ادبیات ضد استبداد علی(ع) در فرهنگ ما مغفول مانده است
کد خبر: 3898968
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۷
سروش محلاتی:

ادبیات ضد استبداد علی(ع) در فرهنگ ما مغفول مانده است

استاد حوزه علمیه قم در بررسی علت وجود حکومت‌های استبدادی در جامعه شیعه به مهجور بودن آموزه‌های ضد استبدادی امام علی(ع) در فرهنگ ما اشاره کرد و افزود: برعکس، بخشی از مفروضات در فرهنگ ما تقویت شده که در تعارض با سیره حکومتی امیر مومنان است.

حجت‌الاسلام و المسلمین سروش محلاتی، شب گذشته، 24 اردیبهشت‌ماه با اشاره به تقابل حکومت علوی با روش استبدادی، این سوال را مطرح کرد که چرا مسلمانان و به خصوص شیعیان، با وجود این الگوی عالی حکومتی، در طول تاریخ گرفتار حکومت‌های استبدادی بوده‌اند و آموزه‌های علوی نتوانسته معضل استبداد را در حکومت‌های مستقر در جهان تشیع حل کند و حکومت‌های استبدادی در جوامعش دوام و بقا داشته‌اند. اگر معضل مبانی فکری نیست، کجاست؟

وی در پاسخ، اولین مشکل را مهجور بودن و کم‌توجهی به این بخش از معارف علوی در فرهنگ ما دانست و گفت: برعکس، بخشی از روایات و مفروضات در فرهنگ ما تقویت شده که در تعارض با سیره حکومتی امیرمومنان است. ما هم نهج‌البلاغه داشته‌ایم، هم نداشته‌ایم، نهج‌البلاغه را به صورت فیزیکی و نمادین داشته‌ایم، اما حتی در فرهنگ نخبگان و فعالیت‌های متفکران و علمای ما هم آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته‌ و این قصور عمدتاً به عهده علما، نخبگان و متفکران ماست.

سروش محلاتی به مواردی اشاره کرد: شیخ صدوق در کتاب امالی خودش حدیثی نقل کرده‌ که البته سند صحیح و محکمی‌ ندارد. از امام کاظم(ع) نقل شده است: شیعیان! خود را به ذلت و خواری نیاندازید به ترک کردن اطاعت از سلطان‌ها، اگر پادشاهان عادل‌ند، دعایشان کنید و اگر ظالم و جائرند، از خدا بخواهید آنها را اصلاح کند که صلاح شما در اصلاح حاکمان شماست.

وی گفت: این یک نوع نگاه است که حتی اگر حاکم ستمگر است از خدا بخواهید او را اصلاح کند و خود را به زحمت نیاندازید و با او مخالفت نکنید. خوب این روایت با آموزه‌های امیرمومنان در نهج‌البلاغه چه نسبتی دارد؟ امیرمومنان می‌فرماید: افضل الجهاد کلمة حق عند سلطان جائر و یک روایت هم می‌گوید با حاکم جائر مخالفت نکنید و فقط دعا کنید!

به گفته این استاد فقه، در روایت دیگر از امام صادق(ع) نقل شده: امر به معروف و نهی از منکر کنید عالم و جاهل را، اما با صاحب قدرت و شمشیر کاری نداشته باشید و او را امر به معروف و نهی از منکر نکنید. یا روایتی دیگر: اگر کسی سلطان جائری را نهی از منکر کند، اجر و پاداشی ندارد. این دو نگاه است: یکی نگاه امیر مومنان که مردم را به نقش آفرینی در حکومت و انتقاد از ظلم فرا می‌خواند و دیگری امر به سکوت و سازگاری با ظلم کرده است. متاسفانه در فرهنگ ما نگاه دوم، که سازگاری و اطاعت از استبداد و ظلم است، بیشتر جا افتاده است.

سروش محلاتی از کتاب‌های فارسی معدودی که در خانواده‌های مذهبی رواج داشت به آثار علامه مجلسی مانند عین الحیات و حلیة المتقین اشاره کرد و گفت: در این نوع آثار، علامه مجلسی با نگاه سازگاری و اطاعت به سلاطین نگریسته است، در حلیة المتقین همان روایت عدم به خواری افکندن در مخالفت با سلاطین آمده است و متاسفانه علامه مجلسی روایات صحیح و محکم امیر مومنان را در این بخش نیاورده است.

او بخشی از کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی، از رایج‌ترین کتب اخلاقی در خانواده‌های ایرانی را خواند که می‌فرماید: «بر رعایا و مردم واجب است از جاده طاعت و انقیاد خارج نشوند و اسامی پادشاهان را در خفا و علن تجلیل و برای آنها دعا کنند»، این در دوره قاجار است و مصداقش هم اول پادشاهان قاجار است و این را به همان روایت بدون سند صحیح از امام کاظم(ع) مستند می‌کند. در ادامه هم می‌گوید: وجود طبقه عالیه سلاطین از اعظم نعمت‌های الهی و قدر ایشان را ندانستن کفران نعمت غیرمتناهی است. ستون وجود ایشان را به دو دست دعا داشتن بر عالمیان واحب است. «مرحوم محمدتقی مجلسی پدر علامه مجلسی هم در کتابش می‌آورد: حقوق پادشاهان به خصوص پادشاهان صفوی تالی حقوق پیامبر اکرم(ص) است و می‌گوید روایتی را دیدم از آمدن پادشاهان صفویه و ادامه حکومت آنها تا ظهور حضرت حجت.»

محلاتی سپس پرسید: نتیجه این فرهنگ، جز ایجاد حکومت استبدادی است؟ و از آن استیفای حقوق مردم از حکام ظالم بر می‌آید؟ پس ما فرهنگ اصیلی را که تعالیم ضد استبدادی را به ما می‌آموزد، با دست خود دفن کردیم و هنوز هم این فرهنگ در جامعه ما حضور ندارد، مساله ما تنها انقلاب نیست، در مجلس تدوین قانون اساسی شهید بهشتی همین خطبه‌های نهج‌البلاغه را مطرح کرد، اما ذهنیت استبداد زده در جامعه ما بقدری قوی است که به این سادگی هسته فکری را نمی‌شکند.

وی با بیان این که میراث اخلاقی و اجتماعی ما، استبداد زده است، تاکید کرد: میراث اسلامی و حدیثی ما نیاز به بازنگری و تسویه دارد تا نگاه اصیل و مترقی اسلامی در آن احیا و حاکم شود.

استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم افزود: آیا کسی مانند شهید مطهری داریم که بگوید: معتقد بوده و هستم هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد قرار بگیرد هم برای خودش خطر است و هم اسلام. اگر تعداد اندکی مانند مطهری داشتیم که اینگونه مسایل را با همین مبانی فکری و نهج‌البلاغه برای مردم می‌گفتند و هزینه آن را هم مانند مطهری و بهشتی می‌دادند، وضعیت فکری ما بسیار مترقی بود.

وی این معضل را مختص شیعه ندانست و توضیح داد: در جامعه اهل سنت هم وضع همین است. در صحیح مسلم از منابع اهل سنت، باب ولایت وجود دارد که در آن روایتی از پیامبر نقل شده که پرسیده از ایشان: اگر حاکمان ظالم بر ما مسلط شدند وظیفه ما چیست؟ و پیامبر فرموده‌اند: شما کار خود را بکنید و آنها کار خودشان، اگر کار درست را انجام ندادند، به شما ربطی ندارد.

سروش محلاتی گفت: اما متفکرانی مانند علامه طباطبایی هم هستند که با عقل و قرآن این روایات را کنار می‌گذارد و می‌گوید: اگر بنا شود مردم در برابر حکومت‌های استبدادی اعتراض کنند، هزینه سنگینی برای مردم دارد، آیا مردم سکوت کنند تا امنیت جامعه برقرار شود یا اعتراض کنند و هزینه بدهند؟ معمولا امنیت را بر آزادی مقدم می‌دارند و می‌گویند که برای تامین امنیت آزادی را محدود کرد. اما خطر استبداد مشخص شده است و استبداد هزینه بیشتری برای جامعه از هزینه این اعتراضات دارد.

وی با بیان این که انقلاب اسلامی اعلام کرد که باید فرهنگ استبداد را کنار گذاشت و جامعه این را پذیرفت، افزود: اما در دهه‌های اخیر یک شکل و توجیه جدید در فرهنگ ما مطرح شده است. به عنوان مثال در کتاب "حکیمانه‌ترین حکومت" هم نگاه علوی وجود ندارد و برعکس تاکید شده است: انتقاد از حاکمان جائز است، اما آنقدر برایش شرط و مقدمه و قید می‌آید که عملا غیر ممکن می‌شود، هرکسی در هر جایگاهی حق انتقاد از حکومت ندارد و کسی می‌تواند انتقاد کند که یقین داشته باشد حاکم اسلامی اشتباه می‌کند، آن هم یقین فلسفی و یقین ریاضی: «اگر من یقین پیدا کنم ولی فقیه اشتباه کرده است، نباید به دستور او عمل کنم، اما کسی که به این یقین برسد باید در حد و اندازه ولی فقیه باشد و دیگران به راحتی نمی‌توانند این را بفهمند.»

سروش محلاتی گفت: این یعنی هیچ کس در آن جایگاه نیست، چون فرض بر این است که بالاترین فرد جامعه به عنوان ولی فقیه انتخاب شده و عملا هیچ کس در حد او نیست. البته یک قید دیگر هم اضافه می‌شود که اگر کسی می‌خواهد انتقاد کند باید قداست ولی فقیه را در نظر گرفت و رعایت کمال احترام و ادب در برابر او ضروری است و حفظ شانش بر همه واجب است و انتقاد به گونه‌ای مطرح شود که هیچ خدشه‌ای به قداست و جلالت جایگاه او وارد نشود. این را بگذارید در کنار سخنان امیرمومنان که هیچ قداستی برای خود قائل نمی‌شود و می‌گوید همه آحاد جامعه از من انتقاد کنند و می‌فرماید: من خود را در جایگاهی نمی‌بینم که خطا نکنم، مگر آن که خدا لطف کند.

کارشناس فقه سیاسی قید دیگر انتقاد از رهبر در کتاب مذکور را سوء استفاده نکردن دشمن دانست و گفت: این هم که قابل تضمین نیست که دشمن سوءاستفاده نکند. پس نباید اصولا انتقاد کرد. آیا به امیرمومنان اعتراض نکردند؟ حتی خوارج به او نسبت کفر هم ندادند؟ آیا معاویه به عنوان دشمن سوءاستفاده نمی‌کرد؟ چرا حضرت با انتقاد و اعتراض زبانی خوارج برخورد نکرد و جلوی اعتراضشان را نگرفت؟

نشست‌های نهج‌البلاغه و معضل استبداد دینی تا شنبه، 27 اردیبهشت (شب بیست و سوم ماه رمضان) ادامه دارد و ساعت 22:15 از صفحه instagram.com/andisheqalam و mahafel.live/andisheqalam پخش می‌شود.

انتهای پیام
captcha