امروز 14 اسفند مصادف با روز احسان و نیکوکاری است. از سال 1369 هر سال در اسفندماه و در آستانه عید نوروز و بهار طبیعت در همایشی عظیم، که تبلور نوعدوستی، نیکوکاری و مهرورزی است، مردم دستهای پرمحبتشان را بر سر خانوادههای نیازمند و کودکانشان میکشند.
هفته نیکوکاری (از ۱۴ تا ۲۱ اسفند) به منظور جذب كمکها و هدایای مردم به خانوادههای محروم و نیازمند برگزار میشود كه جمعآوری و توزیع آن از سوی كمیته امداد صورت میگیرد. جشن نیکوکاری صرف نظر از هدایایی که طی آن جمعآوری میشود، به لحاظ معنوی، اجتماعی و فرهنگی دارای کارکردهای ویژهای است که از جمله آنها میتوان به گسترش و تقویت بیشتر فرهنگ احسان و انفاق، کمک به همنوع و انسجام اجتماعی اشاره کرد. همچنین، نوعدوستی و کمک به همنوع از دیدگاه آئین الهی و جهانی اسلام امری ذاتی و فطری است.
فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیدههایی هستند که به نظر بسیاری از صاحبنظران با یکدیگر ارتباط دارند. پژوهشها مؤید رابطه مستقیم فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید میکند. بر این اساس فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن به ویژه در زمینه جرائم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیرگذار است. در رویکرد دینی نیز همبستگی فقر و انحرافات اجتماعی تأیید شده است و فقر انگیزه روی آوردن به کجروی را افزایش میدهد، همچنان که رفاهطلبی انگیزهای برای روی آوردن به جرائم است.
بدون تردید فقر و نابرابریهای اقتصادی از مهمترین معضلات جامعه بشری هستند که جایگاه ویژهای در بین مسائل اجتماعی دارند. فقر از بنیادیترین مشکلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، از میزان آن نه تنها کاسته نشده، بلکه طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشکلات ناشی از فقر منحصر به پیامدهای فقر نیست، بلکه این مشکلات زمانی افزایش مییابد که زمینهساز انحرافات شود.
درباره اهمیت احسان و نیکوکاری در جامعه و آسیبها و چالشهای دوری از این فرهنگ نیکو با محمدرضا پویافر، مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، به گفتوگو پرداختیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید و میبینید.
ایکنا ـ سیاستگذاری امور مربوط به احسان و نیکوکاری در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
در کلیت موضوع سیاستگذاری در امور اجتماعی ویژگیهایی وجود دارد که به حوزههای فرهنگی و اجتماعی و مسائلی مانند هنر، فراغت و... مربوط میشود و نیز با فعالیتهای داوطلبانه، مشارکت اجتماعی، احسان و نیکوکاری شباهتهایی دارد. لذا آنچه با آن در امور اجتماعی و سیاستگذاری مواجه بودهایم، کمابیش ویژگیها و چارچوبهایی را دربرمیگیرد که شباهتهای فراوانی در حوزههای مختلف فرهنگی و اجتماعی دارد.
اگر بتوانیم به صورت اختصاصی به این حوزه بیندیشیم، میتوانیم اینگونه درنظر بگیریم که حوزه احسان و نیکوکاری به نوعی به ایفای مسئولیت اجتماعی فردی و مشارکت اجتماعی مربوط است. مشارکت اجتماعی مفهوم بزرگی دارد. اول اینکه میتواند شکل فردی و نهادی داشته باشد؛ یعنی شامل مشارکتهای اجتماعی افراد بوده و یا بر روی این موضوع متمرکز شود که بخش نهادی مشارکت اجتماعی چگونه حرکت میکند و چه سیاستگذاریها و رویههایی در مورد آن وجود دارد که این مسئله شرایط، قوانین، مقررات و نحوه سیاستگذاریهای مربوط به مجوزهای مؤسسات اجتماعی غیردولتی به اعم معنا از جمله خیریهها و...، نحوه فعالیت، حمایت و نظارت بر آنها و نیز نسبت آنها با سیاستها و حاکمیت را دربرمیگیرد.
مشارکت اجتماعی به یک معنا در سطح فردی و جمعی از مشارکت در حوزه سیاسی آغاز شده و تا مشارکت برای امور دینی و فعالیتهای خیریه به شکل سنتی ادامه دارد. همچنین، ممکن است افراد به اشکال دیگری وارد امور خیریه شوند؛ یعنی افراد برای دیگران وقت گذاشته و کمکهایی همانند مشاوره و آموزش و... را در اختیار ایشان قرار دهند. لذا مفهوم خیر و نیکوکاری و احسان ذیل مفهوم داوطلبانه و کنشگری قرار دارد که ممکن است زمانی به معنای عام برای دغدغه اجتماعی صورت گیرد که لزوماً آسیب، چالش، محرومیت و نیازمندی در گروهی را رفع نمیکند. برای مثال زمانی که خبر فوت یوز ایرانی منتشر شد، مطرح شد که بخشی از مشارکتهای اجتماعی کشور در حوزه محیط زیست قرا دارد که از کمک به کاهش آلودگی هوا و کمک به آگاهی عمومی گرفته تا گونههای زیستی و پوشش جنگلی و... را دربرمیگیرد.
اینها فعالیتی نیست که بتوان گفت محرومیتی را به صورت مستقیم در منطقهای رفع میکند، اما مربوط به فعالیتهای داوطلبانه و کنشگری اجتماعی میشود؛ یعنی ممکن است بخشی از مؤسسات اجتماعی برای چنین نیازهایی شکل گیرند. بخشی از فعالیتهای دیگری نیز وجود دارند که به اصطلاح تسکین آلام میدهند و نیازی را در میان گروهی از طریق حمایتهای معیشتی و... رفع میکنند. البته اگر مفهوم فقر را به درستی بیان کنیم، بسیاری از این مسائل شاخصهایی دارند که مربوط به بهرهمندی از مزایای اجتماعی است و محرومیتهایی را شامل یک گروه فقیر میکند که ممکن است فقط نیازمند خدمات لوکس مانند سرویسهای مشاوره، مددکاری و... باشند.
لذا فعالیت برای تسکین آلام و رفع نیازهای ویژه آن چیزی است که ما را به مفهوم احسان و نیکوکاری میرساند و مابقی آن حد فاصل فعالیت خیرانه و نیکوکاری تا عموم فعالیتهای داوطلبانه است؛ یعنی اگر گفته شود که تفاوت مؤسسه مردمنهاد با خیریه چیست؟ باید گفت که با توجه به مجموعه مطالعات و پژوهشها، میتوان از دو منظر بدان توجه کرد. اول اینکه مؤسسه خیریه یا کار خیر و احسان و نیکوکاری تسکین آلام میدهد، اما مفهوم کار داوطلبانه و مشارکت اجتماعی به اعم معنا هم شامل این مسئله و هم غیر از آن میشود و ممکن است که این فعالیتها تسکین آلامی نداشته باشند. دوم اینکه اگر شکل نهادی را در نظر بگیریم، یعنی زمانی که مؤسسهای ثبت میشود، تفاوت مؤسسه خیریه و سمن این است که عموم منابع مؤسسه خیریه از کمکهای مستقیم مردمی است، اما یک سمن منابع مهمی مانند فعالیتهای درآمدزا و حق عضویت دارد. البته ممکن است یک خیریه زیرمجموعه یک سازمان عضوپذیر باشد که میتواند حق عضویت بگیرد، اما اصل درآمد مؤسسات خیریه از کمکهای مستقیم مردمی است. البته ممکن است غیر از مقوله پول، شامل در اختیار گذاشتن زمان و تخصص باشد، اما یک سازمان مردمنهاد به جز اینکه کمک مردمی دارد، وزن فعالیتهای درآمدزا و حق عضویت در آن بیشتر است.
البته ممکن است برخی بیان کنند که تفاوت مؤسسات خیریه و مؤسسات مردمنهاد این است که مؤسسات خیریه بیشتر به صورت هیئتامنایی اداره میشوند و مؤسسات مردمنهاد عضوپذیر هستند، اما در عمل تفاوت مؤسسات خیریه با مؤسسات مردمنهاد این است که مؤسسات خیریه به معنای نهادی تسکین آلام میدهند و بیشترین منابع آنها نیز مردمی است. نکته جالب اینکه فاصله بین هشتم اسفند یعنی روز جهانی مشارکتهای اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد تا 14 اسفند یعنی روز احسان و نیکوکاری یک هفته است که پیشنهاد میشود به عنوان هفته مشارکتهای اجتماعی و فعالیتهای داوطلبانه نامگذاری شود.
ایکنا ـ آسیبها و چالشهای مربوط به مدیریت احسان، نیکوکاری و امور خیریه چیست؟
اولین مسئله تنظیمگری به معنای هماهنگسازی و انسجام بین نهادها، مؤسسات و مراکز دولتی و غیردولتی است که در این حوزه فعالیت میکنند. این مسئله چالش بسیار مهمی است و باید مورد توجه قرار گیرد. در حال حاضر نگرانی مهم این است که در این حوزه با تعدد دغدغههای دلسوزانه فراوانی مواجه هستیم که هر کدام براساس مدلی که خود میدانند، فعالیت میکنند و اعتماد بخش زیادی از مردم را جلب کردهاند و حتی منابع مالی و تخصص دارند و با همین پشتوانه فعالیت میکنند.
در این زمینه انواع مدلهای متفاوت و نگاههای گاه متعارض به معضلات اجتماعی همزمان در یک میدان کوچک ارائه میشود و باعث میشود که نه تنها مسئله و معضلات کوچک شود، بلکه بزرگتر شود. امروز بر روز کاغذ نهاد متولی در حوزههای اجتماعی تعیین شده، اما مسئله این است که بنا به دلایلی این اتفاق حول محور سازمانهای مربوطه رخ نداده است.
در بخش فعالیتهای نیکوکارانه، هدف و زمینه فعالیتها مربوط به کاهش آسیبهای اجتماعی در گروه هدف است و عملا ما را به سازمانهایی از جمله بخشی در وزارت کشور به عنوان سازمان امور اجتماعی و در کنار آن شورای اجتماعی کشور به عنوان نهاد بین بخشی میرساند. با وجود اینکه شورای اجتماعی به عنوان نهاد تنظیمگر و هماهنگساز بین دستگاهها و نهادها معرفی شده، بسیاری از سازمانها چه علنی و غیرعلنی خود را ملزم به مصوبات این شورا نمیدانند.
همچنین، برخی نهادهای موازی تنظیمگر از گذشته وجود داشت که تکلیف آنها هنوز مشخص نشده است و در کنار سازمان امور اجتماعی، نهادی به نام شورای عالی رفاه وجود دارد که تا پیش از تشکیل سازمان امور اجتماعی در سال 95 تنها مرجعی بود که تکالیف مشخص و مصوباتی داشت. پس از آن سازمان امور اجتماعی تشکیل شد و به سبب نوع نگاه متفاوت این دو مجموعه به امور، سازمان امور اجتماعی نقش غالب را دارد، اما همچنان بخش مهم خدماتی که در این حوزه ارائه میشود، تعیین تکلیف نشده است. حال این سؤال پیش میآید که چه ضرورتی وجود داشت تا سازمان امور اجتماعی به صورتی متفاوت تشکیل شود؟
لذا نوعی گوناگونی فعالیتها در سطوح مختلف و بدون هماهنگی لازم وجود دارد. شورای عالی رفاه، که دبیرخانه و متولی برگزاری آن نیز وزارت رفاه است، نیز ذیل خود سازمان بهزیستی را دارد که بخشی غیر قابل انکار در انواع فعالیتهای اجتماعی و خدمات دادن به گروههای تحت پوشش را برعهده دارد و همچنان این مسئله وجود دارد که آنچه را سازمان بهزیستی انجام میدهد انواع نهادها و بخشهای انقلابی نیز همچون گروههای جهادی، بسیج، بنیاد برکت، ستاد اجرای فرمان امام(ره) و کمیته امداد انجام میدهند و مجموعهای از برنامهها را حمایت میکنند که بیرون از قوه مجریه فعال هستند. این مجموعهها به دلیل فعالیت بیرون از قوه اجرایی، هیچگونه گزارشی از برنامهها و منابع مالی خود ارائه نمیدهند. همچنین، بخش عظیمی از سرمایههای اجتماعی را به کار گرفتهاند و هیچ سکو و سامانهای وجود ندارد که دادههای آنها شفاف باشد. در این شرایط حتی نمیدانیم که در مناطق مختلف کشور فعالیتهای مردمی و منابع مالی بر چه موضوعاتی تمرکز دارد. برای مثال در برخی مناطق مدرسهسازی به وفور انجام میشود و بسیاری از کلاسهای آنها خالی است، چراکه بدون در نظر گرفتن نیاز و شرایط مکانی منطقه اقدام به انجام این کار شده و به جای اینکه این هزینه وارد چرخه آموزش شود، صرف ساخت مدارس و کلاسهای متعدد میشود. لذا مسئله اصلی هماهنگسازی امور است.
ایکنا ـ نقش نهادهای دولتی که در امور خیر فعالیت میکنند چیست؟
البته انصافاً تمامی مجموعههای دولتی به اندازه خود در حال فعالیت و تلاش هستند و هر کدام به سهم خود توانستهاند با توجه به نیازهای موجود، سامانههایی را راهاندازی کنند که در آنها نیازها و نیازمندان شناسایی شده و بتوانند به خدماتی که از طرف بخش دولتی و یا غیر دولتی قابل ارائه است، متصل شوند. برای مثال در معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پنجره واحد خدمات حمایتی وجود دارد که خدماتی را به گروههای هدف مانند سرپرستان خانوار و ... ارائه میکند، اما به دلیل نبود نظام هماهنگی در ارتباط بین سازمانی و هماهنگسازی، ممکن است بسیاری از نهادها به صورت جزیرهای عمل کنند.
علاوه بر این، امکان همپوشانیسنجی این مسئله نیز وجود ندارد که برای مثال اگر فردی در حال دریافت خدمتی از یک سازمان حمایتی است، بررسی شود که چنین خدماتی را همزمان از نهاد دیگر دریافت نکند. این مسئله علاوه بر اتلاف منابع، باعث ایجاد بیاعتمادی بین مردم در رابطه با این فعالیتها خواهد شد.
ایکنا ـ مناسبترین الگو برای فعالیتهای حوزه احسان و نیکوکاری چیست؟
باید به نظامی دست پیدا کنیم که بتواند به نیابت از دولت بحث جمعآوری، بررسی مداوم و پایش اطلاعات مربوط به فعالیتها و امکان انگیزش هرچه بیشتر مؤسسات به شفافیت اطلاعات را بر عهده گیرد. از طرفی به نیابت از دولت به نوعی این وظیفه را داشته باشد که مجوزهای این مؤسسات را با ویژگیها و معیارهای لازم صادر و بر آن نظارت کند. البته این تجربه در رابطه با نظامهای صنفی مانند نظام پزشکی وجود دارد که نقدهای زیادی درباره آن مطرح میشود. با وجود این انتقادات، در چنین مواردی اشکال اصلی از خود مدل نیست، بلکه از نحوه اجرای آن است.
برای مثال نظام پزشکی امروز نهاد واسط به نیابت از نهاد متولی سلامت یعنی وزارت بهداشت و گروههایی است که از خدمات پزشکی استفاده میکنند که به نیابت از آن به شکلی دموکراتیک، اعضای هیئت مدیره را انتخاب و به نمایندگی از دولت مجوزهای لازم را صادر میکند. این نهاد واسط به صورت مداوم افراد و پزشکان را رصد و ارزیابی میکند که آیا هنوز صلاحیت لازم برای ارائه خدمات پزشکی را دارند یا خیر؟ همچنین، این نهاد مدافع خدمات گیرندگان و جامعه هدف نیز خواهد بود. این مسئله ممکن است در نظامات دیگر نیز رخ دهد، اما در نظام مشارکت اجتماعی که شرایط اجرای آن به صورت کامل وجود ندارد، باید با بررسیهای دقیق ارائه شود که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، این نهاد میتواند در حالت ایدهآل خود هم اعتماد بخش دولتی و شفافیتهای مورد انتظار را ایجاد کند و هم میتواند مدافع و حامی حقوق فعالان بخش خیریه، نیکوکاری و داوطلبانه باشد.
البته از ابتدای امسال طرح قانون تشکلهای غیردولتی از طرف مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی پیگیری شده است و هماکنون در کمیسیون شوراها قرار دارد. جالب اینجاست که این طرح با وجود تلاش فراوان طراحان آن، مورد هجمه انتقادات شدید از طرف بخش غیردولتی است، اما همین مسئله به خودی خود گامی رو به جلوست و میتواند تعیین تکلیف کند که شورایی تشکیل شود که متولی تمامی مجموعههایی که در بخش حاکمیتی در حال صدور مجوزهای مختلف و اجازه فعالیت به گروههای مردمی هستند، باشد. حداقل این است که با وجود این قانون و به لحاظ حقوقی، تکلیف روشن میشود که هر فردی که قصد انجام فعالیتی را در این زمینه دارد، در چارچوب این قانون عمل کند. در این صورت شاید پراکندگی بین نهادهای داخل و خارج از قوه مجریه رفع شود.
ایکنا ـ چگونه باید فرهنگ احسان و نیکوکاری را در جامعه رواج داد؟
خوشبختانه در جامعه ایرانی ـ اسلامی ما زمینهای فرهنگی وجود دارد که طبق آن مردم خودبهخود به منظور کمک به همنوعان انگیزه دارند. نمونه آن طی دو سال همهگیری کرونا مشاهده شد؛ یعنی با وجود تمام نقدهایی که درباره برخی فعالیتها در حوزه احسان و نیکوکاری و خدمات اجتماعی بیان میشود، شکلی از مشارکت اجتماعی بین گروههای مختلف ایجاد شد که در عمل گرههای مهمی را باز کرد. نیاز مردم به ماسک و تجهیزات پزشکی و... باعث شد تا وارد صحنه شوند و انصافاً کمبودها و مشکلات را مرتفع کردند.
لذا زمینه این مسئله در کشور وجود دارد، اما گاهی با اتفاقاتی مواجه میشویم که ممکن است باعث شود تا اعتماد اجتماعی به اینکه افراد و شهروندان به یک مؤسسه خیریه کمک کنند، کاهش پیدا کند. البته آحاد جامعه در این زمینه انگیزه دارند و مردم با وجود تمامی مشکلات و بدبینیها، کمک زیادی به محرومان و نیازمندان میکنند. برای مثال در زلزله خوی بسیاری از مردم وارد میدان شدند و کمکهای فراوانی به زلزلهزدگان شد. حتی برخی افراد شغل و زندگی خود را رها کردند و برای کمک به مردم آسیبدیده به مناطق زلزلهزده رفتند.
در این زمینه مسئله اصلی، شکل نهادی یعنی مؤسسات و تقویت و اعتماد به آنها و افزایش سرمایه اجتماعی آنها است. ممکن است گاهی سیاستگذاران طوری عمل کرده باشند که مؤسسات در مسیری قرار گیرند که اعتماد اجتماعی آنها کم شده و ارتقا پیدا نکرده باشد. باید با ترک رویههای موجود مانند حمایت علنی و مستقیم حاکمیت از مؤسسات، زمینه را طوری فراهم کنیم که حاکمیت از نقش مداخلهگر و مجری عقب بنشیند و بیشتر حامی، تسهیلگر و ناظر باشد. در این صورت نگرش بسیاری از مردم، که ممکن است از بابت ورود مستقیم نهادهای حاکمیتی به این موضوعات دچار بدبینی شده باشند، اصلاح میشود. همچنین، میتوان نظامی از حمایتهای اجتماعی غیرمستقیم را برای مؤسسات اجتماعی در پیش گرفت و نظامی از تشویقها و امتیازات قانونی را برای مؤسسات ایجاد کرد تا به شفافسازی اطلاعات در سامانههای خود تشویق شوند که باعث ایجاد اعتماد میان مردم خواهد شد.
ایکنا ـ برای ایجاد اعتماد میان مردم به منظور ورود بیشتر به حوزه نیکوکاری چه باید کرد؟
چنانچه دولت و حاکمیت به این حوزه ورود کرده و سامانههای خود را ایجاد کنند و ارائه دهند، ممکن است سازمانهای غیردولتی و مؤسسات مختلف در ابتدا به این موضوع بدبین باشند و اینگونه بیندیشند که دولت به دنبال جمعآوری اطلاعات آنهاست. در این زمینه فرایند اعتمادسازی باید به مرور انجام شود، اما مسئله اصلی این است که شفافسازی کنیم. یعنی باید کاری را تعریف کنیم که در قبال آن مؤسسات ترغیب به شفاف کردن اطلاعات خود شوند. در این صورت افراد میتوانند با مجموعهای از اطلاعات از سازمانهای مختلف مواجه شوند که نوع فعالیت خیریهای را که بدان علاقه دارند، انتخاب کنند. بدین ترتیب آحاد جامعه میتوانند براساس میزان شفافیتی که از مجموعههای خیریه دریافت میکنند، به انجام امور خیر مورد نظر خود اقدام کنند. این مسئله باعث میشود تا رقابت مؤسسات خیریه به موضوع حجم درآمدها و هزینههای آنها محدود نشود، بلکه رقابت بر سر میزان شفافیت و اطلاعات برای اثربخشی واقعی فعالیتها خواهد بود. لذا زمانی که اطلاعات مؤسسات شفاف شود، منجر به رفع مشکلات این حوزه خواهد شد. نهاد سیاستگذار و حاکمیت نیز میتواند از طریق ارائه آموزشها، حمایت، استقرار سامانهها و نرمافزارها و نیز آموزش توانایی برای شفافیت به مؤسسات کمک کند.
همزمان که به موضوع توانمند کردن گروههای هدف فکر میکنیم، باید این موضوع را در نظر بگیریم که کسی که توانمندسازی میکند، خود باید توانمند شود. نظام شفافیت باید مردم را مطمئن کند که دارای چه میزان نیروی آموزشدیده است و توانایی توانمندسازی دارد. دولت، وزارتخانهها و نهادهای حاکمیتی باید مطمئن باشند که چنانچه قصد حمایت از مؤسسات و نهادهای مردمی را دارند، باید به مؤسساتی کمک کنند که دارای شفافیت بیشتر در تمامی امور از جمله گردش مالی هستند.
ایکنا ـ آسیبها و عواقب دوری جامعه از فرهنگ نیکوکاری چیست؟
یکی از آسیبها این است که ممکن است جامعه در روند همبستگی اجتماعی دچار گسست شود. مشارکت نکردن در حوزه احسان و نیکوکاری احتمالاً به این مسئله مربوط میشود که با مردمی مواجه هستیم که احساس تعلق اجتماعی آنها پایین آمده است. در نتیجه، حس مسئولیت اجتماعی افراد و کنش ایفای مسئولیت اجتماعی آنها نیز کاهش خواهد یافت و موجب گسست اجتماعی در جامعه خواهد شد.
همچنین، در نتیجه عدم مشارکت اجتماعی، مسائل و معضلات اجتماعی فراوانی بر روی زمین خواهد ماند، چراکه تواناییهای دولت حدی دارد و نمیتوان انتظار داشت که تمامی امور از سوی دولت برنامهریزی و اجرا شود. زمانی که چنین اتفاقی رخ میدهد، بخشهایی که تاکنون به آنها رسیدگی نشده است، دچار طرد اجتماعی بیشتری میشوند و گروههای حاشیهای بیشتری خواهیم داشت. حاشیهنشینی دارای تعابیر کالبدی و اجتماعی است. معنای اجتماعی آن این است که ممکن است فردی در مرکز شهر زندگی کند اما طرد شده و حاشیهنشین باشد. این مسئله گروههای حاشیهای را افزایش داده و طردشدگی اجتماعی و احساس طردشدگی را بین گروهها بیشتر میکند. همچنین، دوری از احسان و نیکوکاری ادغام اجتماعی را به تأخیر میاندازد.
باید هر چه توان داریم انجام دهیم تا ادغام اجتماعی را افزایش داده و گروههای طردشده را کاهش دهیم و زمینه ورود آنها را به بدنه جامعه فراهم کنیم. امروز با مسئله فرسایش سرمایه اجتماعی در جامعه مواجه هستیم. البته در حال حاضر در رتبههای پایین دنیا از نظر سرمایه اجتماعی قرار نداریم، اما مسیر ما مانند برخی مسائل دیگر مسیر خوبی نیست و به سمت کاهش هستیم. یکی از شاخصهای اصلی سرمایه اجتماعی مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی است. هرچه مشارکت اجتماعی بیشتر باشد، اعتماد اجتماعی نیز افزایش پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر زمانی که این دو مؤلفه تقویت شوند، احساس تعلق اجتماعی بالاتر میرود. لذا جامعهای که چنین مؤلفههایی را نداشته باشد، با مشکلات اجتماعی مواجه خواهد شد.
گفتوگو از مجتبی افشار
انتهای پیام