وضعیت نامناسب اشتغال در رشتههای علوم انسانی و مخصوصاً رشتههای قرآنی و الهیاتی، از جمله مسائلی است که ذهن علاقهمندان به رشتههای علوم انسانی را درگیر خود کرده است. عدهای وضعیت نسبتاً مناسب بازار کار در رشتههای فنی و مهندسی را از دلایل علاقه دانشآموزان برای انتخاب این رشتهها معرفی کرده و برخی معتقدند که در شناساندن رشتههای علوم انسانی و اهمیت آنها در جامعه کوتاهی صورت گرفته است. این در حالی است که برخی نیز اعتقاد دارند در صورت تخصص کافی در هر رشتهای، بازار کار آن نیز وجود خواهد داشت.
برای بررسی بیشتر این موضوع با حامد رستمی نجفآبادی، عضو هیئت علمی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانیم:
ایکنا ـ رشتههای علوم انسانی نقش مهمی در پیشرفت جوامع دارند اما فارغالتحصیلان علوم انسانی در کشور از نظر شغلی در وضعیّت نابسامانی قرار دارند و از بیکاری رنج میبرند؛ به نظر شما علت آن چیست؟
پیشرفت هر کشوری در قلمرو علوم انسانی آن کشور است و علوم انسانی موتور محرک علوم دیگر و پایه و اساس هویت بخشی به علوم دیگر نیز هست. در کشورهای پیشرفته به علوم انسانی اهمیت ویژه داده میشود و حتی مشاغل کلیدی و مهم و تصمیمات مهم به فارغالتحصیلان این علوم محول میشود ولی در کشور ما علوم انسانی مظلوم است و آن طور که باید بهاء داده نمیشود؛ از همان زمان انتخاب رشته در دوران متوسطه، شاهد این هستیم که دانشآموزان قوی را به سمت ریاضی فیزیک و علوم تجربی، سوق میدهند و دانشجویان ضعیفتر به سمت علوم انسانی!
خود من زمانی که میخواستم پس از اول دبیرستان انتخاب رشته کنم نظر غالب این بود که شما با این معدل، رشته ریاضی فیزیک برو، ولی من علاقه وافری به علوم انسانی و بالأخص علوم اسلامی داشتم و مقاومت کردم و رشته ادبیّات و علوم انسانی را با عشق و علاقه وافر انتخاب کردم؛ یعنی هنوز این تصوّر در نظام آموزشی ما وجود دارد؛ که دانش آموزان ضعیفتر را به سمت علوم انسانی سوق میدهند. این دید باید اصلاح شود و برعکس دانشآموزان نخبه سمت علوم انسانی بروند چراکه واقعاً رشتههایی مانند فلسفه، فقه، علوم معقول و منقول، ذهنهایی آمادهتر و افراد نخبهتر میطلبد.
باید ارزش علوم انسانی را از همان دوران مدرسه به دانشآموز تعلیم داد و بعد در دوران دانشگاه، تناسب بین فارغالتحصیل و بازار کار فراهم کرد؛ در حالیکه میبینیم مؤسسات آموزش عالی که بستر استاد و ظرفیت آنها فراهم نیست و استانداردهای اولیه و لازم را ندارند اقدام به دایرکردن رشتههای علوم انسانی میکنند و حتی با صندلی خالی نیز مواجه میشوند؛ این یک برنامهریزی میطلبد که اولاً بین فارغالتحصیل و بازار کار تعادل ایجاد کرد و در وهله بعدی رشتههای علوم انسانی را کاربردی کرد و با صنعت پیوند زد
مثلاً ما در علوم انسانی رشته اخلاق حرفهای و یا روانشناسی سازمانی را داریم که پیشرفت صنعت در گرو آن است لذا باید این پیوند را تبیین و سرفصلهای علوم انسانی را نیز به روز و کارآمد و جذّاب کرد؛ مثلاً در رشتههای الهیات و معارف اسلامی در مقاطع ارشد و دکتری، هنوز سرفصلهای قبلی حدود 30 یا 40 سال پیش حاکم است بنابراین باید در این سرفصلها بازنگری کرد و حتی دروس بین رشتهای و کاربردی گنجاند.
ایکناـ پژوهش در دنیا به عنوان یک شغل محسوب میشود ولی در کشور ما حمایت جدی از پژوهشگران علوم انسانی و به ویژه علوم دینی و قرآنی انجام نمیشود. دلیل این وضعیت چیست؟ ما از پژوهش و پژوهشگر بینیازیم یا دلیل دیگری دارد؟
قطعاً هیچ کشوری و از جمله ما از پژوهش و پژوهشگری بینیاز نبوده و نیست و هزینه کردن در این امر سرمایهگذاری و توسعه پایدار در آینده خواهد بود. وقتی در کشور خودمان برای چاپ مقالات علمی – پژوهشی، پژوهشگر باید نزدیک به یک میلیون تومان پرداخت کند یا برای چاپ کتابش هزینه کند تا مقالهاش و کتابش داوری شده و چاپ شود و یا حتی برای یک پژوهشگر، حقوق اولیه و سادهای چون حق بیمه قائل نیستیم پس چه انگیزه و رغبتی برای تحقیق و پژوهش آن هم در تحقیقات بنیادی و کلیدی وجود دارد.
این سازوکار وجود دارد که افرادی که پژوهشگر هستند و صاحب تألیف، در سامانهای مشابه سامانه بنیاد ملی نخبگان ثبتنام کنند و در صورتی که پارامترها و شرایط اولیه را داشتند به عنوان پژوهشگر شناخته شده و از آنها حمایتهای مادی و معنوی صورت گیرد و کارت پژوهشگری برای آنها صادر شود تا هر جا که مراجعه کرده و آن کارت را ارائه دادند، اخذ طرح پژوهشی آن پژوهشگر و محقق در اولویت باشد. در یک کلمه محقق و پژوهشگر را باید تکریم کرد و نخبه و پژوهشگر پشت درب مسئولان نماند بلکه مسئولان از نخبگان و پژوهشگران استقبال کنند و آنها را تکریم کنند تا نخبه هم عمر و وقت گرانبهای خود را صرف حل مشکلات و معضلات کند و راه حل ارائه دهد.
ایکنا ـ برعکس وضعیت بازار کار، رشتههای علوم انسانی و قرآنی در دانشگاهها روز به روز افزایش پیدا کرده است. آیا این مشکل به تضعیف این رشتهها و رفتن افراد مستعد به رشتههای دیگر منجر نمیشود؟ یعنی به نحوی رشتههای بدون بازار در علوم انسانی را کم سوادها تسخیر کنند؟
به نظر من منجر به همین مسئله شده و میشود. افراد نخبه و زبده سراغ رشتههای فنی و پزشکی و پیراپزشکی میروند و افراد ضعیفتر سراغ رشتههای علوم انسانی و اسلامی؛ حال در علوم انسانی افراد قویتر به سمت حقوق و روانشناسی و افراد ضعیفتر با رتبههای پائینتر به سمت علوم اسلامی و علوم قرآنی میروند؛ مثلاً رتبه فردی که در رشته حقوق در دانشگاه دولتی پذیرفته شده با فردی که در همان دانشگاه در رشته علوم قرآن و حدیث مشغول است شاید حتی چند هزار رتبه، تفاوت فاحش کند.
واقعاً با این وضع، تحصیل در رشتههای علوم الهیات و معارف اسلامی عشق میخواهد. البته باید جذابیت این رشتههای علوم اسلامی را با بازنگری سرفصلها و دروس و به روز کردن و کاربردی کردن زیاد کرد و دروس بین رشتهای گنجاند تا دانشجو رغبت بیشتر کند و حتی رتبههای خوب میل پیدا کنند سمت این رشتهها بروند.
ایکنا ـ یکی از خروجیهای پژوهش کتاب و مقاله است و ما در علوم انسانی کمتر محصول بینالمللی و جهانی داریم. شاید عدم حمایت اقتصادی از پژوهشگران مستقل موجب افت جایگاه علمی ما در علوم انسانی در جهان شده یا با موارد زیادی پژوهش سفارشی و تکراری مواجه هستیم؛ با این حرف موافقید؟
متأسفانه ما در رشتههای علوم انسانی با توجه به آئیننامههایی که وجود دارد، مقالهمحور و کتاب محور شدهایم و مقاله، ملاک دفاع از رساله دکتری و حتی جذب، و تبدیل وضعیت و ارتقای اساتید ما شناخته میشود؛ مثلاً من در صورتی که بخواهم ارتقای مرتبه علمی بگیرم باید مقالات زیاد داشته باشم و برای مقاله حق وتو قائل هستند یعنی اگر مقالات امتیاز لازم را کسب نکند اصلاً نوبت به معیارهای دیگر نمیرسد، در حالی که باید ارتباط با صنعت، طرحهای پژوهشی کاربردی و حل معضلات اجتماعی و کنشگری جایگزین شود که گرهای از مشکلات مردم و جامعه باز کند. یا به کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره توجه ویژه شود تا مسائل به روز و کاربردی جامعه و معضلات جامعه طرح و نقد شود و برای دولت راهحل و بسته علمی ارائه و گروههای حل مسئله تشکیل داد.
نباید علوم انسانی صرفاً با مقاله و کتاب به عنوان خروجی سنجیده شود بلکه ارتباط با صنعت و حل معضلات جامعه باید ملاک قرار گیرد؛ یعنی چه طرح پژوهشی صورت گرفته که بتواند مشکلی از معضلات جامعه حل کند یا چه صحبت و نقد علمی شده است؟ مثلاً در همین بحث حجاب و عفاف طرحهای پژوهشی در مقولههای مختلف و پخته صورت گیرد و خروجی داشته باشد که چطور میتوان حجاب و عفاف را در جامعه نهادینه کرد؟ کدام مقوله الان جواب میدهد؟ کدام دستگاهها و نهادها کم کاری کردهاند؟ و آسیبشناسی صورت گیرد و یک بسته علمی پژوهشی پخته، سنجیده و نخبگانی پیشنهاد داد که لایحه حجاب و عفاف از درون این طرحها به عنوان خروجی بیرون آید و نظر نخبگانی جامعه را گرفت تا بتوان یک نسخه واحد و عملیاتی تجویز کرد.
ایکناـ فکر میکنید برای تقویت رشتههای علوم انسانی و قرآنی چه باید کرد؟
برای تقویت رشتههای علوم انسانی در وهله نخست باید سرمایهگذاری و هزینه کرد. برای مقوله پژوهش در این زمینه نیازمند برنامهریزی هستیم و باید از محققان و پژوهشگران، حمایت مادی و معنوی و آنها را تکریم کرد و در وهله بعدی باید سرفصلها بازنگری، به روز و کاربردی و ارتباط با صنعت دیده شود تا جذابیت ایجاد کند و شیوههای تدریس نیز اصلاح شود. ملاک پژوهش مقاله و کتاب صرفاً نباشد چون مقاله محوری و کتاب محوری بدون پشتوانه حل مسئلهای، آفت است.
باید ارتباط علوم انسانی و اسلامی با حل معضلات و مشکلات جامعه را ملموس و کاربردی کرد و از پژوهشهای بنیادی به پژوهشهای کاربردی و مسئلهمحور سوق داد که تغییر و تحول در علوم انسانی در سطح جامعه حس شود و طعم شیرین آن را مردم بچشند. انشاء الله شورای عالی انقلاب فرهنگی که اکنون دغدغهمند است با هماهنگی دولت، در این زمینه تدبیری بیندیشد و علوم انسانی و اسلامی را از این وضعیت نابسامانی به وضعیت مطلوب و ارزش واقعی خودش سوق دهد و مقدمات و شاخصههای تمدن نوین اسلامی را ترسیم و مهیا کند.
انتهای پیام