کد خبر: 4300382
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۹
در نشست ایکنا تبیین شد

ابعاد شخصیت حضرت زینب(س) و رسالت زنان کاروان حسینی

در نشست «تبیین شخصیت حضرت زینب(س) و رسالت زنان کاروان حسینی» به همت ایکنای همدان ضمن بررسی فرازهای خطبه حضرت زینب(س) در مجلس یزید به ابعاد تربیتی این خطبه پرداخته شد.

نشست تبیین شخصیت حضرت زینب(س) و رسالت زنان کاروان حسینی در ایکنای همدانخطبه حضرت زینب(س)، خطبه‌ای است که ایشان بعد از واقعه کربلا، در مجلس یزید بن معاویه در شام با سخنان صریح و بی‌پرده به افشاگری علیه حکومت بنی‌امیه پرداختند. این خطبه به‌دلیل اثرگذاری، فصاحت و بلاغتش، همواره مورد توجه پژوهشگران است. در همین راستا نیز خبرگزاری ایکنای همدان با دعوت از معصومه ریعان، عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا و فائزه بالایی، مدرس علوم تربیتی در دانشگاه فرهنگیان و برگزاری نشست «تبیین شخصیت حضرت زینب(س) و رسالت زنان کاروان حسینی» براساس این خطبه درصدد آن برآمد تا ضمن بررسی فرازهای مختلف خطبه حضرت زینب(س) در مجلس یزید به ابعاد تربیتی این خطبه نیز بپردازد.

معصومه ریعان در آغاز این نشست به بررسی پیشینه تاریخی واقعه کربلا و عوامل بسترساز بروز این واقعه پرداخت که مشروح آن را در زیر می‌خوانیم:

ایکنا - چه عواملی موجب حضور امام حسین(ع) در کوفه شد؟

مردم کوفه به امام حسین(ع) نامه نوشته بودند که از تو حمایت خواهیم کرد و ایشان با توجه به اینکه در معرض ترور قرار داشتند، به تنها جایی که می‌توانستند بروند کوفه بود. امام(ع) در طی مسیر کسانی را به عنوان سفیر به کوفه فرستاد تا از همه مردم بیعت جمعی بگیرد تا بتواند عملکردی مانند پیامبر(ص) داشته باشد که همه خواهان حاکمیت وی باشند‌.

بنابراین باید بدانیم هدف امام حسین(ع) از حضور در کربلا مبتنی بر نقد حاکمیت، اعتراض به بیعت اجباری (که تأیید حاکمیت یزید بود)، احیای سنت پیامبر(ص) و اصلاح امور اجتماعی و سیاسی بود. چنانکه بسیار در سخنرانی‌های خود اصرار بر احیای سنت پیامبر(ص) داشتند؛ در تمام صحنه‌های جنگ نیز اصرار بر تکرار نام پیامبر(ص) داشتند، حتی وقتی حضرت علی‌اکبر(ع) را به میدان می‌فرستند می‌فرمایند که خدایا بدان که من شبیه‌ترین افراد را خَلقا و خُلقا و منطقا به میدان فرستادم کسی که وقتی ما دلمان تنگ می‌شد به چهره او نگاه می‌کردیم. این سخن به این معناست که بفهماند ای قوم شما به جنگ با خود پیامبر(ص) آمده‌‌اید بر این اساس اصرار زیاد بر نظریه بازگشت به سنت پیامبر(ص) در جریان کربلا دیده می‌شود.

این جریان اصلاح‌گری در گفتمان حضرت زینب(س) هم دیده می‌شود، به عبارتی هیچ تفاوتی بین رویکرد سخنرانی حضرت زینب(س) در مجلس یزید و رویکرد امام حسین(ع) در صحنه کربلا وجود ندارد.

ایکنا - فضایی که حضرت زینب(س) در مجلس یزید به ایراد خطبه پرداختند را تشریح بفرمایید.

حضرت زینب(س) در آن مجلس بنایی به صحبت کردن نداشتند بلکه موقعیت صحبت کردن برای حضرت به‌وجود آمد. این موقعیت را ایشان یک بار در کوفه، یک بار در دارالخلافه کوفه در برابر ابن زیاد و یک بار در مجلس یزید برای خود دیدند. زمانی که می‌بینند در مجلس یزید مورد تحقیر و توهین قرار می‌گیرند شرایط صحبت کردن را برای خود ایجاد می‌کنند؛ به عبارتی حضرت زینب(س) در برابر هجمه‌ای که به آن‌ها وارد می‌شود مقاومت اخلاقی می‌کند.

در سخنان حضرت زینب(س) هم اصلاح دیده می‌شود و هم دفاع و هم بیان تقابل اینکه ما چه کسی هستیم و شما چه کسی هستید. در دربار یزید، هم سرهای مقدس شهدا و هم اسرا را وارد می‌کنند. افراد زیادی از طرف یزید دعوت شده بودند که برای تماشا بیایند و ببینند که دشمنان یزید چگونه کشته شده‌اند تا تأیید حکومتی برای وی داشته باشد؛ حتی سفرای خارجی و مسیحی‌ها و اشراف در این دربار دیده می‌شوند. بنابراین، مجلسی مملو از شخصیت‌های اشرافی بود.

معصومه ریعان عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی‌سینا

هنگام ورود اسرا، آن‌ها را با وضعیت بسیار تحقیرآمیزی وارد مجلس یزید می‌کنند با لباس‌های مندرس، خاک‌آلود، موهای ژولیده و تن‌های خسته و گرسنه و با فشار‌های روحی و روانی که در حقیقت گروهی پریشان‌حال بودند که اغلب آن‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دادند.

پای اسرا را در غل و زنجیر کرده بودند در حالی که اینان زنان و کودکان مریض و خسته بودند و نمی‌توانستند فرار کنند، اما حکومت با این شیوه درصدد آن بود که آن‌ها را حقیر جلوه دهد وگرنه می‌دانستند که آن‌ها نه مجالی و نه جایی برای فرار دارند.

سومین تحقیر در این مجلس برای آن‌ها این بود که در مقابل دیدگان این اسرا به سرهای شهدا اهانت شد. یزید با چوب‌دستی بر دندان‌های امام حسین(ع) می‌زد و با اشعاری جاهلی برای شهادت امام حسین(ع) شادی می‌کرد که انتقام کشتگان بدر را امروز از بنی عبدالمطلب گرفته است. 

در چنین شرایطی بود که حضرت زینب(س) باید سخن بگوید و بنابراین شروع به سخنرانی می‌کند، در حالی که پیش از این برنامه‌ای برای سخنرانی نداشته و در حقیقت این سخنرانی فی‌البداهه اتفاق می‌افتد.

ایکنا - حضرت زینب(س) در خطبه خود به چه موضوعاتی اشاره دارند؟

سوره توبه بسم‌الله ندارد به این علت که خشم پروردگار متوجه مشرکان شده است، در این سوره خداوند در آیه اول می‌فرماید: «بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»؛ خطبه حضرت زینب(س) نیز شبیه و اقتباسی از سوره توبه است و بنابراین بدون بسم‌الله آغاز می‌شود. اما سخن را با حمد خداوند شروع می‌کند. غالباً وقتی برای ما انسان‌های معمولی مشکل حادی پیش می‌آید در ابتدا خداوند را مورد عتاب قرار می‌دهیم که ای خدا چرا من برای این مصیبت انتخاب شده‌‌ام و چرا من باید این رنج را ببینم. بنابراین، اصولاً باید حضرت زینب(س) به خداوند اعتراض می‌کرد که مگر ما خاندان وحی تو نبودیم، پس چرا این‌گونه شد و... .

اماآن حضرت ابتدای سخنرانی و اولین فراز سخنرانی خود را با حمد آغاز می‌کنند و می‌فرمایند: «الحمدالله رب العالمین» سپس به رسول خدا(ص) صلوات می‌فرستند و جایگاه پیامبر اکرم(ص) را متذکر می‌شوند و سپس با آیاتی از قرآن کریم به حاضران حمله می‌کنند و می‌فرمایند خداوند درست گفت که سرانجام کسانی که اعمال بد انجام دادند به جایی رسید که آیات خداوند را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند.

ایکنا - چه بستر و پیشینه تاریخی منجر به بروز حادثه کربلا و پس از آن سخنرانی‌های مختلف توسط حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) شد؟

مسئله عاشورا یک حادثه و پدیده‌ای منشوری است و به عبارتی از هر وجهی می‌توان تحلیل‌های مختلف عاطفی، عرفانی، سیاسی، اجتماعی و... برای آن ارائه داد. اما در این نشست از منظر سیاسی و اجتماعی به این پدیده می‌پردازیم و با همین نگاه خطبه حضرت زینب(س) را تحلیل خواهم کرد.

عاشورای سال ۶۱ در حقیقت یک نمونه جامعی از تحولات صدر اسلام است و ریشه در تحولات و گفتمان‌های صدر اسلام داشته است. بین سال ۳۵ هجری تا سال ۶۰ دو گفتمان متضاد در جامعه شکل می‌گیرد. این دو گفتمان به شدت از یکدیگر فاصله دارند یکی از این‌ها، گفتمان اصلاح سیاسی و اجتماعی است که سردمداران آن‌ها خاندان پیامبر(ص) هستند. چنانکه این جریان اصلاح‌گری هم در ادبیات امام علی(ع) وجود دارد و هم در ادبیات امام حسین(ع). وقتی این گفتمان طرح می‌شود، یعنی انحرافی در مسیر اجتماعی رخ داده که خاندان پیامبر(ص) برای بازگرداندن شرایط وخیم جامعه باید اصلاح‌گری انجام دهند.

و گفتمان دوم در ظهور بنی‌امیه از سال ۴۰ تا ۶۰ مطرح است که گفتمان امنیتی‌سازی جامعه بوده و معطوف به دو مبناست؛ یکی از آن‌ها نظریه وحدت فکری جامعه و نظریه دیگر عدالت صحابه است و هر کس خلاف این دو نظریه عمل کند و سخنی بگوید قطعاً بازخورد عظیم حکومتی علیه این چالشگران صورت می‌گیرد و سرکوب مخالفان قطعی است. بنابراین، در این دوره 20 ساله جامعه دچار حذف‌گرایی مخالفان می‌شود.

نشست تبیین شخصیت حضرت زینب(س) و رسالت زنان کاروان حسینی در ایکنای همدان

در حالی که پیامبر(ص) در حکمرانی 10 ساله‌ خود حکومتی را بنیان‌گذاری می‌کنند که مبتنی بر بیعت و رضایت عمومی است و برای این رضایت عامه با آن‌ها قرارداد می‌بندند. رسول خدا نه به‌دلیل اینکه پیامبر است بلکه به این علت که مردم راضی به حکومت او هستند حاکمیت مدینه را برعهده گرفتند و در این راستا از مردم بیعت می‌گیرند، چراکه بیعت شاخص رأی عمومی مردم است. گرچه رسول خدا حتی اگر پیامبر هم نبودند به علت اینکه انسانی امین و عادل بودند می‌توانستند مورد توجه مردم یثرب متلاطم و جنگ‌زده به‌عنوان حاکم قرار بگیرند، اما از اقبال خوب، این شخصِ عادل حامل پیام آسمانی نیز بود.

بنابراین حکمرانی مدینه از سال اول تا سال دهم هجری یک الگوی حکمرانی شورایی بود؛ برخلاف مکه که نظام حکمرانی‌اش براساس اشرافی‌گری بود و فقط بزرگان قبیله بر مردم حکومت می‌کردند. در مدینه حکومت در دست شوراها قرار گرفت و قدرت در بین مردم توزیع شد. بر این اساس در نظام شورایی مدینه، پیامبر(ص) مردم را در یک برابری قرار می‌دهند و یک حکومت برابری ایجاد شده بود که جایگاه‌ها براساس فضیلت‌های انسانی به افراد داده می‌شد و زنان و مردان با یکدیگر برابر و قبایل برتر و فروتر در این حکومت دیده نمی‌شد در حقیقت جامعه یک جامعه‌ مساوات‌گرایانه است.

با مرگ پیامبر(ص) یک دگردیسی در خلافت به‌وجود می‌آید و کسانی که خلیفه پیامبر می‌شوند رسم برابری را به هم می‌ریزند و قبیله‌گرایی را جایگزین می‌کنند و مدینه نیز با یک شیب ملایم به شیوه حکمرانی مکه درمی‌آید و قبیله‌گرایی مبتنی بر برتری قریش در آن رواج پیدا می‌کند.

بنابراین، پس از رحلت پیامبر(ص) نظام سیاسی طبقه‌بندی شد و به قبیله برتر که همان قریش بود تعلق گرفت، نظام مالی هم دچار نابرابری شد و غنایم بسیاری که از فتوحات ایران و... به‌وجود آمده بود وارد مدینه شد و هر کس که از قریش بود و زودتر هم اسلام آورده بود غنایم بیشتری به آن‌ها تعلق گرفت و به این ترتیب فاصله طبقاتی ایجاد شد و ثروت عظیمی به سمت قریش حرکت کرد.

در دوران خلیفه سوم این دگردیسی خلافت به حد اعلا شکل گرفت و بسیاری از صحابه ثروت خود را در خرید املاک و زمین‌های کوفه و شام و... بازتولید کردند، صاحب ثروت فراوانی شدند و بنابراین یک نابرابری عظیمی به نفع قریش صورت می‌گیرد در حالی که در زمان پیامبر(ص) این نابرابری‌ها اصلا وجود نداشت‌.

در سال ۴۰ تا ۶۰ هجری، که امویان بر صدر حکومت نشستند، معاویه شرایط بسیار سخت‌گیرانه‌ای در جامعه ایجاد کرد، تمام مخالفان را با دو ابزار تهدید و تطمیع خاموش می‌کرد. یکی از افرادی که بسیار مورد توجه معاویه بود حسین بن علی(ع) بود که معاویه تلاش می‌کرد بر ایشان کنترل داشته باشد و با ایشان مماشات کند تا با ایجاد محدودیت برای حضرت، کسانی به ایشان گرایش پیدا نکنند. از این‌رو، با پرو‌بال دادن به صحابه و کوچ آن‌ها به شام و برگزاری کرسی‌های حدیث و روایات، برای خود مشروعیتی ایجاد کرده بود که هیچ مخالفی نمی‌توانست در برابر این شرایط بایستد. او به شکل دربارهای رومی، برای خود طبقه روحانیتی ساخته بود که از وی حمایت فکری می‌کردند و اعضای این طبقه برخی از صحابه بودند که شرایط فکری و فرهنگی را کاملاً در توجیه حاکمیت تنظیم می‌کردند. این روحانیون تازه به ظهور رسیده، با جعل حدیث از معاویه حمایت می‌کردند در فضیلت شام و دمشق و خود معاویه روایات بسیاری ساختند و حاکمیت او را تثبیت کردند. 

در این بین امام حسین(ع) به‌عنوان یک نخبه اجتماعی و صحابی تربیت شده در خاندان رسول خدا هیچ یک از این عملکردهای حکومتی را نپذیرفتند و تنها منتظر پایان یافتن بند قرارداد معاویه با امام حسن(ع) بودند که پیشتر منعقد شده بود بعد از مرگ معاویه قدرت به خاندان پیامبر(ص) برمی‌گردد. اما در همین حین معاویه فرزند خود را به‌عنوان جایگزین انتخاب می‌کند.

سخنرانی حضرت زینب(س) مبتنی بر این پیشینه‌هایی است که بیان شد. شناخت صحیح شرایط فکری، اجتماعی و سیاسی جامعه، ایشان می‌دانستند که خلافت در بنی‌امیه چگونه شکل گرفته بود و بر چه مبنایی امام حسین(ع) به این شکل‌گیری معترض بودند و در عین حال می‌دانستند حکومت به‌دنبال حذف همه معترضان به‌ویژه خاندان پیامبر(ص) است. ایشان می‌دانستند یزید به‌دنبال مشروعیت‌بخشی به خود یا دنبال بیعت از این خاندان است یا به دنبال حذف آنان است تا تمامی معترضان را هم با این پیام زمین‌گیر کند.

حضرت زینب(س) برای استدلال‌های خود از آیات قرآن آن‌هایی را برگزیدند که یکسره نشان دهند این حاکمیت مشروع نیست؛ حاکمیتی که به دنبال احیای اشرافی‌گری شرک‌آلود مکه در لفافه دینی و اسلامی قرار داده شد تا هیچ‌گونه اعتراضی از ناحیه مسلمانان پیدا نکند. بنابراین، حضرت زینب(س) با اشاره به قرآن کریم می‌گوید شما کسانی هستید که آیات خداوند را به سخره گرفته‌اید و سرانجام شما عتاب الهی است و مورد خشم خداوند قرار خواهید گرفت.

حضرت زینب(س) با گفتمان قرآنی به اشراف و سران حاکمیت حمله کردند و رفتار یزید را به وی متذکر شدند بدون اینکه جایگاه حکمرانی برای او قائل باشند. در آن زمان به کسانی که جانشین پیامبر(ص) شده بودند خلیفه یا امیرالمؤمنین گفته می‌شد؛ یزید نیز از این قاعده مستثنی نبود و دیگران با عنوان امیر از او یاد می‌کردند، اما حضرت زینب(س) این قالب را شکستند و یزید را با اسم خودش صدا زدند.

حضرت زینب(س) با عدم بیان لقب امیر برای یزید می‌خواهند بگویند که تو جایگاهی نداری و کوچک‌تر از آن هستی که امارتی داشته باشی که با مقام امیر صدایت بزنیم. در ادامه از عمیق‌ترین انگیزه یزید یاد می‌کنند و می‌فرمایند: «ای یزید تصور می‌کنی که ما را اسیر کرده و از این سو به آن سو می‌کشانی ما خوار شده‌ایم و تو عزیز شده‌ای؟! آیا گمان می‌کنی با این کار بر قدر و منزلت تو در نزد خداوند افزوده می‌شود در حالی که تو جایگاهی نزد خداوند نداری‌.»

ایشان با خطاب مستقیم و تحقیرآمیز به یزید می‌فرمایند که آیا فکر می‌کنی که دنیا را به کام خود دیده‌ای چنین بر خود می‌بالی؟! در حالی که امروز ملک و اقتدار ما به تو داده شده و اندکی درنگ کن که خداوند می‌فرماید: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛ و البته نبايد كسانى كه كافر شده‏ اند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مى‏‌دهيم براى آنان نيكوست ما فقط به ايشان مهلت مى‏‌دهيم تا بر گناه خود بيفزايند و آن‌گاه عذابى خفت‌آور خواهند داشت.» (آل‌عمران /آیه 178) در حقیقت حضرت زینب(س) در این فراز از خطبه از یزید و حکومتی که تشکیل داده است مشروعیت‌زدایی می‌کنند.

دومین فراز از این خطبه اشاره به پیشینه تاریخی امویان دارد که در این باره به یزید یادآوری می‌کند که تو چه کسی هستی و ما چه کسی هستیم. ایشان در این فراز به یزید می‌فرماید: «ای فرزند طلقاء (ای پسر اسیران آزادشده) آیا این عدالت است که زنان و فرزندان خود را در پس پرده عزت بنشانی و دختران و فرزندان رسول خدا مانند اسیران در کوچه‌ها و بازارها بگردانی؟ آنان را با سر برهنه و چهره باز از این شهر به آن شهر ببری که مردم به تماشا بنشینند؟»

خانواده امویان تا روز فتح مکه حاضر به تمکین لا اله الا الله نبودند و حاضر نبودند که توحید را بپذیرند و فقط با شکست مکه حاضر به تسلیم شدند و از آنجایی که خانواده‌ای بودند که اشراف مکه بودند پیامبر بر آنان منت گذاشت و آن‌ها را آزاد کرد، بنابراین معروف به طلقاء رسول الله شدند، به معنای اسیران آزاد شده. 

به عبارتی حضرت ذلت این خانواده را به رخ آن‌ها می‌کشند و در ادامه به عملکرد سفاکانه آنان در مقابل پیامبر اشاره می‌کنند و می‌فرمایند که چگونه می‌شود امید دلسوزی داشت از کسی که دهانش جگر پاکان را جویده و بیرون انداخته؛ که اشاره به جنگ احد دارد که مادر معاویه جگر حمزه را بیرون کشید و به دندان گرفت. 

در حقیقت ایشان به یزید یادآوری می‌کنند که تو زاده‌ چنین مادری هستی و به این طریق مکرر جایگاه خاندان او را در میان مسلمانان متذکر می‌شوند. سپس در خطاب دیگری به عمل شرم‌آور یزید در همین عمارت اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «بدون اینکه احساس شرم کنی با چوب بر لبان نواده پیامبر می‌زنی؟» یعنی به لبانی که رسول خدا آن‌ها را بوسیده تو چوب تکبر می‌کوبی. 

در سومین فراز از سخن با یادآوری جایگاه خاندان خود و خشم خاندان اموی از رسالتی که در این خاندان قرار گرفته می‌فرمایند: «اکنون بچه‌هایی که به زمین افتاده‌اند ستارگانی از خانواده عبدالمطلب هستند و از طریق ریختن این خون‌ها می‌خواهید زخم‌های خود را التیام ببخشید؟»

و سخن را از حاضران برگرفته خطاب به خداوند می‌فرمایند: «خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از کسانی که بر ما ستم کردند بگیر» و در ادامه به خطابه بر می‌گردند و می‌فرمایند: «ای یزید به خاطر خون‌هایی که ریخته‌ای نزد پیغمبر حاضر خواهی شد و این سخن خداوند تبارک و تعالی است که «وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَموات ۚ بَلۡ أَحيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ.» 

و دوباره با بازگشت تاریخی به عملکرد معاویه که یزید را بر تخت حکومت قرار داده می‌فرمایند: «اما آن کس که تو را بر گُرده‌ مسلمانان سوار کرد و زمام آنان را به دست شما سپرد، در آن محکمه که پیامبر به قضاوت می‌پردازد دست و پای تو گواهی خواهند داد و خواهید دانست که از چه کسی بدبخت‌تر و بی‌کس‌تر هستید.» و در اشارات بعدی حضرت زینب(س) به این جریان مدام به یزید بیان می‌کنند تو چه کسی هستی و ما فرزند چه کسی هستیم و خود و خاندان پیامبر را حزب خداوند و یزید و اطرافیانش را حزب شیطان معرفی می‌کنند‌.

در انتهای کلام می‌فرمایند: «به خدا سوگند من جز خداوند از کسی نترسیدم و جز نزد او شکایتی ندارم. هر فکری می‌خواهی بیندیش و هر چه می‌توانی دشمنی کن که به خدا ننگ این رفتاری که با ما کردی پاک نخواهد شد.» در مجموع این خطابه کمتر از 10 دقیقه است، اما در فرازهای متنوع آن ذره‌ای تمکین و التماس دیده نمی‌شود و فراز به فراز مقاومت اخلاقی در بیانات دیده می‌شود و در نهایت نیز خداوند را حمد و سپاس می‌گویند و از خداوند می‌خواهند به کشتگان این جنگ ثواب و رحمت دوچندان عطا شود و از آن‌ها راضی باشند و در پایان با آیه‌ای از قرآن خطبه را به پایان می‌رسانند و می‌فرمایند: «حسبنا الله و نعم الوکیل

ایکنا - چرا حضرت زینب(س) در مجلس یزید با ارجاع به کتاب آسمانی و با استناد به قرآن سخنرانی کردند؟

خاندان پیامبر(ص) تربیت شده قرآن هستند و کاملاً اشراف به این کتاب الهی دارند و شاخص‌ترین مبحث دفاعی را تکیه به سخنان خداوند می‌دانند و برای اینکه تمام مردم سخن الهی را قبول دارند، با استناد به این سخنان حقانیت خود را مطرح می‌کنند.

فائزه بالایی نیز در ادامه این نشست تخصصی به بررسی ابعاد تربیتی این خطبه پرداخت.

ایکنا - در خطبه حضرت زینب(س) در مجلس یزید چه نکات تربیتی دیده می‌شود؟

در مجموع در سیره تربیتی اهل بیت(ع) سه رویکرد وجود دارد؛ اول اینکه برخی بر این باورند که اهل بیت(ع) افرادی قدسی و اسطوره‌ای هستند و به آن‌ها توجه الهی شده است و این افراد به‌طور ذاتی نمی‌توانند الگوی خوبی برای ما انسان‌ها باشند، چراکه معصوم هستند و خداوند نگاه خاصی به آن‌ها داشته و فقط درصدد این بودند که به ما انسان‌ها تعالیمی بدهند.

رویکرد دیگر که تقریباً در دنیای معاصر وجود دارد آن است که در زمان‌های گذشته اهل بیت(ع) کارکرد خوبی داشتند، اما امروزه جوابگوی نیازهای انسان‌ها نیست، چراکه موقعیت‌های جغرافیایی و فرهنگی بسیار متفاوت شده است و این افراد نمی‌توانند الگوهای خوبی برای ما انسان‌ها باشند.

فائزه بالایی عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان همدان

رویکرد سوم نیز آن است که این افراد گرچه الگوهای کاملی بوده و معصوم هستند و شاید ما نتوانیم مانند آن‌ها باشیم، اما مسیر را به‌خوبی مشخص می‌کنند و ارزش‌های الهی که در همان زمان‌ها ثابت است در رفتار و گفتار و شئونات زندگی اهل بیت(ع) بروز و ظهور پیدا می‌کند‌ و با وجود این الگوها مسیر را نمی‌توان گم کرد.

متأسفانه در این راستا اندیشمندانی وجود نداشتند که بتوانند این سیره تربیتی را تحلیل کنند و نظریه‌های مختلفی از آن اقتباس کنند و برای این منظور یک همت نخبگانی می‌طلبد تا کتاب‌های متعددی در حوزه نظام تربیتی و سیره تربیتی اهل بیت(ع) نگاشته شود. همچنین غالباً به جنبه دینی و مذهبی اهل بیت(ع) پرداخته شده و نکات تربیتی و اجتماعی و روانشناسی آن‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است‌.

به‌طور نمونه یکی از نکات تربیتی که در کربلا وجود دارد این است که همه افرادی که در صحنه عاشورا حضور داشتند به آن‌ها پرداخته شده است حتی به دختر دوساله و همه فرزندان امام و یاران امام حسین(ع) حتی به کودک شش ماهه هم به‌صورت جدی پرداخته شده و به آن‌ها به‌عنوان یک شخصیت مستقل توجه شده است.

حتی در روز عاشورا امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) کاملاً به همه شخصیت‌ها حتی کوچک‌ترین عضوهای خانواده به‌صورت اساسی می‌پردازند. یکی از نکات تربیتی در جریان کربلا این است که امام حسین(ع) با نوجوان ۱۳ ساله به‌صورت منطقی دیالوگ می‌کنند و به حدی به ایشان توجه دارند که می‌فرمایند: «نگاه تو به شهادت چگونه است»؛ این نشان می‌دهد که حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) با توجه کردن به شخصیت‌های مختلف افراد را در رسالت اصلی خود حل نمی‌کنند و جایگاه آن‌ها تخریب نمی‌شود تا به هدف اصلی رسیده شود.

گاهی در زندگی روزمره ما به جایگاه فرزندان خود تا به این حد توجه نمی‌کنیم و به آن‌ها هویت نمی‌دهیم. طبق نظریه‌های تربیتی شخصیت یکپارچه به انسان‌ها داده نمی‌شود مگر اینکه انسان‌ها بسیار بر روی شخصیت خود کار کرده باشند و در جریان کربلا می‌بینیم که اگر شخصیت‌ها به آن حد والا رسیده‌اند مانند حضرت رباب، بسیار بر روی خود کار کرده‌اند و شخصیت خود را ساخته‌اند.

در جریان کربلا، امام حسین(ع) حضرت علی‌اصغر(ع) را هم برای طلبیدن آب و هم برای وداع به میدان می‌برند و این نشان می‌دهد که برای شخصیتی مانند امام حسین(ع) که در یک موقعیت جنگی قرار دارد توجه به وداع با فرزندش چقدر مهم است، بنابراین چنین نکات تربیتی به خوبی در جریان کربلا دیده می‌شود که ممکن است در زندگی روزمره به آن توجه نشود. صحنه عاشورا نمایشی را به ما نشان می‌دهد که با وجود تنش‌های مختلف می‌توان به نکات ریز در زندگی هم توجه کرد.

ایکنا - چه نکات تربیتی در رفتار حضرت زینب(س) در این مجلس می‌بینید؟

در دنیای معاصر تقریباً به این نتیجه رسیده‌ایم که رفتارهای انسان ماحصل ژنتیک و هم محیط است و همان‌طور که ما بر محیط اثرگذار هستیم، محیط نیز بر ما اثرگذار است. به عبارتی اگر انسان تحت‌تأثیر فشارهای روانی بسیاری قرار بگیرد ممکن است ایمانش نیز تحت‌تأثیر قرار بگیرد، اما این جریان در رابطه با انسان‌های عادی صدق می‌کند و انسان‌های متعالی این‌گونه نیستند و ما در صحنه عاشورا این جریان را به‌خوبی می‌بینیم که حضرت زینب(س) یک انسان متعالی به تمام معنا هستند که محیط و شرایط تأثیر چندانی بر حضرت ندارد و صبر و ایمان ایشان را تحت‌تأثیر قرار نمی‌دهد و در شب یازدهم حضرت نماز شب می‌خوانند و در آن تنگنا به حمد و ستایش پروردگار می‌پردازند و این می‌تواند الگویی برای تربیت فرزند باشد که مدام نگوییم شرایط اولیه باید فراهم باشد تا فرد به ارزش‌های اخلاقی برسد، چرا‌که حضرت زینب(س) نشان دادند در شرایط بحرانی هم می‌توان ارزش‌های اخلاقی را حفظ کرد و ذره‌ای از ایمان خود نکاست. 

گاهی انسان‌ها رفتارهایی از خود نشان می‌دهند که ریشه آن به باورهای غلط آن‌ها برمی‌گردد. در این خطبه حضرت زینب(س) تلاش می‌کنند باور و بینش مردم را درست کنند و مدام تأکید می‌کنند ما چه کسی هستیم و یزید چه کسی است و مدام جریان تاریخی را بررسی می‌کنند تا یک باور درست برای مردم ایجاد کنند، چراکه یکی از علت‌هایی که موجب می‌شد مردم نسبت به اهل بیت(ع) رفتار ناشایست داشته باشند همین باور غلط بود.

جریان عاشورا یک صحنه ظاهری دارد که در آن امام حسین(ع) کشته شده و زنان اسیر شدند، اما حضرت زینب(س) در این خطبه 10 دقیقه‌ای می‌خواهند به همگان اعلام کنند که فقط جریان ظاهری ملاک نیست که در عمق این جریان ظاهری باطن دیگری نهفته است و این درس بزرگی برای ماست که فقط به ظاهر یک ماجرا نگاه نکنیم و حضرت تلاش می‌کنند که به مردم بفهمانند ما شکست‌خورده واقعی نیستیم.

ایکنا - زنان امروزی چگونه می‌توانند از آثار تربیتی خطبه حضرت زینب(س) استفاده کنند؟

زنان باید حضرت زینب(س) را الگویی برای خود قرار دهند که فقط ظاهرگرا نباشند و وقتی در مراحل مختلف فرهنگی و اجتماعی کودکان خود را سوق می‌دهیم باید به این نکته توجه داشته باشیم و تضاد ظاهر و باطن را برای آن‌ها شرح دهیم و آن‌ها را دعوت کنیم که از ظاهرگرایی به سمت باطن‌گرایی روی بیاورند.

و اینکه بر باور و بینش فرزندان خود کار کنیم که اگر فرزندان ما فهم درستی از دین داشته باشند خودشان می‌توانند مسائل مختلف دینی را برای خود حل کنند و فهم و برداشت دینی ‌خواهند داشت.

انتهای پیام
captcha