسبت به قانونشکنی و اینکه کسی حقوق دیگران را پایمال کند، هرگز ساکت نمینشست و بر رعایت قانون تأکید زیادی داشت. معروف است که زنی از قبیله بنیمخزوم در مکه دزدی کرد و جرمش نیز ثابت شد، ولی خویشاوندان آن زن اجرای قانون درباره او را درست نمیدانستند و معتقد بودند این زن از خانوادهای بزرگ و اشرافی است و نباید مجازات شود، ولی پیامبر(ص) فرمود: «بدانید که اقوام گذشته دچار سقوط و انحراف شدند، از آن جهت که اجرای عدالت را تعطیل کرده و در اجرای قانون تردید روا داشتند. قسم به خدایی که جانم در قبضه قدرت اوست که در اجرای عدل درباره هیچکس سستی نخواهم کرد، اگرچه مجرم از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد». پیامبری که مورد توهین و شکنجه و آزار قرار گرفته بود، همه کسانی را که به او ستم کرده بودند بخشید، ولی به هنگام به قدرت رسیدن در اجرای قانون لحظهای درنگ نکرد.
ایکنا ــ با توجه به اینکه اخلاق حسنه و نیکو جزء رسالت پیامبر و از عوامل رشد و گسترش اسلام بود، فکر میکنید چرا ما نتوانستیم این اخلاق حسنه را در جامعه خودمان نهادینه کنیم؟
این اشکالی است که باید ریشه آن را در کمکاری و سهلانگاری خودمان جستوجو کنیم. ما از یک طرف تنبلی و سستی و بیتقوایی را در پیش گرفتیم و همه از این نظر مسئول هستیم و از طرف دیگر در مسائل اجتماعی گاهی برخی مدیران دچار لغزش و خطا شده و پاییندستیها با نگاه به آنها بیاعتنا و بیاعتماد شدهاند. سعدی در این زمینه میگوید: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ برآورند غلامان او درخت از بیخ». یعنی کسی که مسئولیتی دارد، وقتی خودش عدل را رعایت نکرده و با خشونت با مردم رفتار کند، نسل جدید نیز ناامید شده و از آنها یاد میگیرد و انگیزه اسلام در وجودش کشته میشود. وقتی رعایت عدل و داد نشود و برای کمترین چیزی دانشجو را از تحصیل محروم کنند و برای کمترین انتقادی شخصی را از همه چیز باز بدارند، مطمئناً دیگران بدبین میشوند و چون حکومت به نام دین و اسلام است، مردم کمترین خطا و اشتباه مسئولان را به پای دین اسلام گذاشته و دین را ناکارآمد میدانند. در واقع کوتاهیها و بیتقواییهای مسئولان زمینه را بسیار مستعد میکند تا تودههای مردم مسائل تقوا و دین را جدی نگیرند. اگر چیزی به نام دین باشد و دستاندرکاران آن مشکلی داشته باشند، مردم را به اصل دین بدبین میکند.
ایکنا ــ چه وجوهی از شخصیت و اندیشه پیامبر در جامعه ما نادیده گرفته شده و چه وجوهی از اندیشه و منش ایشان میتواند برای جامعه ما راهگشا باشد؟
پیامبر(ص) برای اجرای قرآن کریم برانگیخته شد و اگر ما واقعاً بخواهیم در این زمینه موفق شویم، باید به قرآن بازگردیم و روح تعلیمات قرآن را با شروع از خود فرد و خانواده و سپس جامعه زنده کنیم. غیر از این به مشکل خواهیم خورد. پس راه پیامبر(ص) از طریق توجه به قرآن کریم و تحقق آیههای آن و در مرحله بعد توجه به احادیث و روایات زنده میشود. اینجا حدیث معروف ثقلین که طی آن پیامبر(ص) فرمودند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؛ من دو چیز با ارزش را در میان شما بر جای میگذارم، قرآن و عترتم که این دو از هم جدا نمیشوند تا روز قیامت که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند» هم اهمیت بیشتری مییابد. ایشان در ادامه فرمودند: «هرکس به قرآن و عترت تمسک بجوید هرگز گمراه نمیشود». قرآن 6236 آیه دارد که در میان آنان کلمه «الله» در بیش از 1800 آیه آمده و پرتکرارترین کلمه قرآن است. موضوعات قرآنی نیز بر محور توجه به «الله» قرار گرفتهاند، مثلاً رابطه انسانها با «الله»، رابطه خانواده با «الله»، رابطه اجتماع و اقتصاد و سیاست با «الله»، امور بینالمللی و «الله». چون چیزی که ما را در یک محور ثابت نگه میدارد، توحید و توجه به «الله» و اطاعت از اوست. ما همیشه در نماز میگوییم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ؛ خدایا فقط تو را عبادت میکنیم و غیر تو را نمیپرستیم».
قدرتپرستی، بتپرستی، ریاکاری، تهمت و غیبت و یا خلف وعده، شرک است. دو نوع شرک وجود دارد؛ یکی شرک جلی، یعنی کسی بگوید چند خدا وجود دارد و دیگری شرک خفی که در آن فرد در عین باور داشتن به یک خدا مشرک باشد، یعنی غیبت کند، تهمت بزند، خیانت و خلف وعده بکند یا دروغ بگوید. امام صادق(ع) میفرمایند: «سه چیز است که در هر کس باشد ولو اینکه نماز بخواند و روزه بگیرد، منافق است؛ کسی که دروغ بگوید، کسی که خیانت به امانت کند و کسی که خلف وعده کند». پس راه اول پرهیز از شرک، و دعوت به الله است. روح و عمل همه ما باید الهی باشد. راه دوم این است که به آموزههای اهلبیت توجه کنیم، چراکه اهلبیت(ع) هرچه دارند، از پیامبر(ص) دارند و عمل به سنت پیامبر(ص) واجب است و اهلبیت(ع) وارثان علم و فضیلت پیامبر(ص) هستند. پس راه چاره این است که به قرآن بازگشته و آموزههای فرزندان ایشان را در جامعه تحقق بخشیم.
انتهای پیام