به گزارش ایکنا از همدان کتاب، «پوتینهای آشنا» روایتگر زندگی، حماسه و شهادت شهید «بختیار جمور» سردار سپاه اسلام، است.
سرداری که در یکی از روستاهای همدان به دنیا آمد و کار خود را از کارگری و بنایی شروع کرد و در نهایت هم در کسوت معاونت لشکر ۴۳ امام علی(ع) در علمیات ایذایی قبل از والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت رسید.
«پوتینهای آشنا» با معرفی شخصیت شهید «بختیار جمور» با قلم توانای حمید حسام نویسنده نامآشنای حوزه دفاع مقدس، در 197 صفحه به رشته تحریر درآمده است.
شهید جمور در دوران هشت سال دفاع مقدس، معاون طرح و عملیات لشكر 43 امام علی(ع) بود كه در عملیات فاو در سال 64 به درجه شهادت نائل آمد، در این کتاب نویسنده به مجموعه خاطراتی كه همرزمان و اقوام بهویژه همسر و فرزندان شهید «بختیار جمود» از این شهید داشتهاند، پرداخته است.
حسام در كتاب «پوتینهای آشنا» در یك سیر روایی از كودكی تا شهادت «بختیار جمود» را به شكل خاطرات كوتاه و مینیمال برای مخاطب بازگو كرده است، این کتاب بههمت انتشارات فاتحان در 3 هزار نسخه چاپ شده است.
گزیده کتاب
در بخشهایی از این کتاب آمده: «گفتند: مسجد محل نیاز به تعمیرات داره، پول و پله هم در کار نیست. گفت: راست کار ماست. با هم آستین بالا زدیم، من کارگری میکردم و آقای بختیار بنایی، گچکاری، محوطهسازی و همه چیز»
در بخش دیگری از کتاب آمده: «بار دوم بود که ما رفتیم پابوس آقا امام رضا(ع). شوق زیارت، ناآرام و بیقرارش کرده بود. میگفت: خیلی حرفا با آقا دارم. آن روز ها خبر آغاز حمله سراسری عراق به مرزهای ایران از رادیو شنیده میشد. زیارت کردیم و از صحن بیرون آمدیم. آرام بود و مسرور. پرسیدم: حالا بگو از آقا چی گرفتی که این جور سرحال شدی؟ گفت: اذن پوشیدن لباس سپاه و خدمت در جبهه را».
ذبیح قربانی همرزم شهید نیز در روایتی عنوان میکند: «زمزمه عملیات بود. باید خانواده را از اهواز به شهرستان بر میگرداندم. توی مسیر جاده، آقای بختیار را دیدم. هر دو پیاده شدیم و گرم گرفتیم چشم او به دختر کوچک من افتاد و مقابلش نشست و با محبت و خوشرویی پیشانی او را بوسید... از ابراز محبت او شرمنده شدم و پرسیدم: آقا بختیار، خانواده را دیدی؟ خندید و گفت: نه ولی با تلفن از جلو نظام دادم و یکی یکی باهاشون خداحافظی کردم. از سر شرم، سرم را پایین انداختم و ناخواسته نگاهم افتاد به پوتینهای او، همان «پوتینهای آشنا».
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: بر بالای پیکر شهید زارعی نشست. پیشانیاش را بوسید و پوتینهای او را از پاهای سردش درآورد و به پای خود پوشید و با حسرت گفت: علی جان تا زمانی که به تو ملحق شوم، اینها را از پا در نمیآورم.
زندگینامه شهید بختیار جمور
گفتنی است، شهید بختیار جمور در دوم فروردینماه 1331 در خانوادهای متدین و پرجمعیت در یکی از روستاهای شهرستان تویسرکان از توابع استان همدان به دنیا آمد، از ابتدای کودکی، به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی خانواده به ناچار هم کار میکرد و هم درس میخواند.
تحصیلات خود را بیش از سوم راهنمایی ادامه نداد. سپس در دادگاه شهرستان تویسرکان بهعنوان منشی استخدام شد و پس از مدت کوتاهی به دلیل اینکه در این کار، پیشنهاد رشوه میدهند و اطرافیان و آشنایان نیز توقعات نا به جا و ناحقی دارند، از دادگاه استعفا داد و بهعنوان بنا در یک ساختمان مشغول به کار شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همزمان با تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت رسمی سپاه در آمد و در شهرستان اسدآباد همدان مشغول خدمت شد.
بختیار جمور در سال 60، در عملیاتی که در منطقه سر پل ذهاب و قلاویزان صورت گرفت شرکت کرد و از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی به لشکر مهندسی 43 امام علی(ع) پیوست و ابتدا بهعنوان فرمانده گردان انجام خدمت کرد و پس از آن با توجه به شایستگیهایی که از خود بروز داد، به سمت معاونت آبی خاکی لشگر 43 امام علی(ع) منصوب شد.
از آنجایی که بختیار، فردی بسیار متواضع و فروتن بود، حتی اعضای خاواده هم از سمت ایشان نامطلع بودند و پس از شهادت ایشان متوجه این سمت شدند.
در نهایت در شانزدهم بهمنماه 1364 و در کسوت معاونت فرماندهی لشکر ۴۳ امام علی(ع) در عملیات ایذایی قبل از والفجر ۸ در منطقه «امالرصاص» به شهادت رسید.
انتهای پیام