کد خبر: 4268368
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۱
شرحی بر مناجات شعبانیه/ ۲

کمال انسان در اظهار فقر و اعتراف به درگاه خداوند است

مدیر کانون دعاپژوهی صادقین همدان با اشاره به عبارتی از مناجات شعبانیه گفت: اینکه انسان باید در خانه خدا نیازش را بگوید و خودش را فقط در خانه او بشکند به این خاطر است که خدا این شکستگی انسان را دوست دارد، کمال انسان در اظهار فقر و اعتراف به درگاه خداوند است.

مناجات شعبانیهدر گفت‌وگوی قبل به‌منظور آشنایی بیشتر و تفسیر برخی از فرازهای مناجات شعبانیه نکاتی در مورد چگونگی آغاز این مناجات، مفهوم مناجات و چرایی دعا و مناجات با پروردگار نکاتی مطرح شد؛ به منظور بررسی فراز اول این مناجات خبرنگار ایکنا از همدان، با محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان، گفت‌وگویی کرده است که مشروح آن را در زیر می‌خوانیم:

در ابتدای این مناجات پس از صلوات بر محمد و آل محمد، که تفسیر و اهمیت صلوات در مصاحبه قبل مطرح شد؛ امام علی(ع) می‌فرماید: «وَاسْمَع دُعائی اذا دَعَوْتُک» خدایا دعای مرا بشنو آنگاه که تو را می‌خوانم و صدایم را بشنو.

«سَمِع» به معنای بشنو و «سَمیع» از صفات خداوند است، خداوند متعال تمامی صداها و نجواها را می‌شنود و این اختصاص به دعاکننده ندارد. همانطور که قرآن کریم در  آیه 1 سوره مجادله می‌فرماید: «قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا خدا سخن آن زن را که درباره شوهرش با تو به مجادله برخاسته و شکوه او به خدا می‌برد محققا شنید.» در این آیه شریفه سمیع بودن را به خداوند نسبت می‌دهد.

در آیه 80 سوره زخرف نیز می‌فرماید: «أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَىٰ  آیا آنان گمان می‌کنند که ما رازشان و سخنان در گوشی آنان را نمی‌شنویم؟ چرا می‌شنویم» این دو آیه نشان می‌دهد بی‌شک خداوند متعال سمیع است. سمیع و بصیر بودن خداوند جنبه ظهور علم خداوند را دارد.


بیشتر بخوانید:


با آنکه خداوند، شنواست و شنونده همه نجواها و صداها هست، این سؤال پیش می‌آید که چرا امام علی(ع) از خداوند، مسئلت می‌کند که دعای مرا و ندایِ مرا بشنو! سمیع بودن صفت ذاتی خداوند است اما در دعا منظور ذاتی بودن این صفت خداوند نیست بلکه به معنای استجابت نمودن دعا است. این که امام(ع) در دعا مسئلت می‌کند که دعای مرا بشنو! منظور شنیدن همراه با توجه و التفات است که یعنی «دعایم را مستجاب کن».

«و اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُک؛» به من رو کن و توجه فرما، آن گاه که با تو به مناجات می‌نشینم. یعنی خدایا به قلبم توجه کن، به حقیقتم توجه کن، وقتی که با تو مناجات می‌کنم، سخنانم را فقط به تو می‌گویم و به دیگری توجهی ندارم. 

در ادامه می‌فرماید «فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْک؛ خدایا به سوی تو فرار کردم». امام(ع) توضیح می‌دهد که خدایا صدای مرا بشنو و درخواستم را برآورده کن چون من به سوی تو فرار کردم. عبارت فقد هَرَبتُ اِلیْک به  اصطلاح برای «تعلیل» می‌آید، بالاترین نوع فرار، این است که انسان از غیر خدا، به سمت خدا فرار کند و از در خانه این و آن رفتن، خسته شود و فقط به طرف خدا برود. این عبارت یعنی فرار از ماسوی خدا به سمت الله. در این زمینه قرآن کریم می‌فرماید «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ پس به سوی خدا بگریزید [که] بی تردید من از سوی او بیم دهنده ای روشنگرم. » (ذاریات / آیه۵۰) 

در باب فرار کردن به سوی خدا در دعاهای دیگر نیز داریم، «وَ اجْعَلْ فِرَارِي إِلَيْكَ خدایا از خودت به خودت فرار می‌کنم.» فرار به طرف خدا فرار از «اسباب» و توجه خاص به «مُسبِّبُ الاسباب» است که در نوع خود قابل توجه است. 
به هر حال امام علی(ع) در این مناجات می‌فرماید، خدایا علت این که درخواست می‌کنم صدایم را بشنو، این است که می‌خواهم با تو مناجات کنم، به من رو کن، که من جز تو کسی را ندارم و به سمت تو فرار کرده‌ام.

فرق «هَرَبَ» با «فَرَّ» در زبان عربی این است که هَرَبَ فرار همراه با سرعت است. این عبارت نشان می‌دهد برای رفتن به در خانه خدا صرف دعا کافی نیست، بلکه حالتی که به سمت خدامی رویم باید حالتی خاص باشد انسانی که دعا می‌کند آدم بیچاره و درمانده‌ای است.

فرار از چیزی، به معنای ترس و وحشت از آن چیز است. امام(ع) با این عبارت، وحشت خود از غیر خداوند و در نتیجه آرام گرفتن در سایه مناجات با او را، ابراز می‌دارد.

عبارت بعدی می‌فرماید «مُسْتَكِيناً لَكَ، مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ» مستکین از «سکنه» به معنای فروتنی و مذلت است، به این معناست که چون در خانه تو نشسته‌ام با این فروتنی و ذلیلانه به درگاه تو آمده‌ام، متضرعا یعنی گریانم. من که به سمت تو آمدم به تو امیدوارم چون تو مرا به هدف می‌رسانی و به تو امید دارم. این عبارت بیان می‌کند انسان راهی جز به سمت خدا ندارد.

«وَتَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى» اشاره به علم خداوند دارد، که در قرآن کریم می‌فرماید «تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ» (مائده / آیه 116) این عبارت مناجات می‌گوید تو از نیاز من با خبری اما اینکه چرا انسان باید در خانه خدا نیازش را بگوید و خودش را فقط در خانه او بشکند به این خاطر است که خدا این شکستگی انسان را دوست دارد، کمال انسان در اظهار فقر و اعتراف به درگاه خداوند است.

«وَلَا يَخْفىٰ عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِى وَمَثْواىَ» منقلب به معنای بازگشت محل انسان است و این عبارت به این معناست که تو از سرنوشت من با خبری.

«وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي‏» و آنچه مى‏‌خواهم كه به زبان اظهار كنم و از حوائجم سخن گويم و آنچه براى حسن عاقبتم به تو اميد دارم همه را مى‏‌دانى» این فرازها کیفیت علم خداوند را مطرح می‌کند، امام علی(ع) در این فراز به علم احاطی حق تعالی اشاره دارد که همه جزئیات را در سلسله غیب شهود در برگرفته است.

در آیه 4 سوره حدید می‌خوانیم « يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا» این آیه از جمله آیاتی است که بیان می‌کند خداوند بر همه چیز اعم از کلیات و جزئیات علم دارد.

عبارت بعدی مناجات می‌گوید «وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي و حكم تقدير تو بر من اى سيد من قضا و قدر تو بر من جریان پیدا کرده است در باطن و ظاهرم تا آخر عمر مرا در بر گرفته است» این فراز به قضا و قدر الهی اشاره دارد که این نیز مراتبی از علم خداوند است. پدیده‌های عالم هستی همه مستند به علم خداوند است، یعنی چیزی در عالم وجود ندارد که خداوند به آن آگاه نباشد. اصل آفرینش مستند به خداوند است، در قرآن کریم می‌فرماید «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» ( ملک / آیه 14) خداوند هم به اصل آفرینش و هم اعمال و کردار انسان‌ها علم دارد. 

این فراز می‎فرماید هرچه از من تاکنون سر زده مورد قضا و قدر تو بوده به این معناست که تو از آن آگاه بودی نه اینکه از آنها راضی و خشنود بوده‌ای. خداوند به همه امور علم دارد اما با توجه به اینکه انسان را با اراده و اختیار آفریده لزوما همه اعمال او مورد رضایتش نیست.

انتهای پیام
captcha