به گزارش ایکنا از لرستان، فلسفه و هنر چیزی غیر از فلسفه هستیشناسی است همانگونه که هنر از روانشناسی جدا نیست زیرا هنر طبی است که به وسیله ابزارشناسی، کیفیت بروز اختیار انسان را جهت میدهد بنابراین دیدگاه فکری و نظام فکری نسبت به همه مفاهیم نظر داده و آنها را هم جهت با مقصد خویش معرفی میکند، برای نمونه اگر نسبت به تلقی از جهان و انسان به صورت مادی نگریسته شود هنر هم یکی از موضوعاتی خواهد بود که در مسیر و موضوعات مادی تعریف و شناخته خواهد شد، اگر از یک هنرمند غربی که هنر را از زاویه فکری شناخته است پرسیده شود هنر چیست؛ قطعاً هنر را از زاویه اصالت ماده معرفی میکند که هر چه به این دستگاه مادیتنگری کمک کند مطلوب و در غیر آن منفور است.
شهلا فلاح، نویسنده و مؤلف لرستانی در کتاب «هنر بررسی ادله حلیت و حرمت هنر با تکیه بر غنا و موسیقی از دیدگاه فقها» آورده است:
توجه به فلسفه هستیشناسی مقیاسی است تا بتوان هنر مطلوب و غیرمطلوب را از هم تشخیص داد، اگر حقیقت امر اینچنین است که دیدگاه مادی، غیر از توجهدادن به امیال دنیوی و توسعه آن سوغاتی برای بشریت نداشته و ندارد آیا حساسیت و دقت مناسبتهای هنری این ضرورت را نمیطلبد که در نحوه حرکت و شاخصههای هنری با دقت و تأمل بیشتری عمل کنند؟ آیا صدا و سیما که امروزه از قویترین ابزارهای هنری محسوب میشود تا چه اندازه توانسته به فرموده امام خمینی(ره) «مشام جان زیبا پسند طالبان جمال حق را معطر نماید؟» آیا این کلام ایشان در حقیقت زنگ خطری نیست که «تقلید از غرب و شرق با رادیو و تلویزیون اسلامی نمیسازد، یکی از مهمات همین قضیه رادیو و تلویزیون است که از همه چیز اهمیتش بیشتر است، این دو دستگاه است که باید اسلامی بشود» آیا اسلامی شدن کار رادیو و تلویزیون با تعویض مدیریت بخش هنری آنت تحقق مییابد با این که باید در شیرازه هنر و هنرپروری تأمل نمود و آنرا در صحنه عمل و اجرا پیاده نمود؟
هنر طبق یک تولی و ولایت و سپس مقصدی مقدس صورت میگیرد و امروز شاهد هستیم که نظام مادی کفر جهانی «اسارت فرد» را به «اسارت سازمانی» مبدل کرده، یعنی امروزه زبان تبدیل به اسارت مغزها و دلها شده و این از حیلهگری و کید ابلیس است که وجدانهای بشری را به اسارت کشانده و فطرت پاک مردم را در حجابی غلیظ قرار داده است، در مصادیق هنری که مطلوب امام را محقق نمی سازد میتوان این ناهماهنگی را مشاهده کرد، به عنوان مثال هنر مذموم را میتوان در بسیاری از حرکتهای هنری دید که از جمله آنها دعوت به دنیا را اصل قرار داده است.
چون هنر وسیله مهمی در ارتباط بین انسانهاست که محتوای آن نسبت بین تولی و ولایت است پس قدرت ارتباطی و جایگاهی او که تعریف کننده قدرت اجتماعی است، پس کیفیت ارتباط به وسیله هنر صورت میگیرد و سازماندهی روابط هم از کلمات آغاز شده، یعنی کلمات به گونهای به هم نظم پیدا میکنند که میتوانند مانند وسایل ارتباط جمعی وسیله رابط قرار گیرند که یا باعث ضیق شدن یا توسعه امکان پرورش اجتماعی است و تمام اینها مرهون فلسفه هستی شناسی است که قبل از فلسفه هنر مطرح میشود لذا بر این اساس است که در دانشگاه، هنر را با تحولات اقتصادی بررسی میکنند و تحول در هنر به عنوان اولین هجوم فرهنگی دشمن بعد از انقلاب صنعتی اروپا است و فرم هنر امروزی در حقیقت بر این مبنا دستور زبان سوغاتی از غرب است و لذا فلسفه هنر در حقیقت همان مبانی و اصول موضوع مادی خواهد بود و اینجاست که باید دستور زبان هنر اتخاذ شده از دین تولید شود و بر این اساس است که امروزه زیباشناسی در تمام زمینهها متخذ از غرب است و تمام اینها در جوهره، فرم، شکل و محتوای فرآوردههای غربی هستند.
براساس تعاریفی که از مقوله هنر ارائه شده، جایگاه هنر هم مشخص میشود، بنابراین جایگاه هنر در جامعه و اجتماع دعوت عمومی و ایجاد انگیزه و پرورش روانی خاص و هدایت تمایلات و عواطف جمعی در جهتی معین است، از این رو از مهمترین ابزار مدیریت سیاسی قرار می گیرد زیرا محور اصلی تمام مدیریتها، مدیریت بر روان انسانها و هماهنگ کردن نظام ارزشی و زیبا پسندی آنان با مقاصد ولایت و پرورش روحی انسان کارآمد در آن مسیر و ایجاد «سعه صدرهای اجتماعی» و «للایمان یا للکفر» است، بنابراین بر این اساس توسعه قدرت ولایت الهی و یا الحادی در میدان فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رهبری هنروری هماهنگی هنرمندانی است که در مسیر رهبری رهبران الهی یا الحادی، جوامع بشری صورا میپذیرد، این نکته را امام راحل(ره) در کلام نورانی خویش بسیار زیبا بیان نمودهاند که «رادیو و تلویزیون دستگاهی است که اگر فاسد باشد یک ملت را فاسد می کند».
انسان فطرتاً زیبایی خواه آفریده شده است و حواس او آنچنان با محیط اطرافش هماهنگی یافته که نغمه دلنشین و بوی خوش، منظره دل فریب، لطافت و سرسبزی، برای او لذتآور و فرحبخش بوده و از طرفی وقتی روح کمال جویی با این حس در میآمیزد از او انسانی آفرینشگر و خلاق میسازد، پدیدههای جهان را گزینش کرده با احساس خود آنرا بازآفرینی میکند و از مدد نیروی خیال از پدیدههای هستی مقوله هنر راه به نمایش میگذارد چنین کوششی که به آفرینش یاثری زبیا میانجامد هنر و آفریننده آن هنرمند نامیده مییشود، هنر تجلی احساس انسان است در قالب محسوس، زبان درون است با مخاطبانی اهل دل، حقیقت مینمایاند بدون آنکه به وعظ و استدلال بپردازد، زبانی دردمند، زیبابین و پرشور که همه آدمیان را با هر ملیت و نژادی به یکدیگر پیوند میدهد.
تکنولوژی و تمدن به هنر توانایی میبخشد و آنرا فراتر از مرزهای جغرافیایی به اقصی نقاط جهان انتقال میدهد.
هنری که در مسیر تکامل بشری حس خداپرستی و خلقیات انسانی است هنر متعهد و دینی است و هنری که جامعه را فساد و ابتذال و گمراهی می کشاند هنر مبتذل و منفی است، اینجاست که تکلیف سر بر میآورد و فقیه در بیان آن به تکاپو میافتد و فقه میان بایدها و نبایدها مرز میسازد، گرچه پیچیدگی هنر، بیان دقیق مصادیق احکام تکلیفی، حرماها و حلیتها را دشوار ساخته است و اگرچه کتب فقه سنتی برخی از مصادیق موجود در زمان خود را مانند خرید و فروش مجسمه و ساخت و یا نگهداری آن و تصویرگری و موسیقی و خرید و فروش آلات موسیقی و .... مورد بحث قرار داده اند که میتواند دست مایه خوبی برای دوران حاضر باشد، اما امروزه جلوههای هنر به اندازهای گسترده شده است که هنوز صدها پرسش در هنر فراروی مجتهد و مقلد است و تغییرات و مقتضیات زمانی و مکانی بازنگری جدیدی را در موضوع هنر میطلبد.
منبع: کتاب «هنر بررسی ادله حلیت و حرمت هنر با تکیه بر غنا و موسیقی از دیدگاه فقها»
انتهای پیام