شهيد مفتح و حکایت تأسیس دانشگاهی برای شیعیان لبنان
کد خبر: 4111049
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۲
فرزند آيت‌الله مفتح بیان کرد

شهيد مفتح و حکایت تأسیس دانشگاهی برای شیعیان لبنان

سابقه رفاقت و صمیمیت شهید مفتح و امام موسی صدر باعث شد که آیت‌الله مفتح به فعالیت‌هایی در لبنان علاقه‌مند و مأمور ساماندهی برخی امور آموزشی شود. هدف شهید مفتح این بود که در لبنان دانشگاهی را برای شیعیان تأسیس کند.

محمدهادی مفتح، رئیس مرکز اسلامی هامبورگ

یکی از مناسبت‌های مهم که در تقویم هجری شمسی کشور وجود دارد، سالروز شهادت آیت‌الله محمد مفتح است که با عنوان «وحدت حوزه و دانشگاه» مشهور شده است. به همین انگیزه ایکنا به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدهادی مفتح، فرزند شهید و دهمین امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ، در آلمان پرداخته است. مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

ایکنا_ همان‌طور که می‌دانیم شهید مفتح بیشترین ساعات از وقت روزانه خود را به جوانان و دانشگاهیان اختصاص می‌داد. بعد از پیروزی انقلاب هم هیچ مسئولیت سیاسی را نپذیرفت و تنها مسئولیت دانشگاه الهیات را برعهده داشت. چرا ایشان با توجه به فعالیت‌های انقلابی‌شان، بعد از پیروزی انقلاب وارد سیاست نشدند؟

شهید آیت‌الله دکتر مفتح از ابتدای شروع نهضت امام خمینی(ره) وارد سیاست شدند و به عنوان یکی از شخصیت‌های محوری انقلاب فعالیت کردند. به ویژه آن زمان که در قم بودند و تأثیر فراوانی در آشنا کردن مردم و بیدار کردن آنان داشتند. به خاطر دارم یک بار خدمت مرحوم آیت‌الله جمی، امام جمعه آبادان و شخصیت محوری خوزستان، رسیدم. ایشان می‌گفت: «تمام خیزش و حرکت استان خوزستان مرهون روشنگری‌ها و سخنرانی‌های بیدارکننده شهید آیت‌الله مفتح بود»؛ بعد ورودشان به استان خوزستان ممنوع شد و حتی یک بار، اینطور که آقای جمی هم برای من تعریف می‌کردند، دستگیر و سپس تحت‌الحفظ از خوزستان به قم برگردانده شدند.

مسجد قبا با محوریت شهید مفتح

شهید مفتح بعد از مدتی زندگی در قم در دهه ۴۰ یا اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، سال ۴۹ حضور و ترددشان در قم ممنوع شد و به تهران آمدند. البته با آن روحیه فعالی که شهید مفتح داشت این حضور در تهران حوزه فعالیت‌های علمی، دینی، فرهنگی و سیاسی ایشان را توسعه داد. در برهه‌ای قبل از انقلاب پرچم مبارزات در دست شهید مفتح بود و ایشان تنها شخصیتی بودند که در میدان ایستادند و داخل را مدیریت می‌کردند.

مرحوم امام(ره) به نجف تبعید شده بودند و شخصیت‌های دیگر انقلاب هم زندانی و در تبعید بودند یا خیلی فعالیت نداشتند و تنها پایگاهی که مانده بود مخصوصاً در ۲ سال آخر سال ۵۶ و ۵۷ مسجد قبا با محوریت شهید مفتح بود. جوش و خروش و فعالیت‌های سیاسی پرشتابی که شهید مفتح داشتند و تا آمدن مرحوم امام هم که همه یادمان است و عکس‌ها و فیلم‌هایش موجود است که در بهشت زهرا(س) شهید مفتح در کنار امام هستند و همانجا وقتی با آن همه التهابی که در آن قضایای بهشت زهرا(س) در روز ۱۲ بهمن سال ۵۷ وجود داشت، شهید مفتح با دقت سخنان مرحوم امام را گوش می‌داد و به آن توجه می‌کرد. لذا سبق اللسان در صحبت امام اتفاق افتاد و در سخنرانی‌شان گفتند: «ما مجلس سنا را می‌خواهیم تشکیل بدهیم.» بعد از اتمام سخنرانی بلافاصله شهید مفتح در گوش امام بیان می‌کند که شما گفتید مجلس سنا، منظورتان مجلس مؤسسان بود. بعد امام دوباره می‌پرسند که چه گفتید. شهید مفتح تکرار می‌کنند که مجلس سنایی که شما گفتید، منظورتان مجلس مؤسسان بود و امام همانجا در ادامه و انتهای سخنرانی‌شان می‌گویند که مجلس سنایی که من گفتم منظورم مجلس مؤسسان بود و ما اعتقادی به مجلس سنا نداریم. اگر دقت نظر و توجه شهید مفتح نبود، این مورد بعداً می‌توانست مستمسک خیلی از افراد قرار بگیرد.

ترجیح دانشگاه به سیاست

این امر نشان می‌دهد که در واقع فعالیت، حضور ذهن، پیگیری و مدیریت شهید مفتح تا پیروزی انقلاب وجود دارد. بعد از پیروزی انقلاب وقتی دولت مستقر و شورای انقلاب تشکیل می‌شود، شهید مفتح هم در جلسات حضور دارد و در مدیریت بعد از انقلاب نیز فعال است، اما کار و مسئولیت وقت‌گیر را نمی‌پذیرد. من ۳-۲ هفته قبل از شهادت شهید مفتح در دفترشان در دانشکده الهیات بودم. زمانی که دولت موقت و شورای انقلاب بود، مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که آن موقع وزارت کشور را پذیرفته بود با شهید مفتح تماس گرفت و اصرار کرد که ایشان پستی را بپذیرند، اما شهید مفتح قبول نمی‌کرد، چون ایشان بیشتر اعتقاد به کار دانشگاه و دانشگاه مطلوب داشت و احساس می‌کرد که این کار ضرورت بیشتری دارد تا مسائل سیاسی روزانه.

ایکنا _ از زندگی شخصی آیت‌الله شهید مفتح چه درس‌ها و نکاتی برای شما الهام‌بخش بوده است؟

وقتی زندگانی ایشان را مطالعه و تحلیل می‌کردم می‌توانستم شهید مفتح را در دو کلمه خلاصه کنم؛ تشخیص بهنگام وظیفه و پایمردی در راه انجام وظیفه. وقتی شهید مفتح احساس می‌کرد که کاری وظیفه اسلامی و الهی است، آنقدر با استقامت پیگیری می‌کرد تا بتواند وظیفه‌اش را انجام دهد و از مشکلات و سختی‌های راه به هیچ وجه نمی‌هراسید. این بزرگترین درسی است که من از شهید مفتح گرفتم و تلاش کردم که چنین باشم.

ایکنا_ شهید آیت‌الله مفتح، پیشگام طرح وحدت حوزه و دانشگاه، برای نزدیکی اهداف این دو نهاد بسیار کوشیدند. ایشان چه دغدغه‌ای مبنی بر ضرورت تحقق این ایده داشتند؟

قبل از انقلاب بزرگانی که حوزوی و با دانشگاه مرتبط بودند تعدادشان بسیار معدود بود. مرحوم آیت‌الله طالقانی، شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله مفتح، شهید آیت‌الله بهشتی، شهید باهنر و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از جمله آن بزرگان بودند، اما شهید مفتح منحصربه‌فرد بود. آشنایی ایشان با حوزه و با دانشگاه بیش از دیگران بود؛ از این حیث که ایشان هم در حوزه طلبگی کرده بودند و هم از طلاب موفق و بعد‌ها از مدرسین برجسته حوزه علمیه قم بودند. یعنی حوزه را از هر دو زاویه طلبگی و مدرسی شناخته بودند. در دانشگاه هم همینطور. شهید مفتح هم دانشجو بود و هم استاد. لذا دانشگاه را هم از هر دو زاویه لمس کرده بود و شناخت کافی داشت و سایر بزرگان هیچ کدام این ویژگی را نداشتند. مرحوم آیت‌الله طالقانی نه دانشجو بود و نه استاد و نه حتی مدرس حوزه و شهید آیت‌الله مطهری مدرس و طلبه حوزه بود و استاد دانشگاه بود، اما دانشجو نبود و همینطور شهید بهشتی و شهید باهنر و آیت‌الله خامنه‌ای و سایرین هیچ کدام از هر دو زاویه این دو مرکز را لمس نکرده بودند.

محمدهادی مفتح، رئیس مرکز اسلامی هامبورگ

شاید هیچ شخصیت دیگری را نداریم، حتی دانشگاهیانی که سابقه حوزه هم داشتند مثل مرحوم سید عفر شهیدی و دیگران آن‌ها هم این جامعیت را نداشتند؛ لذا شهید مفتح احساس وظیفه‌ می‌کردند. اِشراف، احاطه و اطلاع ایشان بر این دو نهاد علمی و مهم ایجاب می‌کرد که وقت بگذارند.

تحلیل من این است که در آن زمان شهید مفتح احساس خسارتی که می‌کرد این بود که دانشگاهیان و حوزویان همدل و همزبان نیستند. پس بسیاری از سؤالات، اشکالات و نیاز‌های دینی دانشگاهیان را حوزویان هم اطلاع نداشتند. طبیعتاً برایش پاسخی هم نداشتند و این امر باعث می‌شد که دانشگاهیانی که علاقه‌مند به دین و فعالیت‌های دینی بودند، خودسرانه و متکی به خود بخواهند به دین‌شناسی بپردازد و وقتی کسی بخواهد با مطالعه شخصی و بدون اشراف و احاطه‌ لازم به فهم مناسب از منابع دینی برسد و به شناخت دین بپردازد، به راه خطا خواهد رفت.

ایکنا_ از نظر شما وحدت حوزه و دانشگاه به طور کامل محقق شده است یا چالش‌هایی دارد؟ این طرح را در شرایط فعلی چگونه ارزیابی می‌کنید و چه ثمرات و دستاورد‌هایی داشته است؟

برای پاسخ به این سؤال باید به قبل از انقلاب برگردیم و با امروز مقایسه‌ کنیم. آنچه ما در دهه‌های ۳۰، ۴۰ و ۵۰ در ایران می‌بینیم این است که چون دانشجویان علاقه‌مند به مسائل دینی با روحانیت همزبان، همفکر و همدل نبودند و نیازهایشان از جانب روحانیت پاسخ داده نشد، از دین خارج شدند و در سال ۵۴ گروه مجاهدین خلق که در آن دوران مشکل از جوانان دانشجویان علاقه‌مند به دین و بسیار فعال بود، چون دینشان برگرفته از منابع صحیح و متخصصانه نبود اطلاعیه دادند و از دین خارج شدند و اعلام رسمی کردند که گرایش مارکسیستی دارند. این خسارت‌ها را شهید مفتح لمس می‌کرد و این اندیشه را از اواخر دهه ۳۰ با مقالاتی که در نشریات آن زمان منتشر کردند نشان دادند که بایستی این همزبانی ایجاد شود. لذا فعالیت‌هایی کردند که می‌توان به تأسیس دبیرستان دین و دانش در قم، انجام فعالیت‌های علمی در قم و تهران و دانشکده الهیات اشاره کرد.

ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای ایجاد همزبانی به فعالیت‌های خود شتاب بیشتری دادند، به طوری که اولین سمینار وحدت حوزه و دانشگاه را در اول آبان ۵۸ در دانشکده الهیات برگزار کردند و حدود یک ماه و نیم بعد به شهادت رسیدند. اما اینکه تا چه حد این ماجرا و وحدت حوزه و دانشگاه در طول ۴۲ سال بعد از شهادت شهید مفتح تحقق پیدا کرده واقعیت این است که الان نسبت به قبل از انقلاب خیلی جلو آمده‌ایم و خیلی از آن مشکلات و عدم تفاهمی که بین حوزویان و دانشگاهیان وجود داشت از بین رفته، اما باید این مسیر نورانی را ادامه دهیم و به اهداف محقق‌شده اکتفا نکنیم.

دانشگاهی برای شیعیان لبنان

ایکنا _ یکی از زمینه‌های فعالیت شهید مفتح، کمک به مسلمانان لبنان و ساماندهی فرهنگی شیعیان آن کشور بود. درباره حضور ایشان در عرصه بین‌الملل و دغدغه‌هایی که داشتند توضیح دهید.

ایشان در آن زمینه فعال بودند و با سفری که به لبنان داشتند و زمینه سفر‌های مکرر ایشان در آن سفر اول به وجود آمد، آیت‌الله امام موسی صدر از دوستان دوران تحصیل و طلبگی شهید مفتح بودند و شهید مفتح و امام موسی صدر سابقه‌ای طولانی در حوزه علمیه قم داشتند. این سابقه رفاقت و صمیمیت شهید مفتح و امام موسی صدر باعث می‌شود که شهید مفتح به فعالیت‌هایی در لبنان علاقه‌مند شوند. لذا درصدد ساماندهی اموری برآمدند. هدفی که شهید مفتح تعقیب می‌کردند این بود که در لبنان دانشگاهی را برای شیعیان تأسیس کنند.

در آن زمان هنرستان صنعتی جبل عامل که در صور توسط امام موسی صدر راه‌اندازی شده بود و شهید چمران آنجا را مدیریت می‌کردند تا سطح دبیرستان و دیپلم برای جوانان شیعه بود و شهید مفتح به دنبال این بودند که دانشگاهی را برای شیعیان در لبنان تأسیس کند. زمینی در مناطق بالای صیدا خریداری شد و با امام موسی صدر قرار‌هایی گذاشتند. برای ثبت این زمین به عنوان وقف برای دانشگاه شیعیان، که طبق قانون لبنان امور اداری و متولی وقف می‌بایست لبنانی باشد و با توافقی که شهید مفتح با امام موسی صدر کردند، قرار شد موقتاً متولی وقف امام موسی صدر باشند که بعد از مدتی این منع قانونی برطرف شد و اکنون شهید مفتح متولی وقف هستند.

این قراری بود که سال ۵۶ بین شهید مفتح و امام موسی صدر گذاشته و فعالیت‌ها شروع شد. البته بعد از آن با مفقود شدن امام موسی صدر و بعد پیروزی انقلاب و شهادت شهید مفتح، دیگر این ماجرا متوقف می‌شود، اما شهید مفتح در همان زمان در هنرستان جبل عامل فعالیت‌ آموزشی برای شیعیان داشتند و حضور در کلاس‌های درس نمونه‌ای از فعالیت‌های شهید مفتح در لبنان بود. همچنین ارائه راهنمایی‌های لازم به شهید چمران و دیگران از جمله کارهای ایشان بود.

ایکنا _ اگر دکتر مفتح به شهادت نرسیده بودند، امروز چه مسئله‌ای بیشتر از همه برای ایشان دغدغه‌آفرین بود؟

دو چیز دغدغه‌شان بود، یکی جوانان و دیگری مردم. شهید مفتح خیلی دغدغه جوانان را داشتند و در جذب جوان‌ها و گوش کردن به نیاز‌های جوانان و برآورده کردن حوائج آنان اهتمام فراوانی داشتند و خیلی مردمی بودند. به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای «شهید مفتح نسبت به اَقران خودشان مثل شهید بهشتی و شهید مطهری در جذب مردم از همه موفق‌تر بودند.» حتی بعد از انقلاب در نماز جمعه تهران اصلاً شرکت نکردند. یک بار از ایشان سؤال شد. ایشان گفتند که من به دلیل اینکه بالاخره محدودیت‌ها و تهدید‌هایی هست ناچارم با پاسدار بروم و این پاسدار‌ها نمی‌گذارند مردم بیایند و مستقیم صحبت کنند. آن‌ها هم وظیفه حفاظتی خودشان را دارند. من از این موضوع اذیت می‌شوم. از اینکه بروم بین مردم باشم و نتوانم مثل قبل با مردم در تماس باشم. از لحاظ روحی سعی می‌کردند از این شرایط دوری کنند، اما همیشه ارتباط خودشان را با مردم داشتند و در طول روز با وجود همه گرفتاری‌ها و مشغله‌هایی که در ماه‌های اول انقلاب داشتند، ساعات فراوانی را با برنامه‌ریزی پاسخگوی نیاز‌های مردم بودند و این امر گاهی بعدازظهر‌ها تا ۱۱، ۱۲ شب طول می‌کشید و در دفترشان که بعد‌ها به عنوان کانون شهید مفتح نامگذاری شد در خیابان شریعتی پایین‌تر از حسینیه ارشاد(کاخ جوانان سابق) می‌نشستند و بعد از نماز مغرب و عشاء تا دیروقت هر کسی که مراجعه و مسائلش را مطرح می‌کرد، همه را پیگیری‌ و حل می‌کردند. به هر حال چنین دغدغه‌ای را همیشه نسبت به مردم و جوانان داشتند.

گفت‌وگو از اکبر پوست‌چیان

انتهای پیام
captcha