مسئله کاهش و جوانی جمعیت و رفتن به سمت سالخوردگی یکی از دغدغهها و موضوعات چالشی جامعه امروز ماست، چه با افزایش جمعیت موافق باشیم چه نباشیم، آسیبهای پیری جمعیت و کاهش آن متوجه همه افراد جامعه خواهد شد.
آمار سالهای اخیر در مسئله جمعیت گویای روند کاهشی آن است که با سطح جانشینی فاصله دارد. با وجود اینکه سیاستهای کلی جمعیت در 14 بند از سوی مقام معظم رهبری به همه دستگاهها ابلاغ شد، این مهم آنگونه که باید محقق نشده و عوامل مختلفی در آن اثرگذار است که نیاز به بررسی و تحلیل دارد. البته طی چند سال اخیر پس از مطرح شدن این مهم در برخی از خانوادهها توجه به اهمیت مسئله فرزندآوری مورد توجه ویژه قرار گرفته است، پدران و مادران جوانی را میبینیم که ضرورت این مسئله را علیرغم مشغلههای اجتماعی و علمی خود درک کرده و دارای سه فرزند و یا بیشتر هستند.
مسئله افزایش جمعیت بیش از هر عامل دیگری ریشه در مسائل فرهنگی و سبک زندگی جامعه دارد که لازم است مورد بررسی قرار گیرد. از این رو نشست «چالشهای فرهنگی جمعیت و فرزندآوری» با حضور جامعهشناس، روانشناس خانواده و دو مادر صاحب چهار فرزند در شعبه خبرگزاری ایکنای همدان برگزار شد که بخش نخست این نشست از نظر میگذرد.
حمید خاورزمینی، جامعهشناس در این نشست با بیان اینکه مسئله جمعیت تنها یک عدد و رقم در منطقه جغرافیایی نیست بلکه وقتی وارد حوزه تخصصی آن میشویم مشاهده میکنیم علمی است که پیچیدگیهای خود را دارد و با بسیاری از مسائل در ارتباط است، گفت: مسئله جمعیت برای هر کشور یک مسئله حساس و مهم است؛ کشورهای دنیا سه سیاست جمعیتی دارند، سیاست افزایشی، کاهشی و ثبات جمعیت. هرمهای جمعیتی از حالت مخروطی با قاعده بسیار بزرگ یا قاعده کوچک به شکل برج مرتفع و یا بشکهای انواع و اقسام اشکال جمعیتی هر جامعه را نشان میدهد. بهطور نمونه جامعهای که نمودار جمعیتی آن شبیه بشکه باشد یعنی میزان متولدان آن با سالخوردگان یکی است.
وی ادامه داد: اساس تغییرات جمعیتی ما که عنوان دقیق آن کاهش رشد موالید است دقیقاً یک مسئله فرهنگی است. طبق تحقیقاتی که 15 سال گذشته توسط یکی از اساتید جمعیتشناس دانشگاه بوعلی سینا همدان در استان کردستان انجام شد، نتایج آن گویای این بود که مردم این خطه از کشور همچون پایتخت و استانهای مرکزی تمایل به داشتن دو فرزند دارند و در این زمینه شبیه استان سیستانوبلوچستان و یا پایتخت یک کشور مسلمان اهل سنت همچون ریاض فکر نمیکنند، این مسئله نشان از تأثیرات فرهنگی سبک زندگی شبهمدرن است و در این زمینه بسیاری از مؤلفههای دیگر از جمله باورهای مذهبی کنار رفته است.
این جامعهشناس بیان کرد: تغییرات سبک زندگی ما مسائلی را تحت عنوان فرهنگ در زمینه جمعیتی ایجاد کرده که ریشه آن را میتوان در مسائل اقتصادی مشاهده کرد. یعنی امروز مسئله جمعیتی ما فرهنگی شده، اما ریشه در اقتصاد دورههای پیشتر دارد. در زمانی که مسئله اقتصادی در این فرهنگ اثرگذار بود مورد توجه قرار نگرفته است. البته در کنار این مسئله بالا رفتن انتظارات در سطح زندگی و رفاهیات هم اثر خود را دارد و مؤلفه تأثیرگذار دیگری است.
وی با تأکید بر اینکه در مسئله فرهنگسازی در زمینه جمعیت باید از متخصصان روانشناسی آن هم در زمان طلایی بهره گرفته میشد، ادامه داد: براساس انفجار اول جمعیت در دهه 60 و طبق سرشماریها در سال 1365 بیشترین رشد جمعیت را در کشور داشتهایم. طبق الگوهای همان دوره این موالید باید در 20 تا 30 سال بعد که آن افراد ازدواج میکردند، در دهه 80 نیز یک انفجار جمعیتی دیگر اتفاق میافتاد، اما بهدلیل مشکلات بهویژه اشتغال، دومین انفجار جمعیتی در ایران رخ نداد.
خاورزمینی گفت: در این زمان وقتی جوان به سن ازدواج میرسید، طبق الگوهایی که از قبل دیده بود اشتغال و ازدواج را یکی از اهداف خود میدانست. اما در دهه 80 جوانان (متولدین دهه 60) در زمینه اشتغال با مشکل مواجه شدند، این الگوها در زندگی بسیاری از این جوانان محقق نشد و لاجرم به الگوهای دیگری روی آوردند.
وی افزود: اگر انفجار دوم جمعیتی حتی بهصورت محدودتر اتفاق میافتاد، امروز ما به مشکل کاهش عدد جایگزین در زمینه جمعیت نمیرسیدیم. امروز از آمار سطح جایگزینی پایینتر قرار داریم. البته نیازی به افزایش جمعیت نداریم بلکه در زمینه جایگزینی با چالش مواجه هستیم. از سوی دیگر قرار بر این بود در دهه 70 توسعه پیدا کنیم، این رویداد رقم نخورد و جهشها بهطور کامل اتفاق نیفتاد مگر در ظواهر زندگی که موجب تغییر سبک زندگی شد که این خود نیز یکی از ریشههای فرهنگی مشکلات جمعیتی امروز است. در کل این مسائل تغییرات فرهنگی را رقم زد. امروز تابع فرهنگ تغییر یافته در اثر اقتصاد هستیم.
این جامعهشناس گفت: بنیاد بسیاری از مسائل اجتماعی از اقتصاد شکل میگیرد و در اصل اقتصاد تبدیل به یک سبک زندگی میشود که ادامه پیدا میکند. گاهی ممکن است بنیادهای اولیه اقتصادی هم تغییر کند، اما آن سبک زندگی بهصورت عادت یا عادتواره ادامه پیدا کند.
مهدی وکیلی، روانشناس خانواده و از فعالان مسئله جمعیتی در همدان نیز در این نشست با بیان اینکه مسئله کم شدن تمایل افراد به فرزندآوری یک پدیده فرهنگی است، اظهار کرد: این فرهنگ بهعنوان ذهنیت در خانوادهها ایجاد شده و میل جوانان به ازدواج نیز کم شده است. دولت با حرکات ناگهانی یک باره نمیتواند افزایش جمعیت را محقق کند. بلکه با ایجاد زیرساختهای مناسب این مهم تحقق پیدا میکند، مردم خود به خود وقتی ببینند زیرساختها فراهم است به این سمت میروند.
وی افزود: یکی از مشکلاتی که متوجه ازدواج دیرهنگام و عدم تمایل به فرزندآوری است، بالا رفتن سطح توقعات است. در پدیدهها و رفتارهایی که در یک جامعه رخ میدهد مثل فرهنگ در پوشش، فرهنگ در مصرف یا فرزندآوری و... یعنی مجموعه هنجارها و رفتارهایی که اتفاق میافتد، مسائلی از جمله اقتصاد، ارتباط بین فرهنگها، آب و هوا، آموزشها، تحریمهای مستقیم و غیرمستقیم، عداوتها و روابط با سایرین، تبلیغات و... زمینهسازی کردهاند. پدیدههای اجتماعی با توجه به زیرساختهای جامعه مسیر خود را میرود و کاری به بایدها و نبایدها ندارد.
این روانشناس بیان کرد: در گذشته نگاه والدین به فرزند نگاه حمایتگری بود که فرزندان هم در کار و هم در شرایط دیگر کمککننده پدر و مادر خود بودند، اما امروز به فرزند بهعنوان مکملی برای ازدواج نگاه میشود که والدین تا سالهای زیادی آنها را حمایت میکنند.
وی گفت: با توجه به اینکه در دنیا هیچ مسئلهای را نمیتوان بهصورت مطلق خوب یا بد دانست، پدیده تکفرزندی هم میتواند موارد مثبتی داشته باشد که به آنها اشاره میکنیم؛ به گفته والدین تک فرزند، آنها میتوانند توان مالی را برای فرزند خود بهصورت تمام و کمال قرار دهند و وقت بیشتری برای فرزندشان داشته باشند. از نظر این والدین برای تربیت یک فرزند توجه و انرژی بیشتری میتوان گذاشت تا سه یا یا فرزند و محبت بیشتری را میتوان نسبت به آن فرزند صرف کرد. در تکفرزندی تضمین آینده فرزند از سوی پدر و مادر بیشتر اتفاق میافتد.
وکیلی ادامه داد: معایب تکفرزندی با توجه به تعدد آسیبها بر مزایای آن مقدم است؛ طی تحقیقاتی که در کشور چین بر تکفرزندان انجام شد نتایجی بهدست آمد که این افراد پرتوقع، تنبل، دارای برخورد هجومی و گستاخانه هستند، با مشکلات فیزیکی از جمله چاقی بهدلیل تحرک کم، روبرو هستند، این موارد تا حدود زیادی در کشور ما نیز وجود دارد.
این روانشناس اظهار کرد: تکفرزندان بهدلیل نداشتن خواهر و برادر و ارتباط با آنها، مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارند که مشکلات ناشی از آن در آینده و در مسئله ازدواج نمود پیدا میکند، اگر دختر و پسری که تکفرزند هستند و این ویژگیها را دارند با یکدیگر ازدواج کنند در ارتباط کلامی، همدلی و... مشکل پیدا میکنند و این موجب بالا رفتن اتفاقاتی همچون طلاق در جامعه میشود.
وی گفت: در خانوادههای تکفرزندی، پدر و مادر حتی اجازه ایجاد آرزو را به فرزند خود نمیدهند، چراکه قبل از نیاز فرزند هر چه لازم است را برای او تهیه میکنند. رویابافی، آرزو و تخیل که هر یک استعداد محسوب میشود در این افراد، کم دیده میشود. این کودکان در آینده با بیهدفی روبرو میشوند و این مشکل از تلاش بیاندازه پدر و مادر برای رفع نیازهای آنها نشئت میگیرد، فرزند دچار عدم تلاش و نداشتن انگیزه کافی میشود. معمولاً تکفرزندان چشمانداز شغلی ندارند. در روانشناسی مهارتی به نام ارسال محبت داریم وقتی این ارتباط در کودکی ایجاد شود، افراد مهارت جذب را یاد میگیرند و این مهارت در تکفرزندان دیده نمیشود.
وکیلی بیان کرد: معمولاً غیر از پدر و مادر، پدربزرگها و مادربزرگها و سایر فامیل به تکفرزندان توجه زیادی میکنند و این توجه موجب میشود، فرزندان احساس تکبر و غرور پیدا کنند و با توجه به این غرور کاذب آنها اگر کاری را شروع کنند زود رها میکنند و احساس مهم بودن که در آنها وجود دارد باعث میشود زود جا بزنند. این افراد اغلب هدفگذاری برای آینده ندارند. همچنین مواردی از پرخاشگری و خودکشی در تکفرزندان در آمار وجود دارد که ناشی از هدف نداشتن است.
وی گفت: با توجه به اینکه رقابت یک مهارت و هنر است که در ابتدا برای رشد فردی لازم است و سپس جامعه را به تکاپویی و تعالی میرساند، در تحقیقات نشان میدهد تکفرزندان در رقابت زودتر جا میزنند، از طرفی تمایل و رغبت برای گرفتن جایزه ندارند، چراکه با توجه به فراهم بودن بیشتر امکانات، ذوقی برای آن جایزه ندارند. مهارت شجاعت نیز در تکفرزندان کمتر از خانوادههای چندفرزندی دیده میشود، چراکه در خانوادههای چندفرزندی ستیزهجویی، مشاجره و دعوا بهدلیل کمتر بودن امکانات وجود دارد، این البته به شرطی است که پدر و مادر دخالت نکنند فقط نظارت داشته باشند. در تکفرزندان حقخواهی در دعوا و مشاجره با همنوعان خود وجود ندارد.
این روانشناس بیان کرد: عدم مهارت در دعوا یکی دیگر از مسائلی است که در تکفرزندان دیده نمیشود. بر خلاف تصوری که ایجاد شده، دعوا ناهنجار و مسئلهای منفی نیست بلکه دعوا در مواردی نیاز است و حتی شجاعت میآورد. معمولاً در خانوادههای چندفرزندی دعوا زیاد اتفاق میافتد و این کودکان در آینده در اجتماع هم میتوانند در مقابل ظلم و زور در محیط کار و سایر فضاهای اجتماعی بایستند و در حقخواهی جسارت به خرج دهند و اعتراض کنند.
وی بیان کرد: در کودکان تکفرزند میزان توجه والدین گاه بیش از اندازه است؛ در خانوادههای چندفرزندی کودکان کمککننده به پدر و مادر هستند و والدین در اصل حاکم هستند، اما این موضوع در خانوادههای تکفرزندی دیده نمیشود؛ گویی کودک متولد شده که پدر و مادر فقط در خدمت او باشند، این مسئله وقتی پدر و مادر به سن پیری برسند با چالشهای اساسی روبرو خواهد شد.
این روانشناس گفت: کودکان تکفرزند دچار اعتماد بهنفس کاذب میشوند، چراکه در همه امور خود حمایت و همراهی والدین خود را دارند، بهطور نمونه این مسئله در اعزام به سربازی و ثبتنام دانشگاهها و شرکت در آزمونهای استخدامی و... به چشم میخورد. چک کردن و نظارت همیشگی والدین کودکان را افرادی غیر خودمختار بار میآورد که همیشه نیازمند تأیید و حمایت آنهاست.
نسرین ملکی، مادری که دارای چهار فرزند بوده و در این نشست به همراه دو دختر خود حضور داشت، اظهار کرد: 19 ساله بودم که فرزند اولم به دنیا آمد؛ فرزند اولم دختر 22 ساله، فرزند دوم پسر 18 ساله، پسر سوم هشت ساله و دختر چهارم یک ساله هستند. مادر چهار تکفرزند هستم چون اختلاف سنی بین فرزندان و جنسیتهای مختلف آنها موجب شد که در برهههای نقش تک فرزند را داشته باشند.
وی گفت: فضای جامعه چه بخواهیم چه نخواهیم تغییر کرده است نمیتوان به سبک زندگی گذشته برگردیم و به عبارتی پسرفت کنیم. دیگر به خانوادهها نمیتوان گفت عروس و داماد با پدر و مادر خود در یک خانه همچون قدیم زندگی کنند. امروزه در مواردی حتی فرزند اول، فرزند دوم و فرزندان دوم بچه سوم را نمیپذیرند.
ملکی ادامه داد: بهعنوان یک مادر در دهه 70 با توجه به فرهنگ کنترل جمعیتی که روبرو بودم با وجود اینکه دوست داشتم فرزندان بیشتری داشته باشم، چون جامعه دیگر فرزند زیاد را نمیپذیرفت و براساس فرهنگی که داشت به تازگی در کشور ایجاد میشد من هم مثل سایر زنان جامعه ترجیح دادم دو فرزند داشته باشم؛ دوست داشتم ادامه تحصیل دهم، چقدر در مقایسه با خانوادهای از اقوام که چهار فرزند داشتند، تحسین میشدم در آن زمان بچه چهارم خانواده از یکسری امکانات از جمله داشتن دفترچه بیمه محروم بود و سرخورده میشد و خانوادهها به خاطر فرزندان زیاد معذب بودند.
این مادر همدانی افزود: در آن زمان فرهنگ کار خودش را کرد و موفق هم بود، اما امروز این فرهنگسازی با تبلیغات کلیشهای مثل شعارهای پیش پا افتاده خانه مادربزرگه و ... امکان پذیر نیست بلکه با حضور اساتید و متخصصان این زمینه که بهصورت تبیینی وارد شوند باید حل شود. بهعنوان یک مادر چهار فرزند پافشاری روی خواسته، اعتماد بهنفس واقعی، استقلال و تلاش برای رسیدن به خواستهها، فعالیت زیاد و پرجنب و جوش از جمله ویژگیهای مثبت فرزندانم بهعنوان یک خانواده چندفرزندی است.
وی بیان کرد: با توجه به اینکه دو فرزند من بهدلیل اختلاف سنی نسبتاً زیاد با فرزند بعدی فاصله دارند، بنابراین تربیتی شبیه تک فرزندان دارند، به عینه معایب تک فرزندی را در دو فرزندم میبینم و تربیت چند فرزندی را در دو فرزند دیگرم مشاهده میکنم، یعنی به عبارتی من مادر دو تا دو فرزند هستم، به نظر من اگر فاصله سنی بین کودکان کمتر باشد از لحاظ تربیتی رشد بیشتری خواهند داشت. بهتر است کودکان پشت سر هم و با اختلاف سنی کمتر باشند که هم برای مادر رسیدگی به فرزندان راحتتر باشد هم ارتباط بهتری بین آنها شکل میگیرد.
اکرم یوسفی پارسا
ادامه دارد
انتهای پیام