سرهنگ بیگلری دلتنگ جلسات قرآن می‌شد/ از یادگیری موسیقی تا جلسات قرآن
کد خبر: 2830329
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۱:۰۳
همکلام با رنجبر، شاگرد قرآنی سرهنگ بیگلری؛

سرهنگ بیگلری دلتنگ جلسات قرآن می‌شد/ از یادگیری موسیقی تا جلسات قرآن

گروه چهره‌ها: پیشکسوت قرآنی و از شاگردان سرهنگ بیگلری، سال‌های پایانی عمر مرحوم بیگلری را سال‌هایی می‌داند که این استاد فقید به دلیل بیماری نمی‌توانست در جلسات قرآن مسجدالمصطفی(ص) شرکت کند اما دلتنگ این جلسات بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، «حسن رنجبر» پیشکسوت قرآنی که در نهمین همایش تکریم چهره‌های قرآنی به عنوان استاد قرآن با بیش از 40 سال فعالیت آموزشی و جلسه‌داری تجلیل خواهد شد، متولد 1311، زرند ساوه است که پس از چندین سال فعالیت در سفارت ایران در عربستان در بحبوحه جوانی، فعالیت‌های قرآنی خود در جمهوری اسلامی ایران را حول محور آموزش قرآن دنبال کرده است. در این گزارش پای صحبت این استاد پیشکسوت قرآنی نشسته‌ایم تا از فعالیت‌های قرآنی وی طی دهه‌های گذشته بشنویم.
«تا 16 سالگی در زرند ساوه، زیر سایه پدر و مادرم زندگی کردم تا اینکه پسرخاله‌های بنده که در تهران ساکن بودند من را به تهران آورده و زیر چتر حمایت خود قرار دادند تا بتوانم شغلی را در تهران برای خود دست و پا کنم» این را حسن رنجبر بعد از اینکه جای مناسبی در مسجد حضرت زینب(س) محله ابوذر فلاح تهران ـ که سال‌ها در آن جلسه قرآن برپا کرده و حالا به عنوان پیش‌نماز در این مسجد به اقامه نماز جماعت می‌پردازد و جلسات قرآن خود را نیز همچنان برگزار می‌کند ـ برای نشستن پیدا می‌کند، می‌گوید و ادامه می‌دهد: «زمانی که به تهران آمدم به دلیل مسائلی که پیش آمد تصمیم گرفتم در یک آموزشگاه موسیقی ثبت نام کنم و نوازندگی را یاد بگیرم».

ماجرای ورود به عرصه قرآن به جای یادگیری غنا و موسیقی
حسن رنجبر که سادگی و بی‌آلایشی نه تنها در چهره، بلکه در کلامش نیز به وضوح نمایان است می‌گوید: 17 ساله بودم که به یک آموزشگاه موسیقی رفتم تا نوازندگی را تعلیم ببینم، گفته بودند، اگر یک دوره شش ماهه موسیقی را پشت سر گذارید شما را تحویل نیروی هوایی می‌دهیم تا در رادیو نیروی هوایی کار کنید؛ همان شب وقتی به خانه برگشتم زمان خواب با خدا صحبت کردم و گفتم: ای خدا موسیقی من را دارد با خود می‌برد، کمکم کن و خودت راه را نشانم بده».
وی ادامه می‌دهد: «صبح فردا به اداره(شرکت خصوصی) رفتم و نامه‌ای را دریافت کردم که در آن نامه از وزارت امور خارجه به بنده مأموریت داده شده بود تا برای چندسالی به سفارت ایران در عربستان بروم و در آن سفارتخانه فعالیت داشته باشم؛ زمانی که این نامه را با مدیر شرکت مطرح کردم وی اجازه این کار را به من نداد و گفت: ما در اینجا خیلی کار داریم و نمی‌توانی بروی، تا اینکه دو هفته بعد، نامه دیگری را برای مدیر شرکت ارسال کردند که رئیس پس از دیدن نامه، مجبور شد با درخواست وزارت امور خارجه موافقت کرده و به بنده نیز اجازه دهد تا مقدمات سفر خود را فراهم کنم».

استاد حسن رنجبر

این پیشکسوت قرآن بعد از بیان مطالبی درباره نحوه اعزام خود به عربستان و فعالیت‌ چهارساله خود در مکه‌مکرمه، می‌گوید: «هر طور که شده خود را به مکه رساندم و به مدت چهار سال فعالیت خود را در سفارت ایران ادامه دادم تا اینکه مأموریتم به پایان رسید و به ایران بازگشتم. بعد از بازگشت به ایران به دلیل سابقه‌ای که در مکه داشتم و در خدمت یکی از اساتید قرآن عربستان قرآن‌ خواندن را تاحدودی یاد گرفته بودم، به سمت قرآن آمدم و فعالیت‌های مستمر قرآنی خود را در تهران دنبال کردم».

داستان آشنایی با جلسات قرآن مرحوم سرهنگ بیگلری
بعد از بازگشت به ایران، پرس‌وجو برای یافتن یک جلسه قرآن خوب در آن شرایط که جلسات قرآن بسیار بسیار محدود بود، آغاز می‌کند تا اینکه با جلسه قرآن سرهنگ بیگلری که در مسجد المصطفی(ص)(میدان حسن‌آباد تهران) برگزار می‌شد آشنا می‌شود؛ نخستین‌بار که به این جلسه قرآن می‌رود یک استاد قرآن خوب، دلسوز و مومن را می‌بیند و از همانجا علاقه‌مندی برای یادگیری قرآن هم در او بیشتر می‌شود.
وی که سرهنگ بیگلری را نخستین استاد قرآن خود می‌داند تأکید می‌کند که مرحوم بیگلری به عبایی که در جلسه قرائت قرآن به تنش می‌کرد بسیار بیشتر از لباس سرهنگی‌اش افتخار می‌کرد و افزود: «سرهنگ بیگلری زمانی که به جلسه مسجد المصطفی(ص) برای جلسه قرآن هفتگی می‌آمد، لباس سرهنگی را با اکراه از تن در می‌آورد و عبای کهنه استادی قرآن را با افتخار به دوش می‌انداخت، یک سرتیپ سمت راست و یک سرتیپ دیگر سمت چپ مرحوم بیگلری می‌نشستند و قرآن می‌خواندند».
یک بار که به دلیل مشغله زیاد، چندین جلسه از جلسات سرهنگ بیگلری را از دست داده بود زمانی که بعد از چند جلسه، در مسجد المصطفی(ص) حاضر شد دور از مرحوم بیگلری نشسته بود که سرهنگ بیگلری در آغاز جلسه حسن رنجبر را صدا زد و گفت: «رنجبر آمدی؟ کجا بودی این چند جلسه؟ بیا جلوتر بنشین»؛ هربار هم که به جلسه قرآن ایشان می‌رفت سرهنگ بیگلری می‌گفت «بیا جلو بنشین و قرآن بخوان».

از بالا به ترتیب استادان مرحوم علی اربابی، احمد حاجی‌شریف و حسن رنجبر

حضور سرهنگ بیگلری در جلسه‌ای با 80 رحل قرآن
رنجبر به یاد جلسه قرآنی که با دعوت از سرهنگ بیگلری در سال‌های دور برگزار کرده بود، می‌افتد و می‌گوید: «یکبار به همراه دوستان قرآنی، تصمیم گرفتیم جلسه قرآنی را در یکی از مساجد محل برگزار کنیم و از مرحوم بیگلری و مرحوم مولایی نیز دعوت کنیم تا در این جلسه حضور داشته باشند؛ دورتا دور مسجد را 80 رحل قرآن چیدیم و سرهنگ بیگلری دعوت ما را پذیرفت و در این جلسه قرآن حاضر شد اما مرحوم مولایی پیغام داده بود که مسافرتی در پیش دارد و نمی‌تواند به این جلسه قرآن بیاید که از این بابت نیز عذرخواهی کرده بود. بعد از پایان جلسه سرهنگ بیگلری به ما گفت: این جلسه قرآن نورانی‌ترین جلسه‌ای بود که تا به حال دیده بودم».
حسن رنجبر که شب منتهی به آن جلسه قرآن را شب تلخی می‌داند و خاطره بدی را در ذهن خود مرور می‌کند، یادآور می‌شود: «آن شب بعد از پایان جلسه، سرهنگ بیگلری را تا میدان مقدم با صلوات بدرقه کردیم اما ایشان همان شب بعد از بازگشت به منزل سکته کرد و من به همراه مرحوم استاد «بیوک اصل محمدی» پس از اطلاع، ایشان را به بیمارستان منتقل کردیم اما همان سکته مغزی باعث شد تا این استاد فقید قرآن خانه‌نشین شده و بر روی صندلی چرخدار حرکت کند و بعد از سه سال نیز از میان ما برود».

سرهنگ بیگلری، اواخر عمر خود دیگر نتوانست قرآن بخواند
رنجبر که شاگردی سرهنگ بیگلری را افتخاری برای خود می‌داند و در هر محفلی به بیان خاطراتی هر چند کوتاه از این استاد فقید قرآن می‌پردازد، ادامه می‌دهد: «مرحوم بیگلری بعد از سکته مغزی، از نظر جسمی و ذهنی، سلامت خود را از دست داد و دیگر هیچگاه نتوانست در جلسات قرآن شرکت کند؛ گاهی اوقات که دلش برای جلسات قرآن مسجد المصطفی(ص) و شاگردانش تنگ می‌شد با صندلی چرخدار مقابل مسجد می‌آمد و برای دقایقی مسجد را از بیرون تماشا می‌کرد و دوباره او را به منزل می‌بردند».
وی که کتاب «سرالبیان، فی علم القرآن» و کتابی درباره «حج» را تنها یادگاری‌های سرهنگ بیگلری برای خود می‌داند، می‌گوید: «در آن سال‌ها اعضای جامعه قرآنی که تعدادشان نیز بسیار کم بود مسابقه قرآنی را در مسجد دارالسلام برگزار و به تمام شرکت‌کنندگان در آن مسابقه کتاب «سرالبیان، فی علم القرآن» را هدیه دادند؛ در یادگیری قرآن از این کتاب استفاده زیادی کردم، علاوه بر اینکه سرهنگ بیگلری نیز در جلسات قرآن خود همواره نکاتی از این کتاب را به ما آموزش می‌داد؛ سرهنگ بیگلری همیشه تلاش می‌کرد تا قرآن بر روی زمین نماند و به فراموشی سپرده نشود».

استاد رنجبر در مناطق جنگی

پیشرفت در قرائت قرآن از طریق جلسات سرهنگ بیگلری
رنجبر، یادگیری قرآن را مدیون جلسات قرآن سرهنگ بیگلری می‌داند و آن جلسات را مقدمه‌ای برای برپایی جلسات قرآن خود می‌داند و عنوان می‌کند: «بعد از اینکه از طریق جلسات قرآن سرهنگ بیگلری به حد قابل قبولی در قرائت قرآن رسیدم تصمیم گرفتم چندین جلسه قرآن در محله‌مان برپا کنم تا مردم به جای اینکه سر کوچه‌ها بنشینند، به این و آن نگاه کنند و غیبت کنند به این جلسات قرآن بیایند و از حرف و حدیث‌های بیهوده فاصله بگیرند».
وی ادامه می‌دهد: «آن زمان در محله‌مان که فلاح ـ میدان مقدم بود بیش از شش جلسه قرآن برپا کردیم که اولین جلسه، هیئت العباس(ع) نام گرفت و هیئت قائم آل محمد(عج)، مکتب النبی(ص)، مکتب الزینب(س) و... از دیگر هیئت‌ها و جلسات قرآن مردمی بودند که طی آن سال‌ها با کمک دوستان، یکی پس از دیگری راه‌اندازی کردیم».

داغ فرزندان بر سینه
رنجبر می‌گوید: «بنده در حال حاضر دو فرزند پسر و سه فرزند دختر دارم که یکی از پسرانم به نام «عباس» در آن سال‌ها بیماری مغزی داشت و پزشکان او گفته بودند اگر به زودی عمل نکند امیدی برای زنده بودنش نخواهیم داشت که من همانجا از خدا خواستم پسرم را دوباره به ما بدهد؛ نذر کردم اگر حال پسرم خوب شود هیئتی را با عنوان «هیئت العباس(ع)» راه‌اندازی کنم. بعد از اینکه پسرم را به اتاق عمل بردند انگار که معجزه شده بود و پسرم پس از آن عمل خوب شد و ما نیز هیئت العباس(ع) را راه‌اندازی کردیم؛ در سال‌های گذشته من و همسرم سختی‌های زیادی کشیده‌ایم، یک دختر 21 ساله و یک دختر سه ساله‌مان را از دست دادیم که برایمان خیلی تلخ بود».
رنجبر با عنوان این مطلب که هیچ‌گاه جلسات قرآن خود را تعطیل نکرده بلکه در صورت امکان این جلسات را گسترش هم داده است، می‌گوید: «جلسات قرآن ما طی سال‌های گذشته و حتی در سال‌های انقلاب که هم‌اکنون در سی و ششمین سالگرد پیروزی آن هستیم، همواره برپا و محل ثابتی برای حضور انقلابی‌ها و قرآن‌دوستان بود».

استاد حسن رنجبر در حسینیه جماران

مراسمی برای حاج‌آقا مصطفی خمینی بدون نگرانی از واکنش رژیم

«در این جلسات قرآن، علاوه بر آموزش و قرائت قرآن فعالیت‌های انقلابی هم داشتیم تا جایی که گاهی اوقات بعد از اتمام جلسه قرآن، بنده صحبت‌هایی نیز درباره رژیم طاغوت می‌گفتم و علیه طاغوت شعار می‌دادم؛ در آن سال‌ها خیلی نترس بودم و هیچگاه از اینکه به خاطر این حرف‌ها و شعارهای ضد طاغوت بلایی سرم بیاید، نمی‌ترسیدم».
وی عنوان می‌کند: «فعالیت‌های قرآنی و انقلابی ما در بحبوحه انقلاب تلفیقی از قرآن و انقلاب بود تا جایی که وقتی حاج‌آقا مصطفی خمینی به شهادت رسیدند، مراسم ختمی را برای ایشان در مسجد ارگ تهران برگزار کردیم؛ در آن جلسه ختم که حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی، رئیس جمهور کشورمان به عنوان سخنران بود بنده به قرائت آیاتی از کلام‌الله مجید پرداختم».

این پیشکسوت قرآن در کنار برپایی جلسات قرآن و گسترش این جلسات در قالب هیئت‌ها و مکتب‌های قرآنی که یکی پس از دیگری راه‌اندازی می‌شد، همکاری خود با بخش قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی را نیز از اوایل دهه 60 آغاز می‌کند و در کنار آن به آموزش قرآن برای کارکنان وزارت کشور، ارتش جمهوری اسلامی ایران، نیروی دریایی و... می‌پردازد اما این فعالیت‌ها به همین جا ختم نمی‌شود و پای این استاد قرآن به جبهه‌های حق علیه باطل نیز باز می‌شود و وی در طول جنگ تحمیلی هشت ساله، چندین بار برای آموزش قرآن به جبهه اعزام می‌شود و هربار نیز 22 روز می‌ماند تا به آموزش قرآن برای رزمندگان بپردازد.
گزارش از لیلا محمدی

مطالب مرتبط
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محسن احمدی
|
-
|
۱۳۹۳/۱۱/۲۱ - ۱۴:۱۵
0
0
باسلام ودعای خیر برای تمامی اساتید بزرگوار منجمله استادعزیز وارجمندم حضرت استاد حاج آقا رنجبر,ازخداوند متعال طول عمرباعزت وسرشاراز سلامتی برای ایشان آرزومندم -خداوندمارااز قدرشناسان این استادقراردهد چرا که حقیر هرتوفیقی درزمینه قرآنی نصیبم شده از وجودنازنین این استاد گرانقدربوده است
زادپرور
|
-
|
۱۳۹۳/۱۱/۲۱ - ۱۶:۱۷
0
0
باسلام؛ گزارش کاملی بود به ویژه وقتی عکس‌ ها را لا به‌ لای مطالب کار می‌ کنید اصلا چشم مخاطب خسته نمی‌ شودو باعث می‌ شود تا انتهای مطلب را بخواند.
منتظر سایر گزارشهایتان هستیم
captcha