به گزارش خبرنگار ایکنا، مراسم رونمایی کتاب «خوانش حکومت اسلامی در ساحت نظریه سیاسی» عصر امروز یکشنبه 19 بهمنماه از سوی سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی، با سخنرانی آیتالله سیدمصطفی محققداماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین موحدی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، محمد کمالیزاده، رئیس پژوهشکده علوم انسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
حامد علیاکبرزاده، رئیس سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی در ابتدای این نشست، اظهار کرد: فلسفه این نشست این است که ما هر ساله به مناسبت دهه فجر چنین نشستهایی را برگزار و از اساتید توانمند برای ایراد سخنرانی دعوت میکنیم. یکی از پیشگامان فلسفه جدید آقای دکتر مهدی حائری یزدی هستند که یکی از نکات مهم در آثار ایشان آزادگی و آزاداندیشی فلسفی است. جالب است که خود ایشان اعتقاد راسخ به امام(ره) داشتند و جملهای از ایشان دیدم که امام(ره) را از منظر فلسفی و عرفانی با ملاصدرا مقایسه کرده بودند.
وی ادامه داد: آقای حائری یزدی، آثار مهمی هم به جای گذاشتهاند که محور کتاب آقای عشایری نیز هستند. مجموعه خاطرات ایشان هم کتابی خواندنی است که بنده مطالعه آن را توصیه میکنم. وی در ایران شاگردانی داشتند که به گردآوری کتابهای ایشان اهتمام داشتند. البته آقای مصباح یزدی هم دقت نظر فلسفی بالایی داشتند و شاید بیشتر از آقای حائری کتاب نوشتند و بنده به این کتابها هم علاقه زیادی دارم. آقای مصباح کتاب دو جلدی نظام سیاسی در اسلام نوشتند که به لحاظ فنی کتاب ارزشمندی است. البته شاگردان خیلی خوبی نیز در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی تربیت کردند.
اکبرزاده بیان کرد: جدال این دو نگاه در نظریه و فلسفه سیاسی سالهای سال ادامه خواهد داشت و به راحتی نمیتوان از آن گذشت. نگاه اصلی ما در سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی این است که زمینه تضارب آرا، گفتوگو و نقد و آزاداندیشی را فراهم کنیم که مقام معظم و سایر مسئولان کشور همواره بر آن تأکید داشتهاند. ما به عنوان ناشر تأکید داریم که هیچ وقت از انصاف علمی خارج نشویم هرچند که هر کتابی نقاط قوت و ضعف خود را داراست.
آیتالله محققداماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در این نشست اظهار کرد: اگر نگاهی به پیشینه فلسفه سیاست و فلسفه سیاسی در تاریخ تمدن اسلامی بیندازیم، به یک نکته بسیار مهم برخورد میکنیم و آن این است که اندیشه سیاسی بعد از فارابی مورد توجه دانشمندان اسلامی قرار گرفته است. حکمت در تاریخ تمدن اسلامی به حکمت نظری و عملی تقسیم میشود. یکی از بخشهای مهم حکمت عملی، سیاست مُدن است و حکمای اسلام به این مطلب تا زمان فارابی توجه داشتند. از سوی دیگر کسی که حکمت اسلامی را به صورت عمیق و اسلامی خوانده و آن را به نسل بسیار بالا رساند، مرحوم استاد دکتر مهدی حائری یزدی بود.
وی افزود: این بزرگوار یک دوره فلسفه کامل تعریف و از علم کلی شروع و بخش حکمت عملی ایشان در بحث سیاست مدن بود. در حقیقت ایشان خواست دوره فلسفه خود را تکمیل کند و برای تکمیل آن این قدم را برداشت؛ یعنی از علم کلی شروع کرده و به کاوشهای عقل نظری و عملی و در نهایت کتاب «مستفاد حکمت و نبوت» رسیده بود.
محقق داماد بیان کرد: ویژگی مهمی که در وی وجود دارد، این است که در عین آنکه یک حکیم جامعالحکمتین بودند، یک فقیه و اصولی کامل و به تمام معنا نیز بودند و در کتاب خود طرحی برای یک مردم سالاری مشروع و منطبق با موازین فقه اسلامی ارائه کردهاند. معتقدم کاری که در این زمینه از طرف جهاد دانشگاهی به دست بنده رسید، کاری ارزشمند است و انشاءالله دوستان کتاب را بخوانند که گزارش خوبی از کتاب آقای حائری یزدی ارائه داده است، اما قطعاً مراجعه به اصل کتاب اعتبار و غنای بیشتری دارد.
حبیب عشایری، نویسنده کتاب «خوانش حکومت اسلامی در ساحت نظریه سیاسی» در ادامه این نشست اظهار کرد: تمرکز اصلی کتاب روی اندیشمندان معاصر و به ویژگی دو جریان معاصر یعنی مرحوم آیتالله مصباح و حائری یزدی است. همیشه اختلافات بین فقهای شیعه وجود داشته است و عدهای طرفدار نظریه انتساب و عدهای نظریه انتخاب بودهاند، اما در کل هر کدام از این دیدگاهها، دارای ادله نقلی و عقلی خاص خود بودهاند و معتقدند در دوره غیبت باید بر اساس آن، حکومت اسلامی را برپا و از فقها در رأس هرم سیاسی استفاده کرد.
وی افزود: در دوره جدید هر کدام از فقها درباره حکومت در عصر غیبت دیدگاههای خاصی ارائه دادهاند و ضرورتهای زندگی سیاسی و اداری کشور، حل و فصل مشکلات جاری مردم و مسائلی از این دست را به عنوان دلایل عقلی حکومت فقها برشمردهاند. این کتاب را به شش فصل تقسیم کردهایم و پس از مقدمهای از ویژگیهای دوره غیبت و ظهور در فقه شیعه، در حد بضاعت به آرای نظرات و فقهای بزرگ شیعه پرداختهایم. فصل بعدی را به مقایبسه و تعمق در نظریات این فقها اختصاص یافته است. باور ما این است که هر نظریهای در جای خود مهم است و اختلافات در علوم انسانی نیز کاملاً امری طبیعی است، چراکه عمده نظریات نسبی هستند.
مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه اظهار کرد: در صفحه 29 و 381 این کتاب مطرح شده که آقای مصباح یزدی فقط عقل متصل به وحی را میپذیرد، اما واقعیت این است که ایشان در فقه که چنین نظری ندارند، بلکه به دیدگاههای شیخ انصاری ارجاع میدادند و صرفاً به یک عقل دروندینی اعتقاد نداشتند. در صفحه 224 و 225 از آقای مصباح نقل شده که حکومت مجاز به استفاده از قوه قهریه است و سپس چند صفحه در مورد مذمت اقتدارگرایی نوشتهاید و هدف شما این است که از اندیشه آیتالله مصباح، اقتدارگرایی در بیاورید. البته حکومت تنها نهادی است که از قوه قهریه مشروع برخوردار است و به نظرم مطرح کردن چنین کاری منطقی نیست.
وی ادامه داد: در صفحه 226 نوشته شده که آیتالله مصباح گفتهاند مهمترین هدف حکومت باید زمینهسازی برای پیشرفت معنوی مردم باشد. اتفاقاً خود آقای مصباح که تعبیر زمینهسازی را آورده منظورشان اجبار نبوده بلکه به آمادهسازی اشاره دارند. لذا از دل این صحبت، دینداری تحمیلی و اجباری بیرون نمیآید، بنابراین این استنباط شما منطقی نیست.
جمشیدی بیان کرد: در صفحه 230 این کتاب گفتهاید تصور آیتالله مصباح از حکومت صالح، با بسیاری از اندیشمندان مسلمان یکسان نیست. البته این باید اثبات شود که منظور کدام اندیشمند مسلمان است، لذا این وجهه خوبی ندارد. ایراد دیگر این است که به ماکیاولیسم سیاسی و ارتباط آن با دیدگاههای آقای مصباح اشاره کردهاید، اما این استدلال هم قابل قبول نیست، چراکه ایشان در کتاب ولایت فقیه گفتهاند که اتفاقاً ولی فقیه محدود است و کاملاً از سوی خبرگان کنترل میشود، برخلاف کسانیکه معتقدند هیچ کس نمیتواند چیزی به آنها بگوید و اتفاقا کنترل و نظارت بر ولی فقیه بیشتر از سایر مسئولان است.
جمشیدی اظهار کرد: در صفحه 285 و 286 کتاب گفتهاید ولایت فقیه مستلزم تعطیلی عقل است. بنده متوجه نشدم که این را از کجای صحبتهای آیتالله مصباح برداشت کردهاید، در حالی که ایشان سالها قبل از نقد رهبری دفاع کردهاند و فقط گفتهاند باعث تضعیف رهبری نشوید و حتی آقای صافی گلپایگانی و قاطبه علمای شیعه نیز به این موضوع اشاره کردهاند. نکته دیگر در صفحه 297 کتاب است که از صحبتهای آیتالله مصباح چنین برداشتی داشتهاید که اگر مردم حکومت اسلامی را نخواستند، حکومت اسلامی باید با تمام توان آنها را سرکوب کنند. اما واقعیت این است که ایشان هرگز چنین حرفی نزده و حتی مکرر گفتهاند اگر مردم حکومت را نخواهند همانند زمان حضرت امیرالمؤمنین(ع) خواهد شد. از سوی دیگر آقای مصباح از جریان مارکسیستی کتک فیزیکی هم خوردهاند و هرگز اعتقادی به سرکوب مردم نداشتهاند.
وی ادامه داد: مطلب دیگر در صفحه 334 نوشتهاید قرآن کریم و فقهای آگاه غیر حکومتی ولایت را از حاکمیت سیاسی تفکیک میکنند. چنین چیزی که همان سکولاریسم است و در جاهایی هم که به حضرت امام اشاره کردهاید در واقع اشاره به کل پارادایم بوده است. این در حالی است که همه سخن انقلاب اسلامی مخالفت با سکولاریسم بوده است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یادآور شد: نکته دیگر اینکه برخلاف آنچه در کتاب اشاره شده است، ایشان کاملاً مخالف غرب نیست، بلکه اساساً آزاداندیش است و حتی تفکیک قوای مونتسکیو را سکولار نمیداند. ایشان در سال 63 به مردمسالاری دینی اشاره کرده و چارچوبهای آن را نیز تشریح کرده است. اینها نکاتی بود که لازم بود به آن اشاره کنم. انشاءالله مؤثر واقع شود.
دو اندیشمند؛ معرفی یا مقایسه؟
حجتالاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی، در ادامه این نشست به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: ضمن تشکر از زحمات آقای عشایری، بنده به خاطر محدودیت وقت، از محاسن کتاب عبور میکنم، اما نکاتی جهت بهبود کتاب در ویراستهای بعدی عرض میکنم. کتاب، تحلیلی بر نظریه دو تن از اندیشمندان است، اما اینگونه به ذهن میرسد که محقق محترم چندان در مقام مقایسه بین دو اندیشه نیست و در سؤال اصلی عمدتاً بنا را بر بررسی اندیشه دو اندیشمند میگذارد، نه مقایسه آنها. بنده به عنوان یک خواننده وقتی میخواهم این کتاب را بخوانم از آغاز این سؤال برای من پیش میآید که چرا از بین همه اندیشمندان، میخواهد این دو را بررسی کند.
وی ادامه داد: نمایندههای مختلفی برای بحث ولایت و وکالت وجود دارد، اما در نهایت معلوم نمیشود چرا نویسنده بین دو اندیشمند یزدی و اندیشه آنها قصد بررسی دارد. به عبارت دیگر این تحقیق، مسئلهای را برای من واضح و روشن نمیکند و معلوم نیست این کتاب به دنبال چه چیزی است. این مسئله اول که وجود یک ابهام در کتاب است.
حجتالاسلام ایزدهی اظهار کرد: نکته دوم اینکه یک فهرست بسیار اجمالی از کتاب تهیه شده است، اما بشخصه وقتی وارد متن شدم، مشاهده کردم که یک عنوان وجود دارد و حدود بیست تا بیست و پنج صفحه مطلب در آن گنجانده شده، بدون اینکه زیرعنوان داشته باشد. مثلاً در صفحه 48 به تطور تاریخی فقه سیاسی اشاره شده است و حدود پانزده تا بیست صفحه بدون زیر عنوان مطلب آمده، بدون اینکه بدانیم درباره چه چیزی قرار است بحث شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: بنده به عنوان خواننده سؤال میکنم که چرا به تطور تاریخی فقه شیعه اشاره شده است و اساساً چه ربطی به موضوع کتاب دارد؛ آن هم کتابی که صبغه اندیشهای دو اندیشمند مورد بررسی در آن یعنی آقای مصباح و حائری یزدی، در حوزه سیاست، فلسفی است؛ هرچند که ممکن است دیدگاههای فقهی هم داشته باشند. از سوی دیگر، خود عنوان تطور تاریخی اشتباه است چراکه در کلمه تطور، معنای تاریخی بودن هم وجود دارد. جالب است که در فصل اول بسیاری از مفاهیم غیرمرتبط همانند اخباری و اصولی وجود دارد که به ما در فهم آن اندیشهای که قرار است درباره آن صحبت کنیم به ما کمکی نمی کند.
وی یادآور شد: در فصل دوم که اتفاقاً تطور تاریخی وجود دارد، از شیخ مفید شروع شده و به حضرت امام(ره) رسیده است. بنابراین بهتر بود عنوان فصل اول برای فصل دوم انتخاب میشد. از سوی دیگر اگر از شیخ مفید مطلبی آورده شده، به کتابهای خود آنها ارجاع و استناد داده نشده است، در حالی که انتظار این است که به منابع دست اول یعنی خود نویسندگان اشاره شود. همچنین کتاب تبیین ساختار مشخصی ندارد و این باعث خستگی در خواندن میشود. همچنین این تحقیق نقشه راه درستی به خواننده ارائه نمیدهد. از سوی دیگر این کتاب برخی برخی نکات ویراستای لازم دارد که باید در چاپهای بعدی مورد توجه قرار گیرد.
حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن موحدی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید در ادامه این نشست اظهار کرد: یکی از ایرادات این است که تطور تاریخی نظر فقها بحثی بسیار مقدماتی است که اساساً نیازی نبود که این مقدار به آن پرداخته شود. از سوی دیگر از اصل بحث هم بسیار دور است. ایراد شکلی دیگر این است که تاریخهای ولایت و وفات یا القاب، در برخی بخشهای کتاب اشاره شده و در برخی بخشها نیامده است. بنده کاری ندارم که این نکات باید باشد یا نه، اما معتقدم باید یکسان باشد. از سوی دیگر غلطهای املایی نیز در کتاب وجود دارد که لازم است اصطلاح شود.
وی افزود: ایراد دیگر این است که این کتاب عناوین فرعی ندارد. از سوی دیگر، یک فصل در قالب حدود پنجاه صفحه را به نتیجهگیری اختصاص دادهاید و در همان جا به طرح بحث و ارجاع دادن پرداختهاید، در حالیکه اینها مباحثی نیستند که در بخش نتیجهگیری مورد بررسی قرار بگیرند.
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید ادامه داد: نکته محتوایی دیگر این است که فهرست منابع دسته اول و مخصوصاً منابع عربی بسیار فقیر است و باید در آن تجدیدنظر کرد. نکته دیگر اینکه در مباحث علمی یا سیاسی نباید نقطه نظرات خودمان یا حتی جبر زمانه را در نظر بگیریم. مگر میشود در مورد بحث ولایت فقیه حرف زد و دیدگاههای آقای مرحوم آقای منتظری را نیاورد. اگر تمام مباحث مرتبط با ولایت فقیه را جمعآوری کنید، به اندازه چهار جلد کتاب آقای منتظری در این زمینه نیست، اما هیچ اشارهای به کتاب ایشان نشده است.
حجتالاسلام موحدی یادآور شد: نظریه ولایت انتخابی فقیه را در صفحه 140 اشاره کردهاید، اما اساساً نگفتهاید این نظریه از چه کسی است؟ این ارزش کتاب را پایین میآورد. در جاهایی دیگر ادعاهایی شده بدون اینکه اصلاً اثبات شود؛ مثلاً در جایی گفتهاید که این سرپرستی تنها از آن فقهای عادل است، اما آدرس آن را ندادهاید. در صفحه 120 کتاب گفتهاید فقهای مطرح شیعه در تاریخ همواره به ولایت فقیه به معنای حکومت اسلامی معتقد بودهاند و هرگاه امکان آن را یافتهاند، به اجرای آن پرداختهاند. اما در جواب شما باید گفت که نمونههای بسیار زیادی از فقهای شیعه در طول تاریخ وجود دارند که در مقام مخالف این نظریه بوده و حاضر به همکاری در این زمینه نبودهاند.
محمد کمالیزاده، رئیس پژوهشکده علوم انسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنران بعدی این مراسم بود که طی سخنانی اظهار کرد: انتشار چنین موضوعات و محتواهایی جای تقدیر دارد، لذا از آقای عشایری تشکر میکنیم و به ایشان خستهنباشید میگوییم، چراکه وقت زیادی برای گردآوری مطالب گذاشتند. سایر اساتید اکثر نکات را ارائه دادند، بنده نیز به نکاتی درباره ابعاد تکنیکی کتاب اشاره میکنم. نکته اول اینکه کسی که این کتاب را میخواند، به این احساس میرسد که نقدی بر آرای مصباح یزدی با اعتنا به دیدگاههای آقای حائری یزدی است، در حالیکه انتظار از یک نقد علمی غیر از این است و نباید پیش داوریها دخالت داده شود.
وی افزود: نکته دیگر درباره برخی از کلیگوییها یا ارجاعات غیرعلمی در کتاب است. برخی از نکات در کتاب به نقل از ماکیاولی گفته شده، اما ارجاعی به آن داده نشده است. در جای دیگری از حضرت امام نیز نقل قولی ارائه شده، ولی حتی به آن هم ارجاعی نشده است و این نقطه ضعفی برای کتاب محسوب میشود. از صفحه 304 تا 308 مطالبی هست که در انتهای آن به سایت آیتالله مصباح یزدی ارجاع داده شده، بدون اینکه این وسط دیدگاه و تحلیل خودتان را ارائه دهید.
انتهای پیام