به گزارش ایکنا، حجتالاسلام و المسلمین مهدی مسائلی، پژوهشگر دین یادداشتی درباره سالروز وفات حضرت امالبنین نوشته است که متن آن را در ادامه میخوانید؛
در تقویم رسمی کشور ۱۳ جمادیالثانی به عنوان روز وفات حضرت امالبنین تعیین شده است درحالی که روز وفات ایشان در کتابهای تاریخی و حدیثی ذکر نشده است. به نظر میرسد این انتساب برگرفته از کتابی به نام «امالبنین سيدة نساء العرب» باشد که نویسنده آن یکی از خطبا و منبریهای معاصر اهل عراق به نام سيد مهدی سويج (١٣٤٩- ١٤٢٣ق) است.
وی در كتاب خود آورده است: «در موارد متعدد و مواقع زيادی تاريخ وفات امالبنين(ع) را از من پرسیدند و من نیز از تعدادی از صاحب نظران در اينباره سؤال كردم، ولی جواب من و جواب کسانی که من از آنها پرسیدم یکی بود: اثری از ذکر وفات یا سال آن وجود ندارد تا اینکه روزی كتابی را مطالعه میكردم در ذهنم آمد كه در اين كتاب قصيدهای درباره حديث كساء ذكر شده است كتاب را بررسی میكردم تا قصيده را پيدا كنم، ناگهان در شرحی كه مؤلف كتاب بر قصيده مزبور نوشته بود، به خبر وفات امالبنين(ع) برخوردم. كتاب مزبور خطی و روی برگهای قديمی نوشته شده بود و تاريخ كتابت آن به سال ۱۳۲۱ قمری بر میگشت. نام كتاب كنزالمطالب و نام مؤلفش نيز علامه سيدمحمدباقر قرهباقی همدانی بود. مؤلف، كه خداوند مقام او را بالا ببرد، گفته است... در كتاب اختيارات از اعمش نقل شده است كه میگويد: روز سيزدهم جمادیالثانی كه مصادف با روز جمعه بود، بر امام زينالعابدين(ع) وارد شدم. ناگهان فضل بن عباس (ع) وارد شد و در حالی كه گريه میكرد گفت: جدهام امالبنين(ع) از دنيا رفت. شما را به خدا به اين روزگار فريبكار نگاه كنيد كه چگونه خاندان كساء را در یک ماه دوبار دچار مصيبت كرد! پس از چندی از خبر ديگری مندرج در حاشيه كتاب «وقايعالشهور و الأيام» تأليف بيرجندی اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته است: در سيزدهم جمادی الثانی و در سال ۶۴ قمری امالبنين(ع) وفات كرد.»
درباره این ادعا به نکات زیر توجه کنیم:
یک، از کتاب كنزالمطالب اطلاعی وجود ندارد و غیر از این گزارش اثری از آن در جایی دیگر دیده نشده است. نویسنده آن سيدمحمدباقر قرهباقی همدانی که با وصف علامه از او یاد میشود، نیز ناشناخته است و مشخص نیست چه کسی است. با این حال بر فرض وجود، کتابی متأخر و مربوط به قرن چهاردهم است.
دو، در نقل این گزارش ادعا شده که این خبر «در كتاب اختیارات از اعمش نقل شده است.» کتاب اختیارات نیز کتابی ناشناخته است، اما هیچکدام از کتابهایی که عنوان اختیارات دارند، چنین گزارشی را نقل نکردهاند و اصلا ارتباطی به این موضوع ندارند.
سه، نویسنده ادعا کرده است که پس از چندی در حاشیه کتاب وقايعالشهور و الأيام تأليف بيرجندی نیز انتساب وفات در سیزدهم جمادي الثاني به اضافه تعیین سال آن(سال۶۴ق) را دیده است. ولی با مراجعه به همان چاپی از کتاب وقايعالشهور که وی برمیشمرد، چنین حاشیهای در کتاب دیده نمیشود.
چهار، چرا باید هم منبع متأخر و هم منبع اصلی مورد ادعا، از دسترس همه علما پنهان باشند و کسی امکان مراجعه به آنها را نداشته باشد؟
جاعلان حدیث و گزارشهای تاریخی برای پنهان کردن دروغشان معمولا تدبیری به خرج میدهند و گزارشها را به کتابهایی نسبت میدهند که در دسترس نیستند؛ حال یا این کتاب زمانی وجود داشته و الان وجود ندارد یا اصلا وجود خارجی ندارد.
بر پایه این نکات، احتمال جعل تاریخ وفات امالبنین بسیار قوی است و تردید در آن است که چه کسی این جعل را انجام داده است.
اما عدهای نیز در روزگاری کنونی جعل را کمی آشکارتر انجام میدهند، بدین صورت که دروغهایشان را به کتابهای موجود و در دسترس منتسب میکنند و تکیهشان به این است که مخاطب حوصله یا امکانات مراجعه به منابع را ندارد.
گاهی نیز فردی گزارشی را در کتابش جعل میکند، بعد چندین کتاب دیگر از کتاب اولی، نقل جعلی و دروغین را میآورند و با استناد تعدد منابع به تقویت یک گزارش میپردازند. موضوع مسمومیت و شهادت حضرت امالبنین نیز از همین سنخ است.
در مجموع جعل شهادت حضرت امالبنین است ادامه همان مسیر جعل تعیین روز وفات برای ایشان است و باید دید این یکی با کمک فضای مجازی چه زمانی مقبول میافتد و عمومی میشود.
انتهای پیام