به گزارش ایکنا، حجتالاسلام رسول جعفریان یادداشتی درباره نسبت علم و کرونا به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
«با گذشت یک سال از کرونا، و با توجه به اظهار نظرهای فراوانی که در این مدت در باره مسائل علم پزشکی شاهد بودیم حالا میتوان تصور کرد که انعقاد مفهوم علم در بخش مهمی از بدنه جامعه ما تقریبا ناممکن است. منهای آنچه جانبداران طب سنتی و دینی به اعتبار منافع مالی خود گفته و میگویند، و اینها هم فراوان هستند، بخش مهمی از کسانی که در این باره مطالبی گفته اند، کسانی هستند اساسا به علم باور ندارند، چنان که اصلا آمادگی آن را ندارند.
ممکن است بخشی از این مطالب، ناشی از رسوخ برخی از برداشتهای دینی ناشی از حدیث گرایی متقدم و نیز باورهای اشعری گونه حاکم بر افکار دینی باشد، اما به طور کلی، دوست دارم فکر کنم گرایشهای فکر شرقی که ایران بخش مهمی از آن است، افکاری مثل افکار دکتر نصر و بسیاری دیگر، متمایل به این نوع تفکر بوده و تمایل به علمی اندیشیدن ندارد و آن را انحراف میداند. این مساله ربط زیادی به اسلام ندارد و پیش از اسلام نیز در ایران وضعیت علم همین بوده است. البته حالا آنچه شاهدیم در این ظرف گفته میشود و در مصاحبههایی که هر روزهای از سوی برکشیدگان جدید در برخی از مراکز حوزوی میشنویم، شاهد آن هستیم.
اینکه جامعهای درک علمی کافی نداشته باشد، در جهان سنتی، به این معنا نیست که هیچ امتیاز و قدرت دیگری ندارد. اقوام زیادی بودند که به رغم نداشتن درک علمی، برای قرنها بر بخشهای مهمی از جهان مسلط بودند. به نظر میرسد، این امر صرفا در جهان سنتی که هنوز نمیشود از پیشرفت علمی یک منطقه در مقابل مناطق دیگر جهان و کارسازی آن در تسلط بر عالم سخن گفت، صدق میکند.
به هر حال، نوعی صنعت گرایی قوی در جهان قدیم، یا داشتن امکانات طبیعی اقتصادی و شرایط ژئوپولیتیک یا آن که قومی با استفاده از تسلط بر اقوام دیگر و گرفتن مالیاتهای سنگین و تقویت جایگاه اقتصادی خود بتواند سلطه خویش را حفظ کند، و یا فراوانی نیروی انسانی، امری ممکن بوده است. اما در دنیای جدید که بخشی از جهان عمدتا با تسلط بر درک علمی سنگین خود و استفاده از آن در صنعت، از دیگران جلو افتاده، شاید تکرار وضعیت گذشته قدری دشوار باشد. امروزه چین نیز تقدم خود را مشروط به پیشرفت علمی میبیند و صرفا و برای مثال به نیروی انسانی خود فکر نمیکند. به هر روی، سخن اصلی بنده این است که در حال حاضر، بر اساس آنچه امروز در بخش مهمی از شرق شاهدیم، درک علمی جدی وجود ندارد و عمدتا آنچه هست، بسان ظرفی است که آبی از بیرون در آن ریخته میشود.
این را خود کسانی هم که از بومی شدن علم سخن میگویند (صرف نظر از این که حرف درستی باشد یا نه)، قبول دارند که آنچه دارند، متعلق به خودشان نیست. در اینجا، حداکثر کاری که میشود کرد، پاک نگاه داشتن این آب و افزایش آن در همان چارچوب روشهای تولید و مبانی مدرن آن است، اما این که در اینجا آب زلال ادعایی متفاوت از آن که هنوز نمیدانیم چیست، تولید شود، امری است که باید صبر کرد و دید که چه خواهد شد.»