به گزارش ایکنا، نشست علمی «عرضه خوانش وهابیان از توحید به قرآن» با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین محسن عبدالملکی، پژوهشگر حوزوی امروز 31 تیر در مرکز تخصصی کلام اسلامی و تفسیر برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
نکته اول اینکه آنچه به نام وهابیت شناخته میشود منتسب به شخصی به نام محمد بن عبدالوهاب است که در قرن دوازدهم در کشور سعودی پدیدار شده است. این تسمیه شهرت دارد مثلا به پیروان شیوه و آرای محمد بن ادریس شافعی، شافعی میگویند به پیروان شیوه و آرای مالک بن احمد حنبل، حنبلی میگویند. به پیروان آرای عبدالوهاب هم وهابی میگویند. عبدالوهاب دیدگاههایی را برای اولینبار بیان کرد که توسط دیگر علمای حنبلی که در آن منطقه بودند مورد مخالفت قرار گرفت. آرایی که از سوی او ارائه شد یک نقطه کانونی و هسته مرکزی دارد؛ این آرا حول محور توحید و شرک میگردد.
محمد بن عبدالوهاب معتقد است مردمی که در عصر و زمان من زندگی میکنند یا با من هستند که مسلمان و موحدند یا علیه من هستند که کافر و مشرکاند. از نظر او اینها دقیقا همان حالتی را دارند که کفار و مشرکین زمان پیامبر(ص) داشتند. ما میخواهیم راجع به این صحبت کنیم که این رفتار خشن همراه با تکفیر مبتنی بر یک فکر است و آن فکر یک هسته مرکزی دارد و آن توحید و شرک است. توحید و شرکی که محمد بن عبدالوهاب از آن صحبت میکند چیست؟
او میگوید توحید سه قسم است؛ توحید ربوبی، توحید الوهی، توحید اسما و صفات. تقسیمی از توحید میان فرق کلامی رایج بوده است مبنی بر توحید ذات، توحید صفات و توحید افعال. وهابیت از این تقسیم استفاده میکند و میگوید توحید بر سه قسم ربوبی، الوهی و اسما و صفات است. چه بسا این تعریف را در گفتههای علمای اهل سنت مخالف وهابیت ببینید. این دلیل میشود آن عالم اهل سنت وهابی است؟ نه، به صرف ارائه این تقسیم نمیتوانیم برچسب وهابیت به شخص بزنیم بلکه باید ببینیم چه تفسیری از این اقسام ارائه میکند.
در باب توحید ربوبی چند نکته اساسی وجود دارد، اول تعریفشان از توحید ربوبی را ببینید. وقتی میخواهند توحید ربوبی را تعریف کنند میگویند توحید ربوبی یعنی کسی علم و ایمان و اقرار داشته باشد که خداوند رب همه اشیا و مالک همه اشیا و مدبر همه امور خلق است. طبق این تعریف خداوند تنها کسی است که صاحب سه امر است: خلق، ملک و تدبیر. توحید در تدبیر یعنی کسی که امور عالم را کارگردانی میکند خداست یعنی تنها خدا احیا و اماته میکند و تنها خدا شفا میدهد و رزق میدهد و اگر کسی شفا و احیا و اماته را به غیر خدا اسناد بدهد اثبات شریک برای خدا است که مساوی با کفر است.
یکی از دعواهای وهابیها با ما حول محور توحید ربوبی است چون از نظر آنها اگر کسی این خصائص را به غیر خدا نسبت دهد اثبات شرک و مشرک است. طبق این دیدگاه درخواست عادی از انسان زنده و حاضر اشکالی ندارد ولی درخواست عادی از شخص غیر زنده یا غایب از عهده مخلوق برنمیآید و فقط از عهده خالق برمیآید که عالم بر امور غیبی است. همچنین درخواست غیر عادی مثل شفا حتی از انسان زنده و حاضر اشکال دارد چون اسناد امر الوهی به مخلوق خدا است.
پس اینها حول محور توحید و شرک حرف میزنند و طبق این دیدگاه استغاثه شرک است. ما میگوییم استغاثه شرک نیست چون اصحاب پیامبر(ص) پس از رحلت ایشان به جنگ اهل رده رفتند و شعارشان «یا رسول الله» بود پس صحابه که بهترین سلف شما هستند قائلند استغاثه شرک نیست. وهابیان جواب میدهند این روایت ضعیف است.
ما باید این دیدگاه را به قرآن عرضه کنیم و ببینیم در قرآن جایگاه دارد یا نه چون وهابیان در برابر قرآن تسلیم هستند. آیا قرآن این مطلب را تایید میکند که بگوییم تنها خدا مدبر و مالک است. اگر شما بگویی تنها خدا مدبر عالم است این آیه که فرمود «فالمدبرات امرا» یعنی از جمله کارهای ملائکه تدبیر امور عالم است، چطور توضیح میدهید؟ طبق دیدگاه شما خدا برای خودش اثبات شریک کرده است چون تدبیر را به موجودات نسبت داده است. شما چطور میتوانید بین این آیه و دیدگاه خودتان جمع کنید؟
اینها گفتند احیا و اماته مخصوص خدا است و شان ربوبی دارد. قرآن میفرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ» یعنی اماته را به ملک الموت نسبت میدهد. آیا این آیه اشتباه شده است؟ اگر بگوییم اعطای شفا خاص خداوند سبحان است این آیه سوره مائده را چه کنیم که فرمود: «فتنفخ فيه فيكون طيرا باذني و تبري الاكمه و الابرص باذني» یعنی حضرت عیسی کور را شفا میداد، مجسمه گلی را جان میبخشید و مرده را زنده میکرد. خدا در این آیه میفرماید مخلوق من میتواند با اذن من هر امر عادی و غیر عادی را انجام دهد.
از نظر ما همه چیز دائر مدار اراده خدا است و همه این امور را داخل دستگاه اراده خدا تعریف میکنیم. خداوند در قرآن از تعبیر اذن بارها استفاده کرده است. مشکلی که پیامبر(ص) و انبیای سابق با مشرکین داشتند در همین جهت بود که مشرکین این دسته از امور را به مخلوقات به صورت مستقل نسبت میدادند و نیازمند اذن خداوند سبحان نبود.
وهابیها میگویند اگر تو بگویی یک انسان میتواند ولایت داشته باشد و احیا و اماته کند یا شفا بدهد کفر و شرک است ولی ما که استقلالا این امور را به غیر الله نسبت ندادیم بلکه همه را ذیل اذن و اراده خداوند نسبت دادیم. وهابی میگوید این امور خاص خداوند است ولی ما میگوییم خاص خداوند نیست چون خداوند در قرآن این امور را به غیر خودش اسناد داده است پس آنچه خاص خدا است احیای استقلالی است، نه غیر استقلالی. پس بنده خدا هم میتواند مرده را زنده کند ولی به اذن خداوند است.
انتهای پیام