به گزارش ایکنا، عطاءالله بیگدلی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع)، 10 بهمن در نشست علمی «انسانشناسی روایی، رویکرد مبتنی بر طینت»، که از سوی پژوهشکده شهید صدر برگزار شد، گفت: پرسش از انسان و ماهیت او پرسشی مشترک و باسابقه در نظام فکری دینی و بشری است و سابقه علوم مانند فلسفه و ادیان نشان میدهد که هر اندیشمند متفکری متوجه بوده است که موضعگیری درباره مسئله انسان و انسانشناسی لازم است. البته روایات زیادی هم درباره ماهیت انسان داریم.
وی افزود: هر نظریه انسانشناسی باید بتواند پاسخ روشنی به چند سؤال بدهد؛ اول، آیا ما با پدیدهای به نام انسان مواجه هستیم و در بین موجوداتی که ظاهر یکسانی دارند وجه مشترکی وجود دارد؟ دوم، سرشت انسان چیست، پاک است، خنثی یا ناپاک؟ و سوم، آیا این سرشت تغییرپذیر است و اگر هست چگونه میتوان در سرشت انسان تغییر ایجاد کرد؟ این سه پرسش در روایات هم پاسخهای روشنی دارند.
بیگدلی با اشاره به تتبعات و تحقیقات خود در پاسخ به این پرسشها در متون روایی، تصریح کرد: ما میتوانیم از نظریه رویکردی با عنوان رویکرد طینت سخن بگوییم، زیرا اصلیترین واژه و مفهومی که برای انسان در ادبیات دینی توضیح داده شده، طینت است و سایر اجزای انسان در نسبت با طینت تعریف و چیده شده است.
استاد دانشگاه امام حسین(ع) با بیان اینکه مضمون بیش از 300 روایت را در بحث طینت بررسی کرده است، گفت: در تحلیل مضمونی این دسته روایات چند مرحله پیش روی ماست؛ مرحله سعادت و شقاوت در علم الهی، مرحله خلقت طینتها (طبق روایات 5 دسته طینت فوق علیین، علیین، ترابی، سجینی و دون سجینی داریم)، مرحله خلقت انسانها از انواع طینتها(یعنی انسانها از 5 ماده اولیه خلق میشوند) و مرحله بعد، فطرت است که براساس روایات، معرفتی است که انسان در عالم ذر نسبت به خدا و ولی پیدا کرده و در همانجا از انسان عهد گرفته شده و سرنوشت بهشت و دوزخ انسان رقم خورده است.
بیگدلی اضافه کرد: البته اعتراض اصحاب شمال در اینجا اتفاق میافتد و لب به گلایه میگشایند که چرا ما را به دوزخ بردی، بدون اینکه حجتی را بفرستی و ما را امتحان کنی، ولی خدا پاسخ داد که تکرار چندباره آزمایش و تثبیت طینت در طینتهای سجینی رخ داد؛ به همین دلیل در برخی روایات داریم که امکان بدا و تغییر در فطرتهای سجینی وجود دارد و هر قدر طینت در انسان تثبیت شود تغییر آن سختتر است. طبق روایات طینت علیین را خدا به آنها اعطا کرده و در آن بدا روی نمیدهد.
استاد دانشگاه امام حسین(ع) اظهار کرد: در برخی روایات حتی به عوامل ذر هفتگانه اشاره شده است و افراد جهنمی در تمامی این مراحل طینت جهنمی خود را تثبیت کردهاند؛ البته در برخی روایات، خلقت این جهانی را هم داریم و بعد هم ورود به برزخ که در برزخ هم تکلیف نهایی طینتها، مشخص شده(مانند طینت اطفال) و در قیامت، طینت به اصل خود بازخواهد گشت. در بحث عناصر اصلی تشکیلدهنده انسان و نسبت آن باید گفت مایه اصلی انسان، ماهیت و جوهر و سرشت او هست که خودآگاهی نسبت به خدا و اختیار و اراده در این فطرت وجود دارد؛ ابتدای خلقت انسان از طینت است و انسان وجهی از اراده، اختیار و آگاهی دارد که میتواند آن را تغییر دهد.
وی با اشاره به طینتهای مختلف، تصریح کرد: طینت فوق علیین، علیین، طینت مشترک و طینت سجینی و دون سجینی از طریق روح، اعمال را انجام میدهند. در روایات 5 روح برشمرده شده که سه روح مشترک است و همه طینتها اعمال مشترک را از طریق همین سه روح انجام میدهند. البته روح الایمان مخصوص مؤمنان است و مستقر و مستودع دارد و روحالقدس مخصوص معصومان است و در سوی دیگر طینت سجینی وجود دارد که از طریق جهل و جنود آن به نهایت خود میرسد.
استاد دانشگاه امام حسین(ع) تصریح کرد: بر این اساس ما از انسان به عنوان حقیقتی مشترک نمیتوانیم سخن بگوییم. در واقع ما 5 دسته انسان به تبع طینت داریم. البته اراده و اختیار در این 5 طینت مشترک است؛ ولی چون در بستر اصلی سرشت مینشیند همین مشترکات به طور متفاوت بروز میکند. به همین دلیل، معصوم یک سنخ انسان است. مؤمن یک سخن، ترابیها یک سنخ، سجینی یک سنخ و دون سجین هم سنخ دیگری از انسانها هستند. هرقدر از دو سر طیف فاصله بگیریم اشتراکات کمتر میشود، یعنی معصوم که در رأس طیف است با ناصبی و طاغوت هیچ اشتراک طینتی ندارد.
بیگدلی به ثمره دیگر این بحث اشاره کرد و گفت: ما حکم کلی بر پاکی یا ناپاکی سرشت انسان نمیتوانیم بدهیم و بستگی به طینت هر فرد دارد. فوق علیین و علیین یک وضعیت و سجین و دون سجین وضعیت دیگری دارند.
استاد دانشگاه امام حسین(ع) درباره نظریه فطرت گفت: فطرت معرفتی در عالم ذر است که انسان بتواند خالق و نبی و ولی خود را بشناسد. البته این آگاهی و معرفت، ذومراتب است؛ اندیشمندان بزرگ معاصر از آیتالله شاهآبادی تا شهید مطهری از واژه فطرت آن گونه که در روایات هست استفاده نکردهاند، یعنی اصطلاحی برای فطرت درست کردهاند که قابلیت تطبیق با روایات ندارد و براساس رویکرد خودشان نظریه برای فطرت ساختهاند که با نظریه فطرتی که بنده گفتم سازگار نیست. چون تئوری فطرت اصل انسان را در فطرت و گرایشهای مثبت قرار میدهد و خوشبینی مثبتی را برای گرایش به خیر و نیکی در انسان قائل است. البته اشکالاتی به رویکرد طینت وارد شده که جبر و اختیار مهمترین آن است، ولی این اشکالات وارد نیست.
در ادامه علی جعفری هرستانی، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه علامه طباطبایی، گفت: اهتمام به متن روایات و استفاده از آنها از نقاط قوت کتاب آقای بیگدلی است. البته از اشکالات کتاب این است که نظریات اجتهادی علامه طباطبایی و ... درباره طینت آمده ولی ارتباط آن با فطرت بیان نشده است، در صورتی که علامه بحث طینت را مفصل مطرح و رابطه آن با فطرت را بیان کرد. یکی دیگر از ویژگیهای مباحث ایشان، روشن بودن و بیان صریح مبانی است که از مهمترین آنها، زمانی و مادی دیدن عوالم است؛ نفی هر نوع نسبتی غیر از خالقیت بین خدا و انسان از دیگر مبانی محسوب میشود. همچنین ایشان جمعی از نظریات فطرت را ارائه کرده است. نقل قولهای مستقیم، استناد فراوان، صراحت در بیان و نقد رقیب از دیگر نقاط قوت کتاب است.
جعفری با اشاره به خلأهایی در بحث ارائهدهنده، بیان کرد: نقد میتواند در چند لایه انجام شود که عبارتاند از؛ نقد روششناسی اجتهادی یا شبهاجتهادی، نقد مبانی، نقد طرح بحث طینت و نیز نقد نظریه فطرت و ارتباط طینت و فطرت.
پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: اولین اشکال نپذیرفتن نظریه روح معنا و مصادیق تشکیکی در روایات است و متن تهافت دارد، یعنی یک جا مصداق اتم برای روایات تعریف شده و در جایی تشکیک میکنیم؛ مثلاً در ابتدای کتاب وقتی به روایت «اول ما خلق الله العقل ...» یا بحث خلقت نوری اشاره میشود تعبیر به تنافی این نوع روایات با هم دارید. لذا گفتهاید روایت خلقت نوری پیامبر(ص) با روایات دیگر تعارض و منافات دارد، ولی در جای دیگری بین این دو جمع کردهاید، زیرا روح معنا را در روایات نمیپذیرید.
جعفری هرستانی بیان کرد: نپذیرفتن جری و تطبیق هم از دیگر مباحث مورد نقد است، در جایی از آن استفاده شده ولی در برخی موارد نشده است. همچنین در بحث عرضه روایات به قرآن، برعکس قرآن را به روایات عرضه کردهاید و این مسئله خودش را در آنجا نشان داده که گفتهاید طینت مفهوم محوری در روایات است ولی نیک میدانید که قرآن تصریح میکند که فطرت اصلی محوری در انسان است، در حالی که سخنی از طینت نیاورده است، گرچه دلالتهایی برای طینت مانند کتاب ابرار و ... وجود دارد. گفتهاید مفهوم نفس در روایات وجود ندارد، ولی ادبیات نفس در قرآن بسیار زیاد است و حتی انواع آن برشمرده شده و اگر اصل قرآن باشد، مفهوم نفس پررنگ است. تعابیری مانند خلقکم من نفس واحده، و نفس و ما سویها و ... مؤید این مطلب است.
جعفری هرستانی با بیان اینکه اگر کسی مبانی شما را بپذیرد مجبور است با شما همراه شود، ولی اگر نپذیرد، با شما همراه نخواهد بود، اظهار کرد: اولین مبنا، منظر مخلوقی است، یعنی گفتهاید که روایات را از منظر مخلوقی طینت تحلیل کردهاید و نه از منظر الهی که بحث آن را رها میکنم؛ اما مبنای دیگر شما حادث بودن عالم به صورت ذاتی و زمانی است. نوشتهاید که زمان امری مخلوق است که ما هم قبول داریم ولی به اشکالاتی که از این نگاه بیرون میآید باید پاسخ دهید. شما تقدم عالم ذر و طینت را نسبت به عوالم دیگر زمانمند میدانید، در عین اینکه گفتهاید (نور) پیامبر اولین مخلوق است. حال آیا زمان بر خلقت پیامبر(ص) مقدم است یا خلقت نوری پیامبر(ص) بر زمان؟ اگر بگویید خلقت زمان بعد از خلقت نور پیامبر(ص) است، آن خلقت نوری زمانمند نیست و اگر گفته شود که با خلقت آن نور، زمان ایجاد شده است، باید قائل به تشکیک و روح معنایی زمان باشید که باز با مبنای شما در نپذیرفتن روح معنا در تضاد است.
انتهای پیام