سبک دینداری شیوه زیست مؤمنانه افراد در عرصه فردی و اجتماعی است. این مفهوم صرفاً به انجام مناسک و عبادات محدود نمیشود، بلکه مجموعهای از باورها، نگرشها و کنشهایی را دربرمیگیرد که کیفیت ایمان و حضور انسان در جامعه را شکل میدهد.
دینداری فردی هرچند ممکن است از انگیزههای خالصانه نشئت گیرد، اما در عمل میتواند موجب گسست ارتباط مؤمنان با یکدیگر و کاهش نقش اجتماعی ایمان شود.
بهمنظور بررسی نسبت میان دینداری فردی و جمعی و آسیبهای ناشی از غلبه بعد فردی در زیست دینی خبرنگار ایکنا از همدان با حجتالاسلام والمسلمین قاسم مقدم، مسئول نهاد رهبری دانشگاه پیام نور قم، گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم:
بهترین تشبیه برای سبک دینداری امروز ما، تشبیه به یک مسابقه فوتبال است. تصور کنید در زمین فوتبال، 11 بازیکن بهجای اینکه با یک توپ واحد و در قالب یک تیم در برابر حریف بازی کنند، هر کدام توپ جداگانهای بردارند و مشغول روپایی زدن شوند. در این حالت دیگر بازی فوتبال معنا ندارد؛ چون فوتبال یک حرکت جمعی است که همه باید در آن هدف مشترکی داشته باشند و نقش خودشان را در مسیر رساندن توپ به دروازه ایفا کنند.
اما اگر هر بازیکنی بخواهد بهصورت فردی هنرنمایی کند و فقط روپایی بزند، دیگر از فوتبال چیزی باقی نمیماند؛ فقط ظاهری از آن میماند. سبک دینداری امروز ما نیز چنین وضعی پیدا کرده است. بهجای اینکه امت اسلامی یک تیم هماهنگ باشند که در برابر دشمن مشترک حرکت میکند، هر کس مشغول دینداری فردی خود است؛ عبادت شخصی، دعا، اخلاق فردی و... بدون توجه به بعد جمعی و مسئولیت اجتماعی دین.
دین، برنامهای برای زندگی جمعی مؤمنان است، نه فقط برای رشد فردی. امروز در بسیاری از مساجد و هیئتها، بهجای اینکه اعضا یک حرکت جمعی انجام دهند، هر کس مشغول «روپایی زدن» خودش است. نتیجهاش هم این است که دشمن هر چقدر میخواهد گل میزند، چون ما در زمین هستیم، اما بازی نمیکنیم. مسجد و هیئت جای کار تیمی است، نه تمرین انزوا و فردگرایی.
در حالیکه قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) همواره تأکید بر جمع دارد. اکثر آیات قرآن ناظر به حرکت جمعی مؤمنان است. دین برای تربیت یک «امت» آمده، نه فقط یک فرد صالح. در فوتبال هم تاکتیک فردی اهمیت دارد، اما در خدمت هدف جمعی است. اگر مربی فقط به روپایی زدن شاگردانش افتخار کند و از تاکتیک تیمی غافل شود، تیمش شکست میخورد. در دینداری هم اگر عالم دینی فقط به پرورش فردی شاگردان بپردازد و نگاه جمعی نداشته باشد، در واقع از هدف اصلی دین فاصله گرفته است.
دینداری فردی وقتی از روح جمعی جدا شود، مثل روپایی زدن در زمین فوتبال است؛ ظاهراً هنری دارد، اما نتیجه ندارد. کسی که تمام توجهش به عبادات و معنویت شخصی خودش است، در حالیکه به مسئولیت اجتماعی و ساخت امت اسلامی بیتفاوت مانده، عملاً از مسیر اصلی دین دور شده است.
حتی میبینیم در مواردی، همین افراد که ظاهر دیندارانه دارند، دیگران را از دین زده میکنند، چون دینداریشان صرفاً فردی است و احساس مسئولیت اجتماعی در آن نیست. ابلیس اگر بخواهد جامعهای را از درون تضعیف کند، لزوماً سراغ گناه علنی نمیرود؛ کافی است مردم را سرگرم دینداری فردی کند.
یکی از نتایج روشن این نوع دینداری، کاهش روحیه مسئولیتپذیری اجتماعی میان مؤمنان است. بهطور نمونه، مسئله «فرزندآوری» را در میان خانوادههای مذهبی ببینید. در حالی که پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ اَلْأُمَمَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ؛ فرزند بیاورید تا امت اسلام پررونق شود» اما در بسیاری از خانوادههای مذهبی، انگیزه جمعی افزایش جمعیت امت اسلام وجود ندارد. یعنی حتی در این مسئله، نگاه فردی غلبه کرده است.
وقتی کسی دینداری را صرفاً در عبادت شخصی ببیند، طبیعی است که دغدغهای برای «امتسازی» ندارد. اگر دین را به برنامهای برای یک تیم تشبیه کنیم، امروز بیشتر افراد از زمین بازی بیرون رفتهاند و فقط برای خودشان روپایی میزنند. دشمن اما تیمی و هماهنگ عمل میکند. ابلیس بهجای اینکه مردم مذهبی را به گناه علنی دعوت کند، به آنها یاد میدهد چطور فقط دینداری فردی داشته باشند؛ فقط عبادت خودشان را تقویت کنند، بیآنکه به جامعه فکر کنند. این همان دام خطرناک است.
در روایت هم آمده است که ابلیس میگوید من اگر انسانی را به گناه وادار کنم، توبه میکند و از من بیزاری میجوید، اما اگر او را گرفتار هوای نفس و خودبینی کنم، دیگر توبه نمیکند. یکی از جلوههای همین هوای نفس، دینداری فردی و خودمحورانه است. ظاهراً گناهی نمیکنی، اما از کار جمعی فاصله میگیری؛ در نتیجه، امت تضعیف میشود.
دین اسلام برنامهای برای «تیم زندگی» است؛ یعنی امت واحدی که با هم دفاع و حمله میکند. هرجا به فردیت پناه بردهایم، ضعف و شکست دیدهایم. حتی اگر کسی در دینداری خود بسیار دقیق و اهل تقوا باشد، اما روح جمعی نداشته باشد، همانطور که مرحوم شاهآبادی فرمودهاند، دچار غرور دینی میشود.
بهوضوح. اگر زندگی حضرت زهرا(س) را نگاه کنیم، میبینیم ایشان حتی در سختترین شرایط، بهدنبال تشکیل یک «تیم ایمانی» بودند. پس از رحلت پیامبر(ص)، با وجود مصائب فراوان و پهلوی شکسته، 40 روز درِ خانههای مردم را زدند تا یارانی برای حمایت از ولایت گرد آوردند، اما هیچکس پاسخ نداد. آخرین خانهای که رفتند، خانه سعد بود. وقتی او پرسید «خانم، با این همه تلاش و بیپاسخی خسته نشدید؟» حضرت فرمودند: «نه، ولی هیچکس جواب ما را نداد.» یعنی حضرت زهرا(س) میخواستند تیمی تشکیل دهند برای دفاع از حقیقت، اما جامعه با ایشان همراهی نکرد.
همینطور امام علی(ع) در آغاز خلافت تلاش کردند تا گروهی مؤمن و منسجم تشکیل دهند، اما تنها سه یا چهار نفر به ایشان پیوستند. امام حسن(ع) هم گروهی داشتند که خیانت کردند. تا اینکه امام حسین(ع) موفق شدند کوچکترین اما خالصترین تیم تاریخ را بسازند؛ 72 نفر که با ایشان تا آخر ایستادند. این یعنی قویترین حرکت دینی همیشه جمعی بوده است.
دین، برنامهای برای زندگی جمعی مؤمنان است. اگر ما دینداری را در عبادت فردی، معنویت شخصی یا حتی اخلاق فردی خلاصه کنیم، در واقع بازی فوتبال را رها کرده و فقط روپایی میزنیم. باید دوباره «تیم شدن» را یاد بگیریم.
بچههای امروز، وقتی میخواهند فوتبال بازی کنند، اول از همه «یارگیری» میکنند؛ یعنی تقسیم کار و همکاری. ما هم باید همینطور باشیم. معلمان، مربیان، خانوادهها و هیئتها باید روحیه کار تیمی را در جوانان تقویت کنند تا امت اسلامی به قدرت واقعی خود برسد.
کاملاً سرایت کرده است. گاهی در خانهها هم دیگر نمیتوان یک «تیم خانوادگی» تشکیل داد. تربیتها آنقدر فردی شده که اعضای خانواده کنار هم اما بیارتباطاند. این حاصل سالها آموزش فردی و غفلت از کار جمعی است.
ما بهجای اینکه در آموزش دینی، مهارت زندگی جمعی را یاد بدهیم، مدام به آموزشهای فردی پرداختهایم؛ احکام شخصی، عبادات فردی و مانند آن، همین غفلت سبب شده است که مؤمنان در جامعه، مهارت زندگی جمعی را از دست بدهند.
باید نگاه تربیتی را عوض کنیم. وقتی نوجوان وارد هیئت، انجمن اسلامی یا هر مجموعه دینی میشود، هدف نباید فقط رشد فردی او باشد، بلکه باید «زندگی جمعی» را بیاموزد. اگر جوان ما فقط بخواهد ایمان خودش را تقویت کند، اخلاق خودش را درست کند یا فقط عبادتش را بهتر انجام دهد، درواقع هنوز به دین اجتماعی نرسیده است. ایمان، اخلاق و عبادت زمانی معنا دارد که در خدمت زندگی جمعی مؤمنانه باشد.
در تمام سطوح، از آموزش تا کار فرهنگی، باید تمرین زندگی جمعی را جدی بگیریم. حتی در علم و هنر هم امروز کار گروهی تعیینکننده است. همانطور که در سینما یا دانشهای جدید، هیچ اثر بزرگی بدون کار جمعی تولید نمیشود، در دینداری هم تا زمانی که روح کار گروهی نداشته باشیم، امت قوی شکل نمیگیرد.
یکی از بهترین الگوها، خود رهبر معظم انقلاب هستند. معظمله حتی پیش از دوران مسئولیت، روحیه زندگی جمعی داشتند. از دوران مبارزه قبل از انقلاب نقل شده که وقتی از زندان آزاد شدند، به ایشان میوهای مانند موز تعارف کردند، اما نپذیرفتند و فرمودند: «مردم بسیاری در جامعه نمیتوانند چنین چیزی بخورند، پس من هم نمیخورم.» این یعنی روحیه جمعی؛ یعنی فکرکردن به مردم حتی در اموری که بهظاهر شخصی است.
پیامبر اکرم(ص) بهدرستی فرمودهاند: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ» همه ما در جای خود مسئولیم. یعنی هرکس، بهنحوی، رهبر است و باید نگاهش جمعی باشد. اما متأسفانه در تربیتهای امروزی، چنین نگرشی کمتر دیده میشود، چون زندگی جمعی بهدرستی آموزش داده نشده است.
در مدارس، هیئتها و نهادهای فرهنگی باید مهارت زندگی جمعی را به جوانان بیاموزیم. بهطور نمونه، وقتی دانشآموز یا دانشجو وارد جمع و یا تشکلی میشود، باید یاد بگیرد چگونه با دیگران همکاری کند، چگونه مسئولیت جمعی بپذیرد و تصمیم گروهی بگیرد. اما اگر فقط به او احکام و عقاید فردی یاد بدهیم، همان خطای قدیمی را تکرار کردهایم.
وقتی ملت ما بهصورت تیمی حرکت کرده، همیشه پیروز بوده است. نمونهاش مقاومت در برابر دشمنان است. هر جا کار جمعی و انسجام وجود داشته، دست برتر با ما بوده است. دشمنان ما، بهویژه یهود و صهیونیسم جهانی، تیمی زندگی میکنند و از کار گروهی بهره میبرند. اگر ما بخواهیم بر آنها پیروز شویم، باید از فردگرایی بیرون بیاییم و تیم واحدی شویم.
انتهای پیام