دین؛ محور رشد و گسترش هنر در طول تاریخ
کد خبر: 4177706
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۷
به‌ مناسبت روز جهانی هنرمند

دین؛ محور رشد و گسترش هنر در طول تاریخ

در طول تاریخ رشد و گسترش هنر همواره بر محوریت دین صورت‌ گرفته است، به‌گونه‌ای که دین محتوای هنر را تحت تأثیر قرار داده و آن را در راستای خود به حرکت درآورده است.

هنر نقاشیهنر عبارت است از محصول عالیه مغز و اندیشه یک انسان در برداشت‌های عقلانی و شهودی خود درباره‌ خویشتن و جهان هستی. هنر امر سرنوشت‌سازی است که تحول و حرکت می‌آفریند و سبب ایجاد تغییر در فرهنگ، احساس، عقاید و افکار می‌شود؛ لذا هم می‌تواند بسازد و هم می‌تواند تباه کند، هم خادم فضیلت‌ها شود و هم خادم رذیلت‌ها. هنر از یک‌ سو می‌تواند روح جمع‌گرایی را در جامعه رشد دهد و از سوی دیگر، چنان موجب نفوذ روح انزواجویی در آدمی شود که رو به سوی سرشکستگی و بی‌هدفی گذارد. دهخدا در لغت‌نامه خود، هنر را چنین تعریف کرده‌ است: «هنر به‌ معنی آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست فضل و دانش را در بر دارد و نمود آن، صاحب هنر را برتر از دیگران می‌نمایاند.

هنر، زیبایی را مجسم و متجلی و آن را در درون انسان‌ها شکوفا می‌کند. بر این اساس، کار هنر از یک‌ سو، پاسداری از ارزش‌های انسانی و ارتباط و انتقال مبانی زیبایی و زشتی به انسان‌هاست و از سوی دیگر، وظایفی همچون رسوخ دادن اندیشه‌ای در ذهن و پروراندن آن، اوج دادن تفکرات و بروز دادن آنها، آشکار کردن حقایق درونی و تفسیر طبیعت از طریق آثار حسی را به عهده دارد.

ابونصر، محمد بن محمد فارابی در کتاب «فصوص منتزعه»، مدینه فاضله خود را ترسیم و صنوف مردم را در پنج دسته، طبقه‌بندی کرده است. او بالاترین جایگاه و طبقه را به حاکمان نبوی و الهی، رئیس اول و اهل حکمت، تعقل و اندیشه اختصاص داده است. رئیس اول مدینه فاضله، کسی جز پیامبر نیست. در مرتبه دوم، حاملان دین و صاحبان سخن قرار دارند که مشتمل بر اهل خطابه، بلاغت، شعرا، آوازخوانان، نویسندگان و امثال آنها هستند. این طبقه‌بندی به همین روال ادامه دارد؛ اما آنچه از منظر جایگاه هنر قابل تأمل است اینکه، فارابی شاعران، آوازخوانان و... را که به اختصار می‌توان آنها را «هنرمند» نامید، بلافاصله پس‌ از حکومت نبوی و در کنار خطیبان و مبلغان دینی قرار داده است. او در بخش‌هایی از آثار خود درباره‌ هنرهایی همچون شعر، موسیقی، آواز، نقاشی و مجسمه‌سازی سخن گفته است (فارابی، فصوص منتزعه، ص ۵۵). تحلیل این سخنان حاکی از آن است که انواع هنر از منظر فارابی، عمدتاً در مؤلفه خیال اشتراک دارند. فارابی عالی‌ترین نوع هنر را آن می‌داند که هدفش اصلاح قوه ناطقه و تحکیم افکار و افعال در راستای سعادت باشد. او ویژگی مشترک هنرهای مطلوب را به خیال افکندن افکار و اعمال الهی و اعتدال بخشیدن به انفعالات نفسانی می‌داند و بر حضور دو عنصر خیال و احساس در هنر تمرکز دارد.

ارتباط هنر با جهان‌بینی و دین

جهان‌بینی اساس شکل‌گیری رفتارها و جهت‌گیری‌های هر فرد است؛ لذا بیان تعریفی از هنر، بدون لحاظ کردن جهان‌بینی ممکن نیست. بر مبنای جهان‌بینی توحیدی و به‌طور عام جهان‌بینی‌های دینی، هنر عمدتاً بر جنبه‌های معنوی و روحانی متمرکز است، در حالی‌ که بر مبنای جهان‌بینی‌های مادی، هنرها اصولاً بر جنبه‌های ذهنی و مادی حیات انسان تمرکز دارند؛ به عبارت دیگر کسی که قائل به وجود ارزش‌ها و ضدارزش‌ها و حق و باطل در جهان هستی است، نمی‌تواند پس‌ از پذیرش این اصول، به مبانی ایدئولوژیک بی‌تفاوت باشد. رهبر معظم انقلاب نیز در جایی می‌فرماید: «حافظ شیرازی صرفاً یک هنرمند نیست، بلکه معارف بلندی نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمی‌آید، بلکه پشتوانه‌ای فلسفی و فکری لازم دارد.»

بنابراین هنر مبادی، اصول و ارزش‌های خود را از جهان‌بینی و فرهنگ حاکم بر جامعه یا از باورهای هنرمند می‌گیرد. دین با جامعیت خود و با تسلطی که بر روح انسان دارد، مناسب‌ترین منبع تغذیه‌ معنوی و روحانی هنر محسوب می‌شود؛ درواقع دین، هنر را هدایت می‌کند تا آنچه را که لازمه‌ سعادت بشری است، به شیوه‌ای مناسب و جذاب بیان کند. در طول تاریخ نیز رشد و گسترش هنر همواره بر محوریت دین صورت‌ گرفته است، به‌گونه‌ای که دین محتوای هنر را تحت تأثیر قرار داده و آن را در راستای خود به حرکت درآورده است. ریشه دین و هنر با هم مرتبط است و بسیاری از شاخه‌های ادبی هنر در ارتباط مستقیم با دین قرار دارد.

همان‌گونه که برخی از دانشمندان غربی معتقدند دانش، فرزند نجوم است، شاید بتوان ادعا کرد که هنر نیز فرزند و محصول دین است. بی‌تردید اگر هنر به‌ دنبال حیات است، باید پیوسته به دین رجوع کند؛ برای نمونه در نگاهی کلی به جوامع، چنین مشخص می‌شود که بالاترین سطح هنر معماری در میان همه اقوام و ملت‌ها در معابد آنها منعکس شده‌ است که نشان از ارتباط تنگاتنگ دین و هنر دارد. این‌ موضوع که دین و هنر، زمان، مکان، ملیت، نژاد و طبقه نمی‌شناسد، دلیل فطری بودن آنهاست. هیچ ملتی را نمی‌شناسیم که به‌طور مطلق از دین و هنر جدا افتاده باشد و اگر از دین و هنر حقیقی فاصله بگیرد، قطعاً به مصادیق دروغین آن گرایش می‌یابد.

اقسام هنر

هنر از دو منظر «ساختار و صورت» و «جوهر و سیرت» قابل تقسیم‌بندی است، به این صورت که هنر از منظر صورت به دو نوع فطری و صناعی تقسیم می‌شود. هنر فطری، آن است که از فطرت برمی‌خیزد و همسو با آن است؛ اما هنر صناعی به تصنع پدید می‌آید. هنر فطری، روح‌نواز و دل‌انگیز، اما هنر صناعی، حس‌نواز و هوس‌انگیز است؛ یعنی حواس انسان را ارضا می‌کند. همچنین هنر فطری، اکتشافی، اما هنر صناعی، اکتسابی است.

هنر از حیث سیرت نیز به دو نوع قدسی و نفسی تقسیم می‌شود. هنر قدسی، هنر شهود، اشراق، قرب و افاضه‌ای است و جز در ظرف هنر فطری نمی‌گنجد. هنر قدسی، حکمی است، نه خیال‌پردازانه؛ تجدید عهد نخستین است، نه وفادار به هبوط؛ از این‌رو جوهر هنر قدسی، قرب الهی و راه یافتن به ورای ماده است؛ اما هنر نفسی، هنری است که فقط از مطلع و منشأ شهوت برخاسته باشد؛ از این‌رو صرفاً حس و غریزه را اشباع می‌کند.

هنر و دین اسلام

از نگاه اسلام، دین و هنر، هر دو در پی رسیدن به هدف متعالی در اصول و ارزش‌های انسانی و آرمان‌های الهی انسان هستند؛ در واقع هنر از منظر اسلام، هنری است که حقایق الهی برخاسته از این دین را بازگو و انسان را به شناختی از جهان هستی رهنمون کند. این هنر می‌تواند در عین‌ حال شامل هنرهای ایجادشده در تمدن اسلامی نیز باشد. به بیان شهید بهشتی، «هنر تعالی‌بخش، هنری است که به انسان کمک کند تا از زباله‌دان زندگی منحصر در مصرف، اوج بگیرد، بالا بیاید و معراج انسانیت را با سرعت بیشتر درنوردد. این هنر، هنر اسلامی است. این هنر، هنری است که مورد تشویق و تقدیر اسلام است. هدف و غایت هنر، رسیدن به حقیقت است و غایت همه امور حقیقی، قرب الی الله است.»

هنر اسلامی یکی از دوران‌های باشکوه تاریخ هنر و از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در این حوزه به شمار می‌رود و شامل هنرهایی همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و... است. ظهور هنر اسلامی از دل دین و آیین جدید به‌صورت تدریجی و گام‌به‌گام نبود، بلکه همچون ظهور خود دین اسلام و حکومت اسلامی، روندی پرشتاب و ناگهانی داشت. هنر اسلامی برای گسترش خود از منابع بسیاری همچون هنر رومی، هنر اولیه مسیحی و هنر بیزانس تأثیر گرفت. همچنین نفوذ هنر ساسانی از ایران پیش از اسلام بر این روند مؤثر بود. بعدها هنر آسیای مرکزی و چین نیز نقش مهمی در نقاشی‌های اسلامی، سفالگری و منسوجات داشت.

هنر اسلامی، ثمره معرفت الهی است که خود محصول تجلی وحدت در عالم کثرت است. هنر اسلامی هنری توحیدی است و همه‌ چیز را به مبدئی واحد ارجاع می‌دهد. هنرمند اسلامی نیز در مسیر تکامل قرار دارد و در این راه، روحی خداگونه به آثار خود القا می‌کند. تعالی بخشیدن به مخاطبان نیز از دیگر ویژگی‌های هنر اسلامی است. تقارن هنر اسلامی با عرفان و مخالفت با لذت‌های نامشروع از دیگر مؤلفه‌های این هنر محسوب می‌شود. هنر اسلامی هرگز ارضای حس زیبایی یا احساس لذتی را که نامشروع باشد، تأیید نمی‌کند؛ چراکه آن را خلاف مسیر قرب الهی می‌داند.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام
captcha