کد خبر: 4217731
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۵
یادداشت

چون بهشتی مظلوم و چون رجایی ساده بودی

چون بهشتی مظلوم و چون رجایی ساده بودی و هنرت هنر عشق ورزیدن بود به ملتت، ممنونیم که آمدی و نشان‌مان دادی، ریاست‌جمهور یعنی فدا شدن برای جمهور و بدان ملت ایران قدردان زحمات تو خواهند بود، خوب می‌‌دانیم روحت اینجاست و تو حالا از کنار امام‌ رضا(ع) هوای کشور امام‌ رئوف را خواهی داشت، سفر بخیر سید، سلام ما را به امام‌ رضا(ع) برسان.

شهید جمهور30 اردیبهشت‌ماه وقتی صفحات مجازی را نگاه می‌کردم یک باره تیتر خبری مبنی بر خبر فرود سخت بالگرد رئیس‌جمهور و همراهانش تمام وجودم را به بهت فرو برد و یک لحظه نفس‌هایم به شماره افتاد، انگار این خبر نه تنها من بلکه قلب یک ملت را تکان داد، هر لحظه فضای مجازی را چک می‌کردم و تمام حواسم به اعلام خبرها بود، بهت و بی‌خبری و نزدیک شدن به ساعات تاریکی و فرارسیدن شب دلهره‌هایم را بیشتر می‌کرد و ثانیه‌ها به کندی می‌گذشت، یاد 13 دی‌ماه سال 98 افتاده بودم و فضای غریبی که تمام کشور را گرفته بود. انگار این بی‌خبری‌ها خبر از واقعه‌ای تلخ می‌داد و دل‌ها را برای یک هجران بزرگ آماده می‌کرد، نفس‌ها حبس شده بود تا نکند خبری ناگوار به گوشمان برسد دست‌های دعا در شب میلاد امام رئوف بالا رفت و ملتی که فقط به خدا امید بسته بودند که سید برگردد، سیدی که نمونه بارز عمل بود، بی‌ریا و خستگی‌ناپذیر و انگار خستگی برایش یک مسئله بی‌مفهوم بود.

مردم اندوهگین از بی‌خبری‌ها در مساجد، حسینیه‌ها و اماکن مذهبی دست‌های اجابت را بالا بردند، اما انگار این دعاها طوری دیگر مستجاب شده بود و سید به آرزویش رسیده بود، نمی‌دانم خادم‌الرضا با ارباب مهربانش چه عهدی بسته بود که در شب میلاد اربابش به او ملحق شود. انگار دعای این ملت طوری دیگر تعبیر شد، برای مردی که پاداش همه زحمت‌هایش را خدا یکجا به او داد و بزرگترین تاج افتخار یعنی شهادت را به او عطا کرد، سید محرومان به دیدار امام رئوفش رفت و دیگر بازنگشت، دوست داشت در شب تولد امام مهربانی‌ها در کنار آقایش باشد و برای همیشه ملت نه تنها ملت ایران بلکه همه جهان اسلام را با داغی جبران‌ناپذیر تنها بگذارد.

او سید محرومان و یتیم‌نواز بود و بی‌هیچ آلایشی مانند پدری مهربان، ساده و مردمی همه مردم را داغدار کرد. صبح روز 31 اردیبهشت‌ماه که گوینده خبر اعلام کرد «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و خبر شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی و همراهانش را اعلام کرد، حالا دیگر تمام چشم‌ها همه بارانی بود و قاب تلویزیون و تمام صفحات فضای مجازی سیاه‌پوش هجران یار، شهادت رئیس‌جمهور، این خبر تلخ برایمان غیر قابل باور و تحمل بود.

قلب سنگ هم آب می‌شود در این داغ بزرگ؛ خادم‌الرضایی که دیگر به زمین تعلق نداشت و آسمانی شده بود، خادم ملت حالا مدال پرافتخار شهادت بر گردن آویخته بود و با کوله‌باری از غم برای ملت مانده چه می‌شد کرد، این مشیت الهی بود که سید و همراهان صدیقش برای همیشه از میان ما پر بکشند و آسمان را برگزینند.

زمزمه کردیم «نفس پاک شهیدان بودی/ تو معنی واقعی انسان بودی/ تا آخر عمر شانه بر شانه دوست/ دلداده خورشید خراسان بودی» ای مرد بزرگ در میان دلهره‌هایمان دعایت کردیم اما خدا دعایمان را نپذیرفت انگار دعاهای خود تو زودتر به اجابت رسیده بود، شاید برای این بود که حاج قاسم منتظرت بود و برای در آغوش گرفتنش لحظه شماری می‌کرد و تو خسته بودی از نامردی‌ها و طعنه‌های بدخواهانت، انگار وقت استراحت تو فرا رسیده بود، برو ای مرد خدا سلام ما را هم به حاج قاسم برسان.

«هرچه صدا کردیم «ابراهیم»/ اسم تو حتی برنگشت از کوه/ آنقدر روحت بی‌قراری کرد/ جسم تو حتی برنگشت از کوه/ اردیبهشت اردی‌جهنم شد/ هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند/ این بار آتش سرد شد اما/ وقتی که ابراهیم را سوزاند/ گشتیم دنبال پر و بالت/ گفتند دیگر وا نخواهد شد/ جز بالگرد سوخته چیزی/ پیدا نشد، پیدا نخواهد شد/ تو کوه دردی بودی و رفتی/ ای کوه درد! ای کاش برگردی/ آن بالگرد ای کاش برگردد/ با بالگرد ای کاش برگردی/ چشم انتظار دیدنت گشتند/ حتی شهیدان خدایی هم/ آن سو «بهشتی» بی‌قرار تو/ آن سوتر انگاری «رجایی» هم/ این ملت دردآشنا، دیروز/ در شادی و غم انتخابت کرد/ ای انتخاب مردم ایران/ حالا خدا هم انتخابت کرد»

سید شهید هیچ‌گاه یادمان نخواهد رفت، نگاه‌های مهربانانه و پدرانه تو را و آنجا که بارها در میان کودکان یتیم حاضر می‌شدی و دل به حرف‌های کودکانه آنها می‌سپردی، یادمان نمی‌رود که خودروی خود را نگه می‌داشتی و به احترام مردم روستایی که به عشق دیدنت ساعت‌ها در کنار جاده منتظر بودند گوش می‌دادی از اینکه خودت را خادم ملت می‌دانستی افتخار می‌کردی و خشنود بودی؛ خدمات ارزنده‌ات در جای جای این این کشور خودنمایی می‌کند.

سید شهید یادمان نمی‌رود، چقدر سختی کشیدی و سکوت کردی، نگذاشتی آب توی دل ملت تکان بخورد و وقتی در سازمان‌ملل قرآن خدا را دست گرفتی و از مظلومان دنیا گفتی، فهمیدیم تو زمینی نیستی! آرام و قرار نداشتی و هر روز در پی مشکلات مردم بودی، فهمیدیم تو آمده‌ای امیرکبیر دیگری باشی برای ایران.

چون بهشتی مظلوم و چون رجایی ساده بودی و هنرت عشق ورزیدن بود به ملتت، ممنونیم که آمدی و نشان‌مان دادی، ریاست‌جمهور یعنی فدا شدن برای جمهور و بدان ملت ایران قدر دان زحمات تو خواهند بود و تا ابد در قلب این ملت جای خواهی داشت و امروز در بدرقه تو تا جایگاه ابدیت مردم در جای جای این کشور چه زیبا برایت سنگ تمام گذاشتند و همه آمدند که بگویند رئیسی عزیز، شهید جمهور، شهادتت مبارک باد.

مزد تمام زحماتت مبارک باد، تو با افتخار زیستی و یا افتخار پر کشیدی و من خوب می‌‌دانم که روحت اینجاست و تو حالا از کنار امام‌ رضا(ع)، هوای کشور امام‌ رئوف را خواهی داشت. ما را هم در قیامت شفاعت کن، سلام ما را برسان به امام‌ رضا(ع)، سفر بخیر سید.

فاطمه رحمتی

انتهای پیام
captcha