کد خبر: 4322065
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۶

بررسی سندیت روایت «فاطمة بضعة منّی»

عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا رویکرد شیعه و اهل سنت به فاطمه زهرا (س) در کتب روایی را تحلیل کرد و گفت: بر اساس این کتب سندیت روایت «فاطمة بضعة منّی» تایید می‌شود.

معصومه ریعان عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سیناحضرت فاطمه(ع) بانویی است که افتخار خاندان وحی بوده و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می‌درخشد و فضائل او هم‌تراز فضائل بی‌نهایت پیامبر اکرم(ص) و خاندان عصمت و طهارت(ع) بوده است، از همین رو در روایتی از حضرت محمد(ص) بیان می‌شود که «فاطمه پاره تن من است». خبرنگار ایکنا از همدان، به منظور بررسی سندیت این روایت در بین شیعه و سنی، با معصومه ریعان، عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا به گفت‌وگو پرداخته که مشروح آن را در زیر می‌خوانیم:

ایکنا _ حضرت زهرا(س) چه جایگاهی در کتب اهل سنت و شیعه دارد؟

حضرت فاطمه(س) بعد از رسول خدا(ص)، محبوب‌ترین و بی‌همتاترین بندگان الهی در عشق و محبت تمامی مسلمانان از هر فرقه و اندیشه‌ای است. شخصیت بی‌همتای این کوثر رحمت با آن زندگی کوتاه و شهادت مظلومانه، از قرون پیشین تا اکنون مورد مطالعه و محل بحث و بررسی پژوهشگران و محققان مسلمان و غیر مسلمان بوده است و در هیچ پژوهش علمی با همه ابهامات تاریخی در مورد زندگی آن حضرت، نتایج مطالعات محققان کمترین نقد و انحرافی از توجه به عظمت فکری و کنش‌گری اجتماعی و سیاسی و عدالتخواهانه این بانوی بی‌نظیر در تاریخ مسلمانان نداشته است. تمام فِرَق گسترده اسلامی بر این بانوی بزرگ اسلام یک صدا و یک دل اظهار تواضع و محبت نموده و او را ستوده‌اند. 

همه مسلمانان، یک‌صدا فاطمه زهرا(س) را والاترین شخصیت بعد از پیامبر خدا می‌دانند و بر کوتاهی عمرش به حسرت می‌نگرند. ستایش فاطمه زهرا(س) ابتدا در کتب اهل سنت نمایان است و بعدا شیعیان از آن کتب استفاده و متن‌های ستایش آمیز آنان را در کتب خود آورده‌اند. رویکرد اهل سنت به فاطمه زهرا(س) در کتب روایی کاملاً شخصی و به دور از تنش‌های اجتماعی بعد از رحلت رسول خداست.

اما رویکرد روایی شیعه در مورد فاطمه زهرا(س) مبتنی بر سه رویکرد تاریخی است که عمدتا به بعد از مرگ رسول خدا(ص) معطوف شده است. این سه رویکرد عبارت است از فاطمه‌ای که در تاریخ صدر اسلام محصور در خانه و خانه‌داری است و پیامش تنها حفظ حجاب و چادر زنان است، دیگر فاطمه‌ای است که در زیر چتر هویتی علی(ع) به دفاع از ولایت و همسر خود مشغول است و بدین روی محصور در ابلاغ ولایتمداری در عرصه اندیشه شیعه شده است؛ فاطمه سوم، فاطمه‌ای است که بین در و دیوار و با غلاف شمشیر و آتش بر درب خانه، چشمان شیعیان را از اشک و رشک و حسرت پاک نمی‌کند.

گرچه به شکل نادر و اندکی نیز در رویکرد چهارمی، فاطمه عزتمند و عدالتخواه و واقف بر شرایط سیاسی و اجتماعی و کنش‌گر فعال در مطالبه حقوق شخصی و اجتماعی مورد توجه اندیشمندان معاصر شیعه قرار گرفته و تلاش شده است از گزاره‌های تاریخی تحلیلی معاصرانه به دست دهد اما هرگز این رویکرد نوین توان عقب راندن آن سه رویکرد را نداشته و نتوانسته است این گونه مطالعه را رشد و غنا ببخشد.

این در حالی است که در کتب اهل سنت، فاطمه زهرا(س)، به شکل تاریخی مورد عنایت نبوده بلکه محبوبه پیامبر و رقیب زنان برتر قرآن و البته نگران از برخی شرایط و پیش‌آمدهای زندگی شخصی است. 

ایکنا _ چه روایاتی از حضرت زهرا(س) بیشتر در کتب اهل سنت دیده می‌شود؟

عمده روایات مرتبط با فاطمه زهرا(س) در کتب اهل سنت بر یک محور ثابت و محصور است و آن شخصیت بخشی به خود آن حضرت است تا آنجا که پیامبر او را پاره تن خود دانسته است. از این رو عبارت «فاطمة بضعة منّی» بیش از هر روایتی در کتب اهل سنت بسامد داشته و حتی در روایات برساخته نیز جهت پوشش دادن بر محتوای جعلی متن جدید از این عبارت اصیل بهره برده‌اند.  

این جمله کوتاه و مأنوس در فضیلت حضرت فاطمه(س) و جایگاه والای او نزد پیامبر(ص) در کتب اهل سنت نزدیک به روایت متواتر است. اسناد روایت «فاطمة بضعة منّی» این عبارت از طریق 9 عالم متقدم حدیث اهل سنت و در 11 منبع روایی با طرق متعدد و بسیار گسترده، نقل شده که به ترتیب زمانی عبارتند از المصنّف، ابن‌ابی‌شیبه، صحیح بخاری، صحیح مسلم، در سه کتاب نسائی با عنوان سنن الکبری، فضائل الصحابة و خصائص امیرالمؤمنین، در کتاب الآحاد و المثانی از ضحاک بن مخلد، السنن الکبری بیهقی، المعجم الکبیر طبرانی، أمالی ابونعیم اصفهانی و فضائل سیدة النّساء از عمر بن شاهین. 

متن این روایت در این کتب با شش مضمون نقل شده است که عبارتند از «انّما فاطمة بضعة منّی فمن اغضبها اغضبنی»، «انّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ماآذاها» یا «من آذاها فقد أذانی»، «انّما فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما آذاها و یغضبنی ما اغضبها»، مشخص است فراز سوم که متعلق به قرون متأخرتر است ترکیبی از جملات فراز اول و دوم است. «انّما فاطمة بضعة منّی یُریبنی ما أرابها و یؤذینی ما آذاها»، «سمعتُ رسول الله(ص) یخطـب علی منبـره هذا و أنا یومئذ مُحتلم. فقال إنّ فاطـمة بضعة منّی.»و «فاطمة شجنة منّی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها».

ایکنا _ آیا روایت بیان شده سندیت روایی دارد؟

با توجه به نکات بیان شده در بالا نتیجه متن همه روایات دو مطلب است، توجه به مقام متفاوت فاطمه(س) که همچون پیامبر(ص) است، زیرا پاره تن اوست و آزار نرساندن به فاطمه، خشمگین ننمودن و دچار قبض نکردن وی.

مضمون این روایت با سیره عملی پیامبر(ص) و توجه ویژه به فاطمه(س) هماهنگ است زیرا تعابیر متعددی از پیامبر(ص) در مدح فاطمه در همان کتب روایی آمده است از جمله «فاطمة سیدة نساء أهل الجنة» و «کان احبّ النّساء الی رسول الله(ص) فاطمة» و «عن النّبی انّه قال لفاطمة(رض) انّ الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک» و «حسبک من نساء العالمین ....فاطمة ابنة محمد» و «خیر نساء العالمین اربع ...و فاطمة بنت محمد.» همچنین روایت کساء و روایت مباهله نیز به متون بالا در مدح پیامبر از فاطمه ملحق می‌شوند.

همه این منابع و متون از منزلت و جایگاه فاطمه(س) در چشم و دل پیامبر(ص) خبر می‌دهند. بنابراین عبارت «فاطمة بضعة منّی» با همه مضامین محبت‌آمیز پیامبر(ص) با فاطمه سازگار بوده است.

ایکنا _ گستره نقل روایت تا چه حدودی است؟

روایت «فاطمة بضعة منی» با توجه به راویان اسناد آن، از شش جایگاه جغرافیایی معتبر که صاحب شیوخ شناخته شده بوده‌اند برخوردار است؛ این روایت در مدینه از طریق «مسور بن مخرمة بن نوفل» نقل شده است. مسور و پدرش بعد از فتح مکه به مدینه آمده و رسول خدا(ص) را درک کرده‌اند و از رسول خدا روایت شنیده‌‌ا‌‌‌‌‌‌‌ند، او راوی اصلی این روایت در مدینه است.

این روایت در مکه از طریق «عبدالله بن عبیدالله بن ابی ملیکة» نقل شده است. ابن ملیکه از اهالی مکه و قاضی و مؤذن عبدالله بن زبیر بوده و اولین راوی اصلی بعد از مسور بن مخرمه است، و شاگرد بسیار بزرگ و معتبر او «عمرو بن دینار مکی» نیز این روایت را از او نقل کرده است. 

راوی اصلی دیگر این متن «لیث بن سعد بن عبدالرحمان» مصری است. او جزء طبقه پنجم راویان مصر بوده است. او که اهل سفر بوده و با سن کم خویش به ورع، فضل، عبادت و وثاقت در نقل حدیث شهرت داشته، در سن 20 سالگی برای مناسک حج به مکه رفته و از زهری و ابن ابی ملیکه و برخی شیوخ مکه حدیث شنیده است. همچنین «عبدالله بن صالح مصری» کاتب مورد اعتماد لیث است که روایات زیادی از لیث شنیده و کتابت کرده است، و «موسی بن هارون بن بشیر» هم که در سند مصری هاست گرچه خود کوفی است ولی به مصر رفته و در آنجا حدیث گفته و مقام والایی داشته است. 

«قتیبة بن سعید بن جمیل» نیز از مصری‌ها و از جمله لیث بن سعد روایات زیادی شنیده است. او اصالتا بلخی است ولی به مصر، بغداد، کوفه، و نقاط زیادی سفر کرده و احادیث زیادی گفته و در این روایت به راویان مصر اتصال دارد. 

«عبدالله بن لهیعة» که نقل او با راویان لیث یکسان است نیز فقیه و قاضی بزرگ مصر بوده است. سفیان ثوری او را بزرگ مصر می‌دانست و احمد بن حنبل در بزرگ داشت او می‌گفت در مصر جز ابن ‌لهیعه محدّثی یافت نمی‌شود. راوی اصلی دیگر این متن «سفیان بن عیینة» است که روایت خود را از عمرو بن دینار در مکه گرفته و به‌طور گسترده‌ای این روایت را در کوفه نشر داده است. سفیان مولود کوفه است. 

خانواده بزرگ او متشکل از 10 برادر بوده‌اند که پنج نفر از ایشان در روایت شهره بوده‌اند و خود نیز بر جایگاه بلندی از نقل حدیث تکیه داشته و گرچه نابیناست ولی هفت هزار حدیث را بدون کتابت روایت کرده است و تا آخر عمرش پیوسته مرجع أخذ حدیث در کوفه بوده است.

 این متن از طریق «ابومعمر اسماعیل بن ابراهیم» به بغداد رسیده و او که شیخ بخاری، مسلم و ابوداود سجستانی است روایت را در بغداد گسترانیده و مسلم از او این روایت را أخذ کرده است. 

بصره همچنین «ابوالولید هشام بن عبدالملک طیالسی» که ساکن بصره بوده است و به او امیرالمؤمنین(ع) و اعقل محدثین بصره می‌گفته‌اند این روایت را در این بوم حدیثی به بخاری رسانده است. 

اما خاستگاه اولیه متن از نظر زمانی در نیمه دوم قرن اول است. بنابر این روایت «فاطمة بضعة منّی» متنی مدنی است و متن آن از طریق مسور به دخترش أم‌بکر، و در طریق دیگری به علی بن حسین رسیده است و آنگاه متن به مکه رفته و از طریق ابن ابی ملکیه و عمرو بن دینار در نیمه اول قرن دوم گسترش یافته است و از طریق شاگردان مصری (لیث بن سعد و ابن‌لهیعه) و کوفی (سفیان بن عیینه) به‌طور چشمگیری در نیمه دوم قرن دوم به وسیله ابوالولید طیالسی در بصره و ابومعمر در بغداد وارد شده و به 9 جامع روایی در قرن سوم رسیده است.

این احتمال که این روایت پیش از نیمه دوم قرن اول رواج داشته باشد بعید به‌نظر می‌رسد زیرا هیچ نشانه‌ای از این روایت در اوایل قرن اول و در منازعه بین فاطمه(س) و ابوبکر وجود ندارد.

یکی دیگر از طرق روایت «فاطمة بضعة منی» در کتب اهل سنت علی بن حسین(ع) است. به نظر می‌رسد مسور بن مخرمه برای تسلای مصیبت‌های وارده بر علی بن حسین بعد از بازگشت او از شام، این روایت را در مدینه برای نخستین بار برای او نقل کرده و انتشار آن از طرق محدّثین بعد از این زمان بوده است. زیرا در برخی روایات مبسوط‌تر به زمان نقل روایت اشاره شده است که بعد از حادثه کربلا این ملاقات انجام شده است. بنابراین تاریخ ظهور روایت «فاطمة بضعة منّی» با توجه به راوی اصلی آن که مسور بن مخرمه است، می‌تواند متعلق به نیمه دوم قرن اول و گسترش آن در قرن دوم و نیمه میانی آن باشد.

به‌نظر می‌رسد اصل متن روایت، روایتی ساده و بدون داستان‌پردازی است، که با شرایط روایات قرن اولی مطابقت دارد. زیرا متونی که به صحابه مسنّ‌تر اسناد داده می‌شود اکثراً مجمل، مختصر و فشرده‌اند، درحالی‌که متونی که مفصّل‌تر باشند احتمالاً در زمان‌های بعدی رواج یافته‌اند. این روایت کوتاه نیز به مرور زمان به متنهایی طولانی تبدیل شده که برخی مالامال از داستان پردازی است به گونه‌ای که هم متن‌ها را غیر قابل پذیرش کرده است و هم زمان ظهور آنها به قرون بعدی می‌رسد. اما در همه آنها برای پوشش دادن بر محتوای جعلی متون متاخر، از این متن اصیل استفاده گردیده است. همه شارحان اهل سنّت نیز فقط این تعداد از واژگان روایت یعنی «فاطمة بضعة منّی» را حسن و صحیح دانسته‌اند و همه آنها اسناد آن را نیز ستوده‌اند.

انتهای پیام
خبرنگار:
عاطفه ابرار پیراسته
دبیر:
اکرم یوسفی پارسا
captcha