نقش سردار قاسم سلیمانی در پیروزیهای جبهه مقاومت در مبارزه با استکبار جهانی، صهونیسم بینالملل و ارتجاع منطقه یک نقش اثرگذار است که موجب شد خلافت خودخوانده داعش در عراق و سوریه از بین برود و از وی بهعنوان نمادی از مبارزه با تروریسم در جهان مطرح شود. فرمانده شجاع و دلاور نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با داشتن تفکری نظامی، اندیشه استراتژیک و به مانند یک دیپلمات زیرک، بهعنوان نیروی فعال در سیاست خارجی کشورمان نقشی مهم ایفا میکرد.
شهید سلیمانی برای جمهوری اسلامی تنها یک فرمانده نظامی نبود، او نماد محور مقاومت بود که پایههای جمهوری اسلامی بر آن بنا شده است، از اینرو بهمنظور بررسی نقش این شهید بزرگوار در محور مقاومت، خبرنگار ایکنا از همدان با محمدجواد بیات، پژوهشگر علوم سیاسی گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم:
تفکر و اندیشه فرمانده جبهه مقاومت انقلابی و ضدصهیونیستی بود؛ وی شخصیت انقلابی بود و انقلابی ماند. نگاه شهید سلیمانی مبارزه با صهیونیسم جهانی و شکل دادن به مدنیت اسلامی بود که از ایشان میتوان بهعنوان نماد شجاعت و عقلانیت در مقابل اسرائیل غاصب تا آزادی فلسطین و یاری حزبالله یاد کرد.
منطق حاج قاسم قیادت داشت. جبهه مقاومت بینالملل با ایده جهانشمولی او شکل گرفت. علاوه بر انجام وظیفه مستشاری، تأکید بر آموزش فرماندهان، سازماندهی یگانهای رزم و دیپلماسی قوی در میدان، روشنگری و تبیین حقایق، تهدید و خطر اسرائیل در منطقه از خصایص برجسته این دانشآموخته مکتب امام خمینی(ره) در مبارزه با اسرائیل و یاری حزبالله و جبهه مقاومت بود. او در تقلید از امام راحل عظیمالشأن معتقد بود بیتالمقدس متعلق به مسلمین و قبله اول آنان است. اصولاً این تکلیف همه مسلمانان است که قدس را آزاد کنند و شر این جرثومه فساد (اسرائیل) را از سر بلاد اسلامی قطع کنند.
مقلد امام(ره) طرح استقلال اسرائیل و شناسایی آن را برای مسلمانان یک فاجعه و برای دولتهای اسلامی یک انفجار میدانست. در نظرگاه او و اقتدا به امام خمینی(ره) محو اسرائیل از صفحه روزگار برای او پراهمیت و دارای اولویت بود. کمااینکه امروز بخش اعظم تواناییهای جبهه مقاومت مدیون و مرهون زحمات طاقتفرسا مجاهد فی سبیلالله، رفیق خوب ولی امر مسلمین، حاج قاسم عزیز است. او به جبهه مقاومت آموخت ابرقدرت خداست، آمریکا کیست، شوروی کیست؟! فقط باید به قدرت لایزال الهی اتکال داشت. امیدآفرینی، شعور و عقلانیت، شور و نشاط، اعتماد بهنفس، دانشافزایی، دشمنشناسی، ظلمستیزی، حقگویی و حقطلبی، انسجام درونی، وحدت و یکپارجگی، استقامت تا ظهور ولی عصر(عج) نمونه بارز طرح درس و آموزش استاد علم و عمل در مساعی فکری با حزبالله و جبهه مقاومت است.
اگر بخواهیم راز و رمز توفیق سرباز وطن را در این زمینه دریابیم، با تأمل در زندگی آن بزرگ، تنها به یک نکته میرسیم که آغاز و پایان هر کارش، برای خدا بود. خدا، یگانه محبوب و معشوق در همه حالات و لحظات اوست.
رادمردی که به یاری پروردگار توانسته بود زمام نفس خود را در دست بگیرد و آن را از رفتن به این سو و آن سو باز دارد. با مدوامت و عمل به احکام الهی و آموزههای اعتقادی، سیاسی با قرائت صحیح از دین در خدمت بدون منت به مردم درهایی از برکت را به روی خود بگشاید و از همین رهگذر، درد بسیاری از گرفتاران را درمان کند.
افکار حاج قاسم، افکار مردمپایه، در مسیر مردم و برای مردم بود. او از جنس مردم و برای مردم بود. درد آشنا و برخاسته از متن جامعه بود، به مردم عشق میورزید و مردم عاشق او هستند. ظرفیتسازی، توانبخشی و بهکارگیری توان مردم در تسهیل امور و گسترش فضایل اخلاقی و انسانی از هنرهای این چهره خوشذوق و مردمی بهشمار میآید.
صداقت در رفتار و صدق در گفتار از آن فردی صادق و صدیق به جامعه معرفی کرد. او پرسمان و گفتمان دینی و سیاسی را از قالب آکادمی به درون آحاد مردم کشاند و روح جدید و متفاوت به کالبد جامعه دمید. ساده و روان، فصیح و بلیغ به دور از هرگونه پیچیدگی، غوغاسالاری و هیاهوی سیاسی روی سخن با مردم میگشود. نقش سردار سلیمانی در حل مسائل گوناگون بیبدیل، ممتاز و کلیدی بود. کلید وجودش قفل بسته آسیبها، تهدیدات، ناامنی و نابسامانیها را باز میکرد. در هر گشایشی فرصتی و در هر فرصتی آسایشی برای مردم به ارمغان میآورد.
حاج قاسم سلوک با مردم را تجربه کرده بود. زندگی با بسیجیان امام(ره) در کوی و برزن، شهر و روستا، خطوط مقدم جبهههای نور علیه ظلمت از ویژگیهای بیادعای شهید سلیمانی است. دهه 90 در جریان وقوع سیل ویرانگر خوزستان وقتی آستین بالا زد و در میان آسیبدیدگان حاضر شد تا زندگی سرد آنان را گرم کند، دنیا به نظاره جوانمردی او نشست.
حسن تدبیر و درایت در دعوت از حشد الشعبی، حضور مهندس ابومهدی بهمنظور امداد به مردم عربزبان خوزستان پیوند ایرانیان و مردم عراق را مستحکمتر کرد. شهید والامقام با تزکیه نفس و تهذیب اخلاق با عبور از سیم خاردار نفس بر قله معرفت صعود کرد، قهرمانانه در بلندای شناخت، پرچم وحدانیت و عبودیت را برافراشت. جرعه نوش کوثر زلال ولایت و در انتظار رؤیت خورشید مهدی آل محمد(ص) در پیمودن گام دوم انقلاب و رسیدن به تمدن نوین اسلامی و استقرار حکومت مهدوی در همگامی با مردم سر از پا نمیشناخت.
حاج قاسم اهل انصاف و عدالت بود. تحقق عدالت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی را در عدالت مطلق امیر عادل مولیالموحدین علی(ع) در صحنه دفاع از دین و مردم جستجو میکرد. دوری از اشرافیگری، عافیتطلبی، زیادهخواهی، رانتخواری، آقازادهپروری و... از او چهرهای خواستنی در میان مردم فراهم کرده بود. تربیت سیاسی او در خدمت مردم، ارتقای مهارتها و آموزشهای فردی و عمومی، کشف استعدادهای نهفته شهروندی در قبال مسئولیتپذیری و احساس مسئولیت در برابر ستمدیدگان و دفع ظلم و جور معنا پیدا میکند.
قومیت، زبان، نژاد، جناح، مذهب مانع حرکت الهی و مردمی شهید سلیمانی نشد و همواره به وفاق و امنیت ملی اصل ولایت فقیه میاندیشید. پاسداری از حدود و ثغور اسلام ناب محمدی و تمامیت ارضی کشور را رسالت خطیر انقلابی خود میدانست و مردم را در جهت اعتلای همبستگی و اتحاد در مقابل بیگانگان فرامیخواند.
سپهبد شهید سلیمانی را نباید بهعنوان یک شخصیت عالیرتبه نظامی پنداشت؛ او یک انسان تمامعیار بود و بهمثابه یک آرمان بزرگ عمل میکرد. مردم او را سردار دلها میخواندند. شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی در وصف محبوب مردم بیان کردند «تا زمین زمین است، تا زمان زمان است حاج قاسم زنده است.» مخلص کلام رمز محبوبیت مرد فهیم، بصیر خشیت الهی و اخلاص در عمل بود.
بدون اغراق و گزافه معتقدم آنچه در وصیت ایشان آمده است با وصیتهای مرسوم زمینیان بسیار متفاوت است. او بیش از نیم قرن جهاد اکبر(مبارزه با نفس) و جهاد اصغر(حضور در میادین نبرد) توانست با انگیزه الهی چنین شاهکار ادبی، اعتقادی، سیاسی، اجتماعی را ارائه کند تا برای آیندگان، حقباوران و حقمداران در استمرار خط سرخ محمد و آل محمد(ص) در دنیای شلوغ و پر سروصدای دروغ، تحریف، تهدید، سیاهنمایی جای جلاد با شهید عوض نشود. هر یک از فرازهای وصیت ظرافت و حلاوت خاص خود را دارد که در نوع خود کمنظیر و شاید بینظیر است. قلم ایشان در نگارش وصیت، قلمی نورانی، و ترواش افکار قرآنی و عاشورایی است، سفره پهنی است که هر کس به اندازه اشتهایش از آن تناول میکند. آنجا که مینویسد:
امروز قرارگاه حسین بن علی(ع) ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر بماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن این حرم را از بین ببرد. حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمدی.
و آنجا که آورده است: برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد. کمااینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید. از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولی فقیه، خصوصاً این حکیم... وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت. خامنهای عزیز را جان خود بدانید. حرمت او را از مقدسات بدانید.
وصیت میکنم اسلام را در این برهه که تداعییافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام و جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح میشود. اینها رنگ خدا هستند، رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید و این همان مشعل فروزانی است، به ودیعه به دست ما نهادند تا در بیراهه، کوره راه و فروچاله طی طریق و مسافت نکنیم. عقبافتادگان قافله نور هم با دو بال علم و ایمان، پرواز در شوق دیدار، چونان سرباز وطن مسافر بلند آشیان نام آشنا آسمانها، قرب الیالله باشند.
انتهای پیام