در تقویم فرهنگی کشورمان 15 تا 22 مهرماه به عنوان «هفته ملی کودک» نامگذاری شده است. هفتهای که در بطن و متن آن در ایستگاه 16 مهر «روز ملی کودک» به چشم میخورد.
هرچند قرار گرفتن در مناسبتهای تقویمی، تلنگری برای تمامی مردم؛ متولیان؛ دستاندرکاران؛ برنامهریزان؛ صاحبان فکر و اندیشه در حوزه مدنظر برای توجه بیشتر جهت فراگیری آن مفهوم در بطن و متن جامعه است؛ در مواجهه با واژه «کودک» تردیدی وجود ندارد که هر چه سلامت و سعادت او در دوران مهم و خطیر کودکی و نوجوانی با توجه بیشتری ازسوی برنامهریزان؛ دستاندرکاران و در رأس آنها متولیان امور فرهنگی و تولیدکنندگان محصولات فرهنگی و هنری قرار گیرد؛ سلامتِ آینده جامعه که کودکان و نوجوانان امروز آن قرار است طلایهداران فردایش باشند تضمین شده است.
در پیشینه حوزه تولیدات فرهنگی و هنری در مواجهه با کودک؛ به تحقیق ادبیات سهم بالایی داشته و دارد. چه آنکه تمامی کارشناسان، پژوهشگران و نظریهپردازان بر این مهم اتفاق نظر دارند که همنشینی، انس و الفت کودک و نوجوان با کتاب نهتنها تضمینی بر سلامت و توفیق شخصیت او در بزرگسالی است که میتواند مهر تأییدی بر سلامت و قدرت هر کشور نیز به شمار رود.
با وجود عقبهای کهن، سترگ و گسترده ادیبان، نویسندگان و شاعران ایرانی؛ یکی از مواردی که همواره در هفته کودک و در مواجهه با ادبیات کودک و نوجوان مطرح میشود، دلایل جهانی نشدن زبان و ادبیات کودک و نوجوان است با وجودی که نویسندگان و شاعران موفقی در این حوزه داشتهایم.
این رویکرد را در قالب گفتوگویی صریح و بیپرده با مصطفی رحماندوست شاعر نامآشنا، پژوهشگر و منتقد ادبی؛ به همراه راههای رسیدن به زبان و گویش جدید برای تعامل با کودکان و نوجوانان نسل امروز و شیوههای انتقال مفاهیم و آموزههای ارزشمند و دینی در جامعه به بحث گذاشتهایم که در ادامه از خاطر شما میگذرد.
از مصطفی رحماندوست، معروف به شاعر «صد دانه یاقوت»؛ تاکنون 314 اثر به صورت مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان، تألیف و ترجمه داستانهای کودکان و نوجوانان و کتابهایی درباره فنون قصهگویی و ادبیات کودکان در ایران و جهان منتشر شده است. تیراژ کتابهای او به بیش از ششونیم میلیون نسخه میرسد و برخی از آثار او از جمله «قصه دو لاکپشت تنها»، «بازی با انگشتها»، «سه قدم دورتر شد از مادر»، «دو تا عروس، دو تا داماد» و… به 13 زبان ترجمه شدهاند.
مصطفی رحماندوست؛ شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی شناختهشده در گفتوگو با ایکنا در پاسخ به دلایل جهانی نشدن ادبیات داستانی و منظومِ معاصر ایران در حوزه کودک و نوجوان گفت: در پاسخ این پرسش باید از دو مشکل عمده در حوزه ارتباطات جهانی و شیوه انتقال ادبیات خود به جهان صحبت به میان آورد. نخست آنکه سابقه ما در ادبیات به مفهوم مدرن و امروزه آن خواه ناخواه با ادبیات جهان کمتر است. سابقه ادبی آنها تقریباً 250 و این بازه تاریخی برای ما حداکثر صد سال است. این فاصله تاریخی 150 ساله مشکلی عمده است.
وی با اشاره به آنکه به سبب همین فاصله است که نوشتههای ما ازنظر ساختار؛ شخصیتپردازی؛ فن نویسندگی؛ رعایت چارچوبِ قوانین نویسندگی داستان و شعر با زبان بینالمللی فاصله زیادی دارد ادامه داد: اگر من نویسنده به ادبیات جهانی تسلطی نداشته باشم و نتوانم زبان موجود در جامعه جهانی را زبان خود و آثارم قرار دهم و با ساختارهایی که جهانپسند است صحبت کنم؛ بیتردید در جهانی شدن ادبیاتم با مشکل مواجه خواهم شد.
معبر ورود به بازار بینالمللی
رحماندوست چنین آسیبی را مبتلابه تمامی کشورهای در حال توسعه مانند کشورهای استقلالیافته از اتحاد جماهیر شوروی، مالزی، ترکیه و کشورهای عربی دانست و خاطرنشان کرد: زبان کشور ما نیز مانند کشورهای نامبرده منطبق بر زبان ادبیات جدید نیست و حتی زبان برخی از کشورهای عربی از زبان امروز ادبیات ما نیز عقبتر است.
رحماندوست با وجود این آسیب به نکته مهمی اشاره کرد و افزود: همین پیشرو بودن زبان ادبیات معاصر ما در قیاس با کشورهای عربی این ظرفیت را در خود دارد تا مسیر راهیابی آثار نویسندگان کودک و نوجوان ایرانی به این کشورها سهلتر و سادهتر باشد. چرا که آثار نویسندگانی ایرانی در دو حوزه داستان و شعر در رقابت با داشتههای ادبی آنها حرفهای فراوانی برای گفتن دارد.
نویسنده «قصه دو لاکپشت تنها» دلیل ذکر شده را یکی از دلایل عدم جهانی شدن ادبیات معاصر ایران در «عصر ارتباطات جهانی» دانست که باعث شده نوشتههای ما در تراز سبک؛ ساختار، سوژه و مضامین جهانی کشورهای توسعه یافته قرار نگیرد و تصریح کرد: اما همین سوژهها و نوشتههای ما در بسیاری از کشورهایی که از نظر ساختار؛ فرم و مضمون هنوز در آغاز راه زبان و ادبیات کودک و نوجوان معاصر هستند بسیار مورد توجه قرار میگیرد. این همان دلیلی است که باعث شده کفه تعداد ترجمه آثار من به زبانهای ارمنی، ترکی و عربی را در قیاس با زبانهایی چون انگلیسی، فرانسه، آلمانی، ژاپنی یا چینی سنگینتر باشد.
به گفته سراینده «صد دانه یاقوت» ترجمه شدن این آثار و کفههای متفاوت آن به نویسندگان و مدیران فرهنگی ما نشان میدهد که چه چیزهایی امروز مورد توجه جهان و چه آثاری مورد وثوق همسایگان خودمان قرار میگیرد. در صورت دقت کافی و کار کارشناسی؛ آثار نویسندگان و شاعران امروز ایران میتوانند نقش خود را به شکل سبکبالانه در دیگر کشورها ایفا کنند.
لزوم بازشناسی ارزشهای ایرانی برای مخاطب جهانی
رحماندوست آسیب و عامل مهم دوم که به عنوان مانعی در مسیر راهیابی ادبیات امروز ایران به بازارهای جهانی شده است را به دیدگاه و نقش مدیریت دولتی مرتبط دانست و یادآور شد: تفکر دولتیها بر مدار نگرش «ارزشی» استوار است و تنها چیزی را که میخواهند در نوشتهها چاپ و منتشر شود منحصر به دایره ایران و تمام ارزشهای جاری در آن متمرکز میدانند.
سراینده مجموعه «لالاییها» افزود: مفاهیم، مضامین، سوژهها و روایتی که منحصر به خود ایران است و در ساختارهای ارزشی ما بیشترین آشنایی و قرابت به درک و دریافت آن مفاهیم وجود دارد. مفاهیمی که با تمام اهمیت و جایگاه والای آنها در بطن و متن مبانی ارزشی ایران، ممکن است در نسبیت با زبان ارتباط جهانی لزوما این توانمندی را به عنوان ظرفیتی برای بالفعل شدن در عرصه بینالملل نداشته باشد.
وی «ترجمه دولتی» را عامل دیگر عدم توفیق آثار نویسندگان معاصر در ویترین جهانی ادبیات دانست و تصریح کرد: وقتی کتابهای داستان یا شعر نویسندگان ایرانی دولتی ترجمه میشوند کمتر امکان توزیع در بازار جهانی کتاب را پیدا میکند.
«طرح گرنت» نیز چارهساز نبود
رحماندوست در پاسخ به پرسش که آیا وی «طرح گرنت» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را یاریگر رفع این آسیب نمیداند؛ با بیان آنکه معتقد است این طرح نیز کمکی به رفع این آسیب نکرده است یادآور شد: کار دولتی که توسط ایران ترجمه میشود و به کشورهای دیگر فرستاده میشود دارای دو آسیب است. نخستین آسیب متوجه زبان ترجمه است. چون اثر به وسیله نویسندگان و مترجمان آن کشور مقصد که مسلط به چارچوب زبان ادبیات خود و کشور مبداء (ایران-فارسی) هستند، ترجمه نشده است. تسلط به زبان کشور مقصد تنها یک گام در ترجمه اثر ادبی است. مترجم آثار ادبی باید علاوه بر مهارت ترجمه به ماهیت، بافت و ذات ادبیت اثر ادبی نیز مسلط باشد. این آسیب در اغلب مترجمان دولتی وجود دارد.
وی افزود: آسیب بعدی متوجه این مهم است که بدنه دولت و نهادهای دولتی راه توزیع کتاب را بلد نیستند و نمیتوانند اثر نویسنده یا شاعر را به عنوان اثری ادبی در بازار جهانی ادبیات عرضه کنند. اما آژانسهای ادبی با ناشران و بازار جهانی در ارتباط هستند و آنها روند ترجمه آثار را با بهره از مترجم تخصصی انجام میدهند.
آسیب کپیرایت جهانی
رحماندوست در ادامه این گفتوگو با اشاره به آنکه آژانسهای ادبی حلقه انتقال آثار ادبیات نویسندگان کشورمان به بازارهای جهان هستند که آنها نیز طی یک دهه اخیر آن توانمندی پیشین خود را به دلایل مختلف از دست دادهاند؛ در تشریح دلایل این اتفاق گفت: یکی از مهمترین گامها برای حضور در بازارهای جهانی کتاب حق خرید و رد و بدل کردن رایت کتابها است.
سراینده مجموعه شعرهای «قصههای پنج انگشت» و «بازی با انگشتها» ادامه داد: تا پیش از یک دهه قبل با وجود آنکه ایران عضو کنوانسیون «بِرن» نبود اما باز هم آژانسهای ادبی به هر طریقی که میشد کار خرید و فروش رایت کتابها را انجام میدادند و مفری برای حضور آثار نویسندگان کشورمان در بازارهای جهانی کتاب را فراهم میکردند. البته باز هم سختیهایی در این میان وجود داشت و مشکلاتی پیش میآمد ولی قابل رفع شدن بود.
تحریمها و آژانسهای ادبی
سراینده مجموعه شعر «دوستی شیرین است» در بیان این دست از مشکلات به ذکر مثالی از تجربه شخصی خود در مواجهه با اقبال ناشری از کشور ترکیه برای ترجمه یکی از کتابهایش پرداخت و گفت: آن ناشر به من گفت بسیار مشتاق است تا فلان اثرم را چاپ کند اما میترسد! و تاکید داشت چون ایران عضوی از اعضای قانون کپیرایت جهانی (قانون بِرن) نیست، ممکن است ناشر دیگری نیز به چاپ آن کتاب اقدام کند. آن ناشر ترک به سبب عدم حضور ایران در کنوانسیون بِرن توانایی مقابله یا شکایت از ناشر دیگر را نخواهد داشت. همین مسئله رغبت ناشران را برای ترجمه آثار نویسندگان ایرانی و جهانی ساختن ادبیات معاصر ایران کم میکند.
وی با تاکید بر آنکه مسئله مهمی که طی یک دهه اخیر عملا دست ناشران و آژانسهای ادبی را برای ترجمه و چاپ آثار نویسندگان ایرانی بسته است به معادلات اقتصادی و سیاسی در سایه تحریمها بازمیگردد و اظهار کرد: تصور کنید که آن ناشر ترکیهای کتاب من را چاپ میکرد، در سایه بسته بودن راههای انتقال پول چگونه باید پول قرارداد را به من میرساند؟ تنها راه آن بود که یا من سفری به آن کشور یا او سفری به ایران داشته باشد، پول را به شکل نقد به من بدهد! این مسئله در معادلات اقتصادی امروز اصلا بیمعنا و تعریفنشده است.
به گفته این منتقد و پژوهشگر ادبی؛ این همان دلیل از کار افتادن آژانسها طی یک دهه اخیر است. این آسیب؛ آسیبی نیست که به ادبیات ما باز گردد و دالی بر ضعف آثار نویسندگان یا شاعران ما باشد؛ بلکه به مسائل اقتصادی و سیاسی و مقوله تحریمها مرتبط است که دست ما را از بازار جهانی دور کرده و میان حضورمان در آن محیط ادبی و فرهنگی فاصله انداخته است.
شعر دیرتر از داستان تن به ترجمه میدهد
رحماندوست با تاکید بر آنکه مضاف بر دلایل ذکر شده، نمیتوان جایگاه، اهمیت و شیوه ترجمه شعر در میان گونههای مختلف ادبی که ویژگیها و سختیهای منحصر به فرد خود دارند را نادیده گرفت، گفت: یکی از مهمترین دلایلی که ترجمه شعر را بسیار سخت میکند این موضوع است که شعر دارای لایههای پنهان و پوشیدهای است که درک آن برای مخاطب بستگی به اشراف او به ادبیات و سوابق فرهنگی ما دارد. به سبب همین مولفه بسیار حائز اهمیت است که وقتی شعر فارسی با آن عقبه ادبی و سوابق فرهنگی ما وقتی در کشورهای دیگر عرضه میشود قابل درک نیست.
نویسنده کتاب «ریشهها در خاک، شاخهها در باد» افزود: نکته مهم دیگر در حوزه ترجمه شعر به مسئله وزن، موسیقی و هارمونی آن باز میگردد که این موسیقی قابلیت ترجمه شدن ندارد. آنچنان که وقتی ما اشعار دیگر شاعران جهان را ترجمه میکنیم، نمیتوانیم آن آثار را با وجود بهرهمندی از وزن و قافیه به شکل موزون و مقفا ترجمه کنیم. به عنوان مثال و برای تشریح سختی کار ترجمه شعر میتوانم بگویم اولین کتاب شعر من که بیش از 35 سال پیش ترجمه شد؛ به زبان چینی بود و آخرین کتاب شعر ترجمه شده من به زبان چینی به سال 1398 برمیگردد.
رحماندوست با تاکید بر این مهم که شعر خیلی دیرتر از داستان تن به ترجمه میدهد یادآور شد: یکی از دلایلی که چینیها سراغ ترجمه شعر فارسی میروند آن است که خود ادبیات منظوم چینی دارای فرهنگ شعر موزون و مقفا است. مشترکات فرهنگی مختلف و متعددی با ما دارند و همه اینهاست که دست به دست یکدیگر میدهد تا شعر فارسی با تمام عقبه ادبی و فرهنگی خاص خود در چین ترجمه میشود. به همین سبب است که تاکید میکنم که بیتردید ترجمه شعر و ارائه آن به زبانهای دیگر چند پله و مرتبه سختتر از آثار ادبیات داستانی است.
دلیل مانایی نسل شاعران گذشته در قیاس با امروز
رحماندوست در پاسخ به این پرسش که چرا در میان نسل شاعران سه یا چهار دهه پیش شاهد حضور نامهایی هستیم که هنوز ماندگارند اما این اتفاق در نسل شاعران دهههای اخیر نیفتاده است گفت: پاسخ به این پرسش نیازمند عقبه پژوهشی قدرتمندی است.
سراینده مجموعه شعر «باغ مهربانیها» ادامه داد: اما در مورد نسل خود ما، میتوانم این را بگویم که آنطور نبوده که ما و همنسلانم منابعی خاص در این حوزه را مطالعه کرده باشیم تا ببینیم و متوجه شویم که چگونه و با چه زبانی باید برای بچهها شعر بگوییم تا ماندگار شود. ما دچار آزمون و خطا میشدیم. 10 شعر میگفتیم و از میان آنها به عنوان مثال دو شعر مورد اقبال قرار میگرفت.
فقر پژوهشی در حوزه رسیدن به زبان تعاملی با نسل امروز
رحماندوست همچنین در مواجهه با این پرسش که چرا با وجود آنکه فصل مهمی از آموزههای کودکان نسل دهه 50 و 60 در حوزه مسائل ارزشی و دینی در قالب اشعار شاعرانی چون شما و دیگر شاعران نامدار آن دههها صورت گرفته اما امروز با وجود لزوم تغییر زبان برای ارتباط با نسل کودک و نوجوان امروز کمتر شاهد این اتفاق و توفیق آثار نیستیم گفت: طی چند روز گذشته جلساتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای شیوهها و روشهای رسیدن به زبان و گویش جدید جهت ارتباط با کودک و نوجوان نسل امروز برگزار شده است.
وی ادامه داد: در آن جلسات چگونگی روش، تصمیم، تعیین و بررسی محتوا و نحوه رسیدن به زبان جدید برای ارتباط حداکثر با کودکان و نوجوانان نسل امروز برداشته شد و هدف آن بود تا ببینیم برای چاپ و نشر آثار تازه باید با چه زبانی سراغ مخاطبان هدف نسل معاصر برویم.
نویسنده کتاب «قصهگویی، اهمیت و راه و رسم آن» تصریح کرد: نخستین مسئلهای که در قالب خروجی جلسات با آن برخورد کردیم این مهم بود که ما نمیدانیم تا حالا با چه زبانی شعر سرودیم و داستان نوشتیم که در نسلی موثر بوده و در نسل دیگر تاثیر کمتری داشته است. پس این به خودی خود نشان میدهد که برای رسیدن به زبان تعاملی جدید با کودک و نوجوان نسل امروز و معاصر باید کارهای پژوهشی و بررسیهای دقیق کارشناسانه صورت گیرد.
این مدرس و پژوهشگر ادبی اظهار کرد: بدون تردید امروز باید بر این مسئله تاکید کرد که در این حوزه پژوهش خاصی صورت نگرفته و لازم است تا در سایه کار پژوهشی و کارشناسانه به مولفههایی برای رسیدن به زبان مورد نیاز و توجه کودکان در هر نسل دست یابیم تا آنها را در حوزه کار آموزشی، پژوهشی و تربیتی نسل شاعران و توفیق آنها مورد توجه قرار دهیم.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام