در دوران امام صادق(ع) پراکندگی و کشمکشهای سیاسی میان امت اسلامی بسیار گسترده شده بود؛ بزرگان به شدیدترین وجه به یکدیگر حمله میکردند و احتمال فروپاشی جامعه آن روز میرفت. امام صادق(ع) در چنین برههای با اهتمام در پیشرفت علوم مختلف، زمینه را برای شکوفایی علم و پایهگذاری تمدن اسلامی فراهم کردند و باعث افتخار مکتب حیات بخش اسلام شدند و امت اسلامی را به رشد تمدنی و کمال علمی رساندند.
در دانشگاه تمدنساز امام صادق(ع) افزون بر دانشهایی چون تفسیر علوم قرآن، حدیث، فقه اصول و معارف دینی، علوم مختلف دیگری چون ریاضی، طب، فیزیک، شیمی، ستاره شناسی، فلکیات، جانورشناسی و دهها رشته دیگر که هریک منشأ و سرفصلی برای گسترش این علوم بودند، تدریس میشدند. گستردگی حوزه و دانشگاه امام صادق(ع) و تمدنسازی آن حقیقتی است که دوست و دشمن به آن معترفند و کسی را یارای انکار آن نیست. به منظور بررسی نقش امام صادق(ع) در تمدنسازی اسلامی، خبرنگار ایکنا از همدان، با حجتالاسلام والمسلمین علی الوندی، عضو هسته علمی موسسه کلامی احیا همدان گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم:
در این خصوص تعاریف متعددی مطرح شده است اما به نظر میرسد، گویاترین تعریف آن است که بگوییم تمدن اسلامی عبارت است؛ از مجموعهای از عقاید و ارزشهای برخاسته از معارف اسلامی که در پیشرفت حوزههای مختلف علمی و هنری و تألیف و شکلگیری نهادهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و.. در جوامع اسلامی تأثیرگذارند. با توجه به این معنا از تمدن اسلامی، علوم و فنون و آنچه در حوزه حکمت نظری و عملی قرار دارد همه در مفهوم تمدن اسلامی جا میگیرند.
درخصوص جایگاه تمدن اسلامی در آموزههای دینی باید گفت که وقتی میگوییم تمدن اسلامی طبیعتا تمدنی را در نظر گرفتهایم که از منبع آموزههای دینی گرفته شده است و چنین امری کاشف از جایگاه مهم تمدن اسلامی در آموزههای دینی است و میتوان گفت روح معارف اسلامی تولیدکننده چنین تمدنی بوده است و این مطلب قلمرو زمانی و مکانی خاصی ندارد و اگر در برههای تمدن اسلامی محقق شده و حتی به اوج خود رسیده است و در برههای دیگر شاهد آن نبودهایم، منشأ رفتاری دارد یعنی مربوط به عملکرد مسلمین بوده است.
امور دینی متعددی را میتوان نام برد که در تأیید اهمیت تمدن اسلامی و تکوین آن مؤثر و دخیل بودهاند مثلا اجتماعی بودن عمده احکام دینی مبنای تمدنسازی بوده است چرا که اسلام در هیچ موقعیتی از جامعه و امور اجتماعی غافل نبوده و احکام اسلامی به طور قابل توجهی معطوف به اجتماع و اجتماعیات بوده است و همین امر منشأ تمدنسازی مبتنی بر اسلام شده است. در قرآن مکررا به تأمل و دقت در آیات و انفس و اسرار هستی تأکید شده و مردم را به تحقیق در این امور و تحصیل آنها فرا خوانده است.
در دوران امامت امام صادق(ع)، 7 خلیفه تکیه بر مسند خلافت زدند از جمله هشام بن عبدالملك، ولید بن یزید بن عبدالملك، یزید بن ولید بن عبدالملك، ابراهیم بن ولید بن عبدالملك، مروان بن محمد و از خلفای عباسی عبدالله سفاح و منصور دوانیقی.
گزارشات تاریخی بیانگر آشفتگی فراوان اوضاع سیاسی این دوران است به این صورت که در درون حاكمیت وضعیت سیاسی بسیار مضطرب است؛ با مرگ هشام، ولید بر مسند خلافت مینشیند. عیاشی و میگساری او باعث قتلش شد. سال بعد وقتی یزید فرزند ولید در شرف مرگ بود ابراهیم، پسرش، جانشین او شد اما به سرعت توسط لشکرکشی مروان بن محمد از خلافت بركنار شد. قیسیان با عبدالملك بن مروان درافتادند اما بعد با پسرش هشام همراه شدند اختلاف قبایل هم چشمگیر بود.
جنگهای برون حاکمیتی نیز در این دوران فراوان بود. جنگ با تركان خزری و رومی، ناآرامی و شورشها در قلمرو خلافت اموی، خروج خوارج اباضیه در یمن و تسلط یافتنشان بر مدینه به مدت سه ماه، قیام زید بن علی بن حسین در كوفه، شروع نهضت عباسیان در سال 129 در خراسان توسط ابو مسلم و سر انجام به خلافت رسیدن ابوالعباس سفاح.
روشهای متعدد دیگری در دوره عباسی انجام شد و پس از آن قیام علویان صورت پدیرفت مانند حركت محمد بن عبدالله نفس زكیه و قیام ابراهیم، برادر نفس زكیه. حرکتهای استقلالطلبانه را نیز نباید از نظر دور داشت. به هر حال دوران امام صادق(ع) به لحاظ سیاسی، دورانی بسیار متلاطم بوده است. بدیهی است کار هدایت مردم که رسالت امام صادق(ع) بود در این آشفته بازار سیاست چقدر سخت و سنگین بوده است.
امام صادق(ع) در حوزه فقه احکام را بر اساس شریعت ختمیه به شاگردان و طالبان علم تعلیم فرمود از این رو فقه جعفری زبانزد خاص و عام شد. در حوزه درس ایشان جمعیتی حدود بیست هزار نفر تربیت و منشأ تبلیغ اسلام و تشیع در اقصی نقاط جهان اسلام شدند. آن حضرت حدود چهار هزار راوی حدیث دارد و حدود 400 کتاب در فقه جعفری از همان شاگردان نوشته شد.
در حوزه تفسیر صحیحترین و مستندترین تفسیر آن است که مستند به حضرات معصومین(ع) باشد و تفاسیر عمده علمای شیعه مانند تبیان، مجمع البیان، صافی و المیزان همه از افاضات تفسیری امام صادق(ع) و سایر ائمه(ع) است.
در حوزه کلام و اعتقادات، اهتمام آن حضرت به مباحث اعتقادی زبانزد بود، یک رکن مکتب جعفری را مباحث کلامی و اعتقادی و تبیین اصول دین بر اساس براهین و مستندات منطقی و عقلی تشکیل میداد. حضرت(ع) در این حوزه شاگردان فراوانی تربیت کرد تا در مباحث اعتقادی به کمک مردم بیایند و پاسخگوی سؤالات و شبهات آنها باشند که هشام بن حکم معروفترین آنهاست. «توحید مفضل» تقریرات سخنان امام در باب توحید است که برای مفضل بن عمر جعفری بیان فرموده است. خلاصه تدوین علم کلام و تبیین مباحث عقلانی را میتوان از ابداعات علمی آن امام همام دانست.
در باب طب و پزشکی نیز دستورالعملها و آموزشهای طبی و تربیت شاگردان در این باب از دیگر امتیازات علمی ایشان است که در کتب مربوطه تا حدی ممکن شده است.
حوزه درسی ایشان در باب علوم طبیعی و سایر علوم و تربیت شاگردان مهم نشان از سعه علمی آن حضرت و اشراف ایشان به علوم و فناوریهای روز بود. جابربن حیان پدر شیمی جهان از شاگردان آن حضرت است. جایگاه علمی امام صادق(ع) به گونهای بود که جامعه جهانی و فرق و مذاهب اسلامی و غیر اسلامی را اسیر علم خویش کرده بود.
مناظراتی كه امام صادق(ع) با سران و نمایندگان ادیان و مذاهب مختلف انجام داد با آن همه امتیازات و خصوصیتهای خاص خود كه محتوای آنها چیزی جز تبیین علوم و معارف اسلامی نبود، از یك درخشش خاصی برخوردار بود و آن، تجلی بعد منطقی و عقلانی در نوع استدلالهایی بود كه بیان میکرد. با مراجعه به سخنان و مناظرات ایشان به راحتی میتوان به این نكته پی برد كه هر سخنی از آن حضرت درخصوص اثبات مدعای خود با اصل و یا اصول منطقی و عقلانی همراه بوده است.
تعقل و خردپذیری، جزء لاینفك استدلالهای آن حضرت در مقام احتجاج با مخالفان دین و مذهب بوده است. همین نكته هم باعث محكوم شدن و ساكت ماندن مخالفین در مقابل امام(ع) و در نتیجه هدایت و مشرف شدن برخی از آنها به دین اسلام و مذهب تشیع بوده است. همین رویه در مناظرات امام صادق(ع) با علمای یهود، نصارى، طبیعیین، مجوس، زنادقه و دیگر فرق الحادی و انحرافی جاری بود.
دوران امام صادق(ع) دوران بسیار حساسی بود؛ وجود جریانهای سیاسی، جنگهای درون و برون حاکمیتی، پیدایش فرق و مذاهب که هر کدام در عین حال که خود را در مسیر قرآن و پیغمبر(ص) میدیدند در مقابل آن حضرت قرار میگرفتند و تسلیم نبودند و بلکه در مقابل ایشان به تبلیغ مرام و مذهب خود میپرداختند و به همین جهت باعث انحراف و کشتار مردم نیز میشدند؛ همه و همه مسائل و مصائبی بود که امام(ع) با آنها مواجه بود و بایستی با رصد آنها و وضعیت موجود و برنامههای راهبردی جامعه مسلمین را از این خطرات نجات میدادند و دلیل منطقی و عقلی برای قیام نظامی فراهم نبود. لذا آن حضرت با تبیین معارف بلند اسلامی و تفسیر کتاب و سنت نگذاشتند مردم در تاریکی انحراف و ضلالتها اسیر گردند و چراغ دین و دانش خاموش شود و با درایت امام گونه خویش مردم را در مسیر توجه به خدا و پیغمبر (ص) و کتاب و سنت قرار دادند.
از طرفی با تأسیس مدرسه بزرگ علوم اسلامی، تربیت اساتید برجسته در رشتههای مختلف علوم، برگزاری مناظرات علمی جهت اثبات برتری علوم اسلامی و اقتدار مبانی بنیادین مذهب اهل بیت (ع)، فعالیتهای متعدد دیگری از این قبیل، در تاریخ تمدن و علوم اسلامی نقش اساسی داشتند. فعالیتهای امام (ع) در مسیر تعالی فرهنگ و تمدن اسلامی آن چنان بود که بزرگان دین و فرهنگ و تمدن از او به عظمت یاد کرده و میکنند.
شیخ مفید مینویسد: «به قدری علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پخش شده است و از هیچ یك از افراد خاندان او، به اندازه او علم و دانش نقل نشده است.»
مالك پیشوای فرقه مالكی میگوید «در علم و عبادت و پرهیزگاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نكرده است. ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی كه دو سال از كلاس درس امام صادق(ع) بهرهمند شده بود، در این باره میگوید «اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابو حنیفه) هلاك میشد» و همچنین میگفت: من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام. ابو بحر جاحظ از دانشمندان قرن سوم، میگوید «جعفر بن محمد كسی است كه علم و دانش او جهان را پر كرده است.»
كلامی كه نقل شد تنها گوشهای از فرمایشات بزرگان بود كه بنا به اختصار بحث، بیان شد. بدیهی است مقتضای وجودی شخصیتی با این خصوصیات مستلزم نقش کلیدی در تحقق تمدن اسلامی و تمدن سازی جهانی است.
حوزههای معلومات امام صادق(ع) از چیزهایی است كه شخصیت آن امام(ع) را متمایز میسازد. معلومات امام(ع) در زمینة الهیات، اطلاعات درباره ادیان و كتابهای آسمانی، آگاهی امام (ع) از علوم و معارف قرآنی، احاطه ایشان به بحثهای كلامی، بحثهای امام (ع) درباره پزشكی، طرح اصول و فقه و جز اینها همه گسترش دامنه معلومات امام (ع) را میرساند.
سومین وظیفه غیر قابل انکار اهتمام جدی به تولید علم است. رکن اساسی احیای تمدن اسلامی، تولید علم است. و ما تا وقتی که با این قضیه به صورت جدی و واقع بینانه نگاه نکنیم هیچگاه به تولید علم و احیای تمدن اسلامی نخواهیم رسید. اگر به بایدها و نبایدهای تولید علم توجه نشود و یا باوری در این خصوص نباشد شکی نیست که نه علمی تولید میشود و نه تمدنی شکل میگیرد.
مسئولین فرهنگی و علمی باید توجه کنند چقدر از ظرفیتها و پتانسیلهای علمی ما به نحو صحیح مورد توجه و استفاده قرار میگیرند و چقدر فضای تولید علم را برای محققین فراهم کردهایم و چقدر محقق و پژوهشگر را ارج نهادهایم. مراد ما از علم همان طور که در اول صحبت آمد علوم و فنون مختلف نافع غیر ضار است و فقط علوم مصطلح دینی نیست چون به عقیده بنده اولا هر علمی که نافع باشد و ضار نباشد، دینی است و این بیان مستند دینی دارد و بر این اساس مراد ما از لزوم تولید علم، تولید علم در حوزههای مختلف آن است. بنابراین حرکت در مسیر امام صادق(ع) و تأسی به سیره تمدنسازی او وظایفی را برای ما رقم میزند که نباید از آنها غفلت ورزیم.
ما به عنوان پیروان آن حضرت، قطعا درخصوص این موضوع وظایفی داریم که لازم است مورد توجه و عمل قرار گیرد. تمسک به سیره و سنت اهل بیت (ع) وعمل به مقتضای آن و جدا نشدن از این مدرسه اهلبیت (ع) از وظایف مهم و اساسی در فهم دین و تعالی تمدن اسلامی است وقتی علم و معرفت در این خانه اهل بیت علیهمالسلام است، طلب آن در جای دیگر و افراد دیگر صحیح نیست و از این رهگذر است که میتوان به تمدن اصیل اسلامی فکر کرد و برای آن برنامهریزی نمود.
دومین وظیفه آسیب شناسی افول تمدن اسلامی است که چرا پس از قرنها تعالی و شکوه کمرنگ شد. با بررسی و آسیب شناسی این قضیه در خواهیم یافت که تمام آنچه موجب انحراف از مسیر تمدن اسلامی شد را باید پرهیز کرد و دور انداخت و به تحلیل و تبیین بایدهای تمدن اسلامی پرداخت.
معلوم است که موضع امام صادق(ع) نسبت به بسیاری از این حرکتها منفی بوده است و درخصوص شخصیت و قیام زید بن علی هر چند نظرات مختلفی مطرح شده است اما دلائل و شواهد فراوانی ارایه شده است مبنی بر این كه قیام او با اجازه و موافقت حضرت امام صادق(ع) بوده است. از جمله این شواهد، گفتار امام رضا(ع) در پاسخ مأمون است كه امام طی آن فرمود: پدرم موسی بن جعفر (ع) نقل كرد كه از پدرش جعفر بن محمّد شنیده بود كه میگفت: زید برای قیامش با من مشورت كرد من به او گفتم عموجان اگر دوست داری كه همان شخص به دار آویخته در كناسه (محله ای در كوفه) باشی راه تو همین است و موقعی كه زید از حضور امام صادق(ع) بیرون رفت امام فرمود: وای به حال كسی كه ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد.
انتهای پیام