کد خبر: 4264008
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۳
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد

آیه‌ای که سختی‌های مبارزات مرضیه دباغ را هموار کرد

دختر مرضیه دباغ گفت: در شرایط سخت زندان ساواک طاقت مادرم طاق می‌شود، آیت‌الله ربانی شیرازی وقتی حال او را می‌بیند آیه‌ 45 سوره بقره را برای او تلاوت می‌کند، به گفته مادرم این آیه موجب می‌شود که سختی‌های زندان را تحمل کند و دیگر در راه مبارزه برای انقلاب کم نیاورد.

مرضیه دباغ بانوی مبارز انقلابیدر دوران حکومت طاغوت، مردم بنا به دلایل بسیار مختلف و اساسی به مبارزه با رژیم فاسد پهلوی می‌پرداختند. در این بین در کنار مردان، زنان نیز فعالیت‌های انقلابی خود را داشتند، در همدان بانو مرضیه حدیدچی (دباغ) به‌عنوان یک مبارز زن انقلابی و چریکی فعالیت‌هایی داشته است که نام او را در تاریخ ماندگار می‌کند.

همزمان با ایام‌الله فجر و به‌منظور بررسی نقش این بانوی انقلابی در پیروزی انقلاب، نحوه مبارزات وی با رژیم ستمشاهی و...، خبرنگار ایکنا از همدان با راضیه دباغ، فرزند اول مرضیه دباغ گفت‌وگویی کرده است که مشروح آن را در زیر می‌خوانیم:

ایکنا _ لطفا برایمان از مادرتان خانم مرضیه دباغ و خاطره‌ای که از اولین فعالیت انقلابی ایشان در ذهن دارید، بگویید.

دوران طاغوت دوران خفقانی بود، امام خمینی(ره) مخالف مبارزه مسلحانه بودند. از این‌رو آگاهی مردم یکی از مسائل مهم همه مبارزان شد. اولین بار در دهه 40 بود که مادرم به دیدار امام خمینی(ره) رفت و این آغاز فعالیت‌های انقلابی پدر و مادر شد.

مادر و پدرم برای روشنگری و تبلیغ، نوار کاست و اعلامیه‌های امام خمینی(ره) را به محافل و مراسم مذهبی که از آن اطمینان داشتند در همدان و  شهرستان‌ها می‌بردند. همچنین مادر با سه دانشگاه تهران، علم و صعنت و صنعتی امبرکبیر و دانشجویان این دانشگاه‌ها در ارتباط بود و برخی از این دانشجویان هفته‌ای یک بار در منزل ما جلسه داشتند و درباره مسائل مبارزاتی صحبت می‌کردند.

ایکنا _ اولین دستگیری مادر چگونه و چه زمانی اتفاق افتاد؟

وقتی پدر و مادری اهل مبارزه هستند این تفکر در خانه و خانواده هم جاری می‌شود. در حال حاضر ما هفت خواهر و یک برادر هستیم، در آن دوران سه خواهر بودیم؛ رضوان، من و ریحانه که به اقتضای سن خودمان در مسائل مبارزاتی شریک بودیم.

ما دخترها صوت‌های امام خمینی(ره) را به‌صورت دست‌نویس می‌نوشتیم و رضوان خواهر بزرگترم به‌واسطه معلمش آن‌ها را به مدرسه می‌برد و بین دانش‌آموزان توزیع می‌کرد. معلم رضوان نوشتن با هر دو دست راست و چپ را به او آموزش داد.

در کنار نوشتن اعلامیه و توزیع آن‌ها در مدرسه، رضوان کتاب‌هایی را مطالعه می‌کرد که از نظر رژیم ممنوع بود؛ تعدادی از کتب ممنوعه و دست‌نویس‌های رضوان در کتابخانه منزل باقی مانده بود، یک روز مأموران ساواک به منزل ما آمدند و بعد از به‌هم ریختن منزل اعلامیه‌های دست‌نویس و کتاب‌ها را پیدا و رضوان و مادرم را به‌دلیل فعالیت‌های انقلابی دستگیر کردند و به سازمان اطلاعات ساواک بردند.

ایکنا _ وضعیت رضوان دباغ و مادر در زندان چطور بود؟

رضوان و مادرم وضعیت خوبی در زندان‌های ساواک نداشتند و به شدت شکنجه می‌شدند. مادرم بعد از مدتی بدنش به عفونت شدید دچار شد؛ به همین دلیل مادرم آزاد شد البته این بهانه‌ای بود برای شناخت سر شبکه‌ها. رضوان هم بعد از مدتی به‌دلیل آسیب‌ها و شکنجه‌های سخت در بیمارستان ارتش بستری شد. مرخصی و انتقال مجدد رضوان به زندان مصادف با دستگیری مجدد مادر شد.

در شرایط سخت و طاقت‌فرسای زندان ساواک، طاقت مادرم طاق می‌شود و از آن همه شکنجه خسته و رنجور و در بدترین شرایط قرار می‌گیرد، آیت‌الله ربانی شیرازی وقتی حال او را می‌بیند آیه‌ای از قرآن کریم را برای او تلاوت می‌کند، «وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ؛ از صبر و نماز برای حل مشکلات خود و پاک ماندن از آلودگی‌ها و رسیدن به رحمت حق کمک بخواهید و بی‌تردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است.» (بقره/ آیه 45) به گفته مادرم پس از آن این آیه موجب می‌شود که سختی‌های زندان را تحمل کند و دیگر کم نیاورد.

رضوان و مادرم پس از دادگاه‌های متعدد، در نهایت به زندان قصر منتقل می‌شوند. حکم رضوان در ابتدا 10 سال و سپس به هفت سال و در نهایت به‌دلیل کم‌سن بودنش به شش ماه تغییر پیدا کرد. متأسفانه مادر مجدد به بیماری عفونی سختی مبتلا شد و همین بیماری باعث آزادی ایشان شد، اما رضوان بعد از گذراندن دوران محکومیتش آزاد شد و به خانه بازگشت.

ایکنا _ نقش پدرتان در مسیر مبارزاتی خانم دباغ چگونه بود؟

پدر و مادر من بعد از ازدواجشان از همدان به تهران مهاجرت می‌کنند. پدرم حاج حسن دباغ راه را برای مادر برای حضور در کلاس‌ها و کارهای مبارزاتی هموار می‌کند. هر چند پدر در حزب مؤتلفه اسلامی بود و روش مبارزاتی آن‌ها متفاوت‌ بود، اما همواره از مادر حمایت می‌کرد.

به خاطر همین حمایت‌های پدر، مادرم نام خودش را از «حدیدچی» به «دباغ» تغییر داد، به گفته او به‌دلیل حمایت‌های تأثیرگذار پدر می‌خواست اگر نامی از او در تاریخ ثبت شد، نام دباغ و نام پدر در تاریخ ماندگار شود.

ایکنا _ در نبود خانم دباغ، مادر خانواده وظیفه شما چه بود؟

وقتی که مادر زندان بود، پدر برای کار به اهواز رفته بود و ماهی یک بار برای دیدن و سرکشی پیش ما می‌آمد. ما بچه‌های بزرگتر خانواده مسئولیت نگهداری از خانه و ایجاد نشاط و شادابی و جلوگیری از آسیب‌های روحی بچه‌های کوچک‌تر را داشتیم. هر چند که هر از گاهی پدر و مادربزرگ به ما سر می‌زدند و همچنین داماد خانواده که خرید مایحتاج خانه را انجام می‌داد، اما در کل مسئولیت بیشتر خانه بر عهده خود ما فرزندانی که در خانه بودیم قرار داشت.

ایکنا _ ویژگی‌های مهم مادر به‌عنوان یک بانوی انقلابی چیست؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در نامه‌ای خطاب به مادرم فرمودند: «زن مبارز خستگی‌ناپذیر» جدای از زن بودن و مبارز بودن مهم‌ترین ویژگی خانم دباغ خستگی‌ناپذیری بود.

مرضیه دباغ به‌عنوان یک زن در تمام ابعاد وجودی خود کار کرده بود و اصلاً زنی تک بعدی نبود، او آنچه که خداوند در وجود یک زن قرار داده بود را رشد و پرورش داد. برای همه ما پیش آمده که گاهی اوقات کارهای روزمره را به تعویق می‌اندازیم، اما مادر در تمام زندگی‌اش در بعدهای اجتماعی، مبارزاتی، تربیتی و سیاسی آموزش را به موقع انجام می‌داد. تصمیم‌گیری به‌موقع نیز یکی از ویژگی‌های بارز مرضیه دباغ بود.

مادرم معتقد بود پیرو ولایت و امام زمان(عج) باشیم، همچنین معتقد بود زمین و کره خاکی هیچ‌وقت از ولی و نائب امام زمان(عج) خالی نیست و گوش کردن به صحبت‌های این نائبان مسیر زندگی ما را مشخص می‌کند.

ایکنا _ از سفرهای مادر به کشور‌های مختلف برایمان بگویید.

مادرم به کشورهای مختلفی همچون عربستان، سوریه، لبنان، عراق و فرانسه مهاجرت داشت و مبارزات خود را انجام می‌داد. در کشور لبنان با کمک و همراهی شهید مصطفی چمران و شهید محمد منتظری دوره چریکی را گذراند و بعد با گروه آیت‌الله موسی صدر همراه شد. در لبنان مبارزان سیاه حضور داشت که باعث شد با بقیه گروه‌ها و سایر شبکه‌های مبارزاتی ارتباط برقرار کنند.

ایکنا _ از سفر خانم حدیدچی به فرانسه و همراهی و حفاظت از امام راحل بگویید.

بعد از سفر امام خمینی(ره) به فرانسه، مادرم هم به فرانسه رفت. آن زمان پلیس فرانسه یک پلیس زن را برای محافظت از داخل خانه امام(ره) گذاشته بود، اما مرضیه دباغ مخالفت کرده و می‌گوید به تنهایی از عهده حفاظت از امام(ره) بر می‌آید، بعد از گرفتن آزمون‌های سخت پلیس فرانسه از او، مادرم محافظ شخصی خانه و خانواده امام شد.

در اواخر حضور امام(ره) در فرانسه، به علت جلوگیری از درگیری، مادر زخمی و به بیمارستان منتقل می‌شود، به همین دلیل همراه امام(ره) به ایران بازنگشت و بعد از تمام شدن دوره نقاهت، اواسط اسفندماه ۱۳۵۷ بعد از پنج سال دوری به ایران بازگشت.

ایکنا _ فعالیت‌های خانم دباغ بعد از انقلاب و زمان جنگ چطور بود؟

وی بعد از پیروزی انقلاب، برای تشکیل سپاه همدان به این استان سفر می‌کند و حدود یک سال ساکن همدان بودیم. برای تشکیل سپاه غرب، سفری به غرب کشور داشت و بعد از آن برای جلوگیری از ناامنی و مهار کردن گروه‌های تروریستی کومله و دموکرات به کردستان منتقل می‌شود، مدتی هم در آنجا ساکن بود.

در جنگ ایران و عراق به‌صورت مستقیم حضور داشت و سپس به مدت سه دوره نماینده مردم همدان و تهران در مجلس شورای اسلامی شد. یکی از کارهای مهم و تأثیرگذاری که در این دوره انجام داد، تشکیل گروه‌های مقاومت برای حمایت از کشور فلسطین بود. در سال ۱۳۶۷ همراه با آقایان محمدجواد لاریجانی و آیت‌الله جوادی آملی حامل پیام امام خمینی(ره) به گورباچوف بودند.

بعد از جنگ، در سمت قائم‌مقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی مشغول به کار شد. یکی دیگر از ویژگی‌های مهم مرضیه دباغ در زمان بعد از انقلاب، تأسیس صندوق‌های قرض‌الحسنه در شهرهای مختلف بود. وی تا پایان عمرش با داشته‌های خود در حال کمک به مردم بود.

در نهایت مادرم در آبان‌ماه سال ۹۵ بعد از تحمل بیماری، درگذشت. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در پیامی، رحلت وی را شهادت‌گونه بیان کردند.

انتهای پیام
captcha