برتری‌طلبی، اختلاف‌افکنی بین مردم و افساد؛ سه ویژگی حکومت‌های مستکبر
کد خبر: 4170972
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۴
استنادات قرآنی بیانات رهبر انقلاب

برتری‌طلبی، اختلاف‌افکنی بین مردم و افساد؛ سه ویژگی حکومت‌های مستکبر

آیه 4 سوره «قصص» به روشنی سه ویژگی اساسی فرعونیان، مستکبران و حکومت‌های مستکبر را بیان می‌کند؛ برتری‌طلبی، ایجاد اختلاف و تفرقه بین مردم و افساد بر روی زمین.

آیت‌الله خامنه‌ای

رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت با استناد به آیه 4 سوره «قصص» فرمودند: «منطق قدرت در اسلام، منطق «استعلاء» نیست. در نظام‌های مادی چرا، قدرت به معنای استعلاء است. استعلاء یعنی علوّ بر دیگران، خود را از دیگران برتر دانستن، خود را بر دیگران تحمیل کردن، تنه‌ خود را بر دوش دیگران انداختن، دیگران را تحقیر کردن؛ [در نظام‌های مادی] قدرت این است؛ کسی که قدرت پیدا کرد، استعلاء پیدا میکند. یکی از مفاهیم منفی در قرآن کریم همین مسئله‌ استعلاء است: اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرض؛ این استعلاء است. منطق قدرت در اسلام، استعلاء نیست؛ یعنی هرچه قدرت شما بیشتر بشود، هرچه توانایی‌هایتان ــ چه توانایی‌های ذاتی خودتان، چه توانایی‌های قانونی‌تان ــ بالاتر برود، باید تواضعتان بیشتر باشد، انعطافتان بیشتر باشد، توجّهتان به خدا بیشتر باشد.»   
 
متن آیه: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»
 
ترجمه آیه: «فرعون در سرزمين [مصر] سر برافراشت، و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقه‌اى از آنان را زبون مى‌داشت: پسرانشان را سر مى‌بريد، و زنانشان را [براى بهره‌كشى‌] زنده بر جاى مى‌گذاشت، كه وى از فسادكاران بود.»
 
داستان حضرت موسی (ع) و فرعون در این سوره نقش نمادین خود را در نشان دادن مبارزه دائم حق و باطل و پیروزی نهایی حقّ، به‌خوبی ایفا می‌کند.
 
غرض این سوره وعده جمیل به مؤمنین است، مؤمنینی که در مکه قبل از هجرت به مدینه عده اندکی بودند که مشرکین و فراعنه قریش ایشان را ضعیف و ناچیز می‌‏شمردند و اقلیتی که در مکه در بین این طاغیان در سخت‏‌ترین شرایط به سرمی‏‌بردند و فتنه‏‌ها و شداید سختی را پشت سر می‏گذاشتند، خدای تعالی در این سوره به ایشان وعده می‌‏دهد که به زودی بر آنان منت نهاده و پیشوایان مردم قرارشان می‌‏دهد و آنان را وارث همین فراعنه می‌‏کند و در زمین مکنت‌شان می‏‌دهد و به طاغیان قوم‌شان آنچه را که از آن بیم داشتند، نشان می‏‌دهد.
 
به همین منظور، برای این مؤمنین این قسمت از داستان موسی و فرعون را خاطرنشان می‌‏سازد که موسی را در شرایطی خلق کرد که فرعون در اوج قدرت بود و بنی اسرائیل را خوار و زیردست کرده بود که پسر بچه‌‏هایشان را می‌‏کشت و زنانشان را زنده می‌‏گذاشت.
 
مرحوم علامه مصباح یزدی درباره این آیه بیان می‌دارد «یکی از روش‌های تربیتی قرآن، بیان داستان‌های آموزنده گذشتگان است تا از رفتارهای خوب و نقطه‌های قوت آنها اقتباس و از نقطه‌های ضعف و اشتباهات آنها پرهیز کنیم. بیشترین داستانی که در قرآن ذکر شده، داستان بنی اسرائیل است و یکی از مفصل‌ترین بیانات قرآن درباره این داستان در سوره قصص آمده است. خداوند در ابتدای این سوره ویژگی‌های فرعون را اینگونه ذکر می‌فرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا»؛ اولین ویژگی فرعون این بود که او در این عالم دنبال برتری‌جویی بود. ویژگی دوم آن بود که میان مردم اختلاف ایجاد کرد و آنان را به چند دسته گروه‌بندی کرد و در آخر آیه نیز به عنوان نتیجه این دو ویژگی می‌فرماید: «إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»
 
در واقع سه مفهوم در این آیه ذکر شده است که جا دارد مقداری درباره آنها فکر کنیم و بیندیشیم. نخست، مسئله «برتری طلبی». دوم، مسئله «ایجاد اختلاف بین مردم» و سوم، مسئله «افساد» است.
 
ویژگی اول، یک ویژگی شخصیتی است. خواست «برتری طلبی» یک حالت نفسانی و روانی است؛ حتی اگر به مرحله بروز و ظهور نرسیده باشد. ویژگی دوم، مربوط به رفتار اجتماعی است؛ که ایجاد فساد میان مردم، نمونه بارز آن است. به این آیه شریفه دقت کنید: «جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ». این درواقع یک تحلیل روانشناختی از رفتاری است که منجر به شقاوت و هلاکت می شود. 
 
اکنون پرسش این است، چطور می‌شود که آدمی تصمیم می‌گیرد که به کج‌راهه برود و سرانجام، آخرت خودش را می‌سوزاند و مبتلا به هلاکت ابدی می‌شود؟ باید گفت، ابتدا از یک ویژگی شخصیتی و از یک حالت روانی و درونی شروع می‌شود. پس از آن در رفتار و عمل خارجی او ظهور می‌یابد و سپس، نه تنها در رفتار خودش که به دیگران هم سرایت می‌کند و آنها را هم فاسد می‌کند و نمی‌گذارد آنها هم به سعادت برسند.
 
فرعون برای رسیدن به آرزوی دیرینه خود که «ربوبیت در زمین» بود، نقشه ای کشید تا بتواند همه مردم را تحت فرمان خود درآورد. گفتنی است، جمعیت مردم مصر در آن زمان، چند میلیون نفر بود که از میان آن ها، جمعیت بنی اسرائیل به بیش از یک میلیون نفر رسیده بود. براین اساس، اولین نکته ای که به ذهن فرعون رسید، این بود که اگر همه این مردم بر علیه من متحد شوند، من هیچ کاری نمی توانم بکنم؛ پس باید تدبیری بیاندیشم. در آن روز مسأله تفرق جمعیت، مسأله بسیار مهمی بود. این است که با درنظرگرفتن این اصل، کاری کرد که مردم به جان هم بیفتند و با هم اختلاف داشته باشند. بنابراین، اولین اصلی که مورد توجه فرعون قرار گرفت، این بود که مردم را گروه گروه کند و به جان هم بیندازد؛ چه اینکه تنها چیزی که می تواند او را از شر انقلاب و کودتای مردم حفظ کند، همین امر بود. دراین باره، قرآن می‌فرماید: «عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا»
 
یکی از بهترین راه‌های ایجاد اختلاف، تکیه بر اختلافات قومی و نژادی است. یک راه دیگر، دامن زدن به اختلافات مذهبی است که این نوع اختلاف، به راحتی می‌تواند مردم را به جان هم بیندازد. راه دیگر، ایجاد اختلافات طبقاتی از لحاظ ثروت و مکنت و قدرت کار و قدرت علمی است. اینها عواملی است که می‌شود از آنها برای ایجاد شکاف و تفرقه میان توده‌های مردم بهره‌برداری کرد و دراین میان، فرعون نیز به خوبی از این عوامل بهره برد. او به بنی اسرائیل گفت: شما اینجا مهمان بودید، شما را احترام کردند و به شما خانه دادند، حالا دیگر اینجا هستید و نوکر ما هستید. باید کار کنید تا ما از شما بهره ببریم.
 
بنابراین، فرعون با ایجاد اختلافات خونی، نژادی و طبقاتی، توانست توده مردم را رودرروی هم قرار دهد و آنان را وادار به اطاعت و پرستش کند. اگر نخواهیم گرفتار سیاست فرعونی شویم، باید حواس ما جمع باشد تا فریب این دسته‌بندی‌ها را نخوریم. اینگونه نیست که ما یک طبقه ثروتمندی داشته باشیم و یک طبقه ضعیف و طبقه ثروتمند از کار و تلاش طبقه ضعیف بهره ببرد. این فکر در رژیم‌های سرمایه‌داری حاکم است که یک درصد مردم بر 90 درصد ثروت یک کشور مسلط باشند. این «افساد فی الارض» است. «جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا»، افساد است و مصداق آن، اینگونه طبقه‌بندی میان مردم و ایجاد اختلاف است. ازاین رو، می بایست قدری در مفهوم «افساد و اصلاح» و «صلاح و فساد» تأمل کنیم.»
 
در حقیقت فرعون برای تقویت پایه‌های استکبار خود به چند جنایت بزرگ دست زد: نخست کوشید در میان مردم مصر تفرقه بیندازد؛ همان سیاستی که در طول تاریخ پایه اصلی حکومت مستکبران را تشکیل می‌داده است. چرا که حکومت یک اقلیت ناچیز بر یک اکثریت بزرگ جز با برنامه «تفرقه بینداز و حکومت کن» امکان‌پذیر نیست و آنها از پیوستگی صفوف مردم به شدت می‌ترسند و به همین دلیل حکومت طبقاتی تنها راه حفظ آنان است، همان کاری که فرعون و فراعنه در هر عصر و زمان کرده و می‌کنند.
 
دومین جنایت او استضعاف گروهی از مردم آن سرزمین بود که قرآن می‌گوید آن چنان این گروه را به ضعف و ناتوانی کشانید که پسران آنها را سر می‌برید و زنان آنها را برای خدمت زنده نگه می‌داشت. در واقع فرعونیان برای تضعیف بنی اسرائیل این نقشه را طرح کرده بودند که نسل ذکور آنها را که می‌توانست قیام کند و با فرعونیان بجنگد براندازند و تنها دختران و زنان را که به تنهایی قدرت بر قیام و مبارزه نداشتند برای خدمتکاری زنده بگذارند.
 
در آخرین جمله، این آیه به صورت یک جمع‌بندی و بیان علت می‌فرماید: «او به طور مسلم از مفسدان بود». در حقیقت خلاصه کار فرعون، فساد روی زمین اعم از برتری‌جویی، ایجاد زندگی طبقاتی در مصر، شکنجه بنی اسرائیل، کشتن پسران آنها و کنیزی دخترانشان بود. 
 
مسئله مهم دیگر در این آیه فهم واژه «مستضعف» است؛ مستضعف کسی نیست که ضعیف و ناتوان و فاقد قدرت و نیرو باشد، مستضعف کسی است که نیروهای بالفعل و بالقوه دارد اما از ناحیه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته، ولی با این حال در برابر بند و زنجیری که بر دست و پای او نهاده‌اند ساکت و تسلیم نیست و پیوسته تلاش می‌کند تا زنجیرها را بشکند و آزاد شود.
 
رهبر انقلاب نیز در سخنانی با استناد به این آیه به تشریح معنای واقعی طاغوت پرداخته و فرمودند: «طاغوت آن بتی نیست که به فلان دیوار یا در آن زمان به کعبه آویزان میکردند؛ او که چیزی نیست که طغیان بخواهد بکند. طاغوت آن انسان طغیانگری است که به پشتوانه‌ی آن بت، بت وجود خود را بر مردم تحمیل میکند. طاغوت، فرعون است؛ «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم». این، طاغوت است.» (بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان‌، 23 اردیبهشت 1388)
  
لذا براین اساس از این آیه می‌توان نتیجه گرفت:
 
ـ تكبر و گردن‌كشى، زمينه‌ فساد و گناه است.
 
ـ تفرقه‌اندازى، بارزترين اهرم سلطه مستكبران بر مردم است.
 
ـ تفرقه، مقدمه‌ ذلت‌پذيرى است. ابتدا مردم گروه‌گروه و متفرق مى‌شوند سپس به استضعاف كشيده مى‌شوند.
 
ـ اعمال خلاف كارگزاران، به پاى حاكم نيز حساب مى‌شود. در اين آيات تمام جنايات ياران فرعون، به شخص او نيز نسبت داده شد.
 
ـ خداوند، مسئله تفرقه‌افكنى را قبل از قتل و كشتار ذكر فرموده است. شايد به خاطر آن كه تفرقه زمينه كشتن و يا مهم‌تر از كشتن است.
 
ـ سياست‌گذار و دستوردهنده نيز عامل و فاعل جرم شناخته مى‌شود.
 
ـ تفرقه افكنان مفسدند. هر جامعه‌ای كه حاكمش متكبر، مردمش متفرق، نيروهاى فعالش مورد تهديد و منافعش در كام طبقه مرفه باشد، جامعه‌اى فرعونى و طاغوتى است.
انتهای پیام
captcha