مؤثرترین ساز و کار حکومت اموی سلطه بر ذهنیت مردم بود
کد خبر: 4158067
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۲۳
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد

مؤثرترین ساز و کار حکومت اموی سلطه بر ذهنیت مردم بود

عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان گفت: در حکمرانی اموی، مؤثرترین ساز و کار سلطه بر ذهنیت مردم بود. معاویه خود را خلیفة‌الله و حضور در این جایگاه را از پیش تعیین‌شده در تقدیر الهی می‌دانست.

معصومه ریعان، عضو هیئت علمی گروه معارف دانشگاه بوعلی سینادر مواجهه با حسین(ع) و همراهانش علاوه بر تمامی دلایل مطرح در کتب نویسندگان و لسان تحلیل‌گران، امر اخلاقی غریبی نیز وجود داشت که کمتر به آن پرداخته شده است و آن دلایل اقبال گسترده شامیان و مردم مسلمان به خصوص کوفیان به حاکمیت اموی و مواجهه و رویارویی با خاندان پیامبر و علی(ع) در نیمه دوم قرن اول است در حالی که در تجربه زیسته آنان حکومت علی(ع) وجود داشت اما چرا آنان به رویارویی با خاندان علی(ع) تن دادند؟

معصومه ریعان، عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان در گفت‌وگو با ایکنا از همدان در تحلیل این موضوع اظهار کرد: براساس نظریه «بونهوفر» که به نظریه «حماقت» معروف است، وقتی مردم تحمیق شوند حتی اگر باهوش هم باشند، با این قانون درباره دیکتاتورها جذب حداکثری وجود دارد. او معتقد است هر خیزش بزرگ عمومی، چه خصلتی سیاسی داشته باشد چه مذهبی، انبوه گسترده‌ای از آدمیان را با حماقت مسموم می‌کند و صاحبان قدرت، مردم را از این طریق در مسیر خود حرکت می‎دهند.

وی بیان کرد: در واقع پدیده تحمیق که بونهوفر می‏‌گوید، رویه همه دیکتاتورها در دوران طولانی زندگی بشر بوده، اما این پدیده زمانی خطرناک‌تر است که نشانه‏‌های دینی و قدسی گرفته و با ستیز در مقابل حقیقت قرار گیرد. با وام گرفتن از نظریه حماقت بونهوفر، سراغ مردم شام و کوفه رفته و دلیل حضور حداکثری آنان در مقابل امام حسین(ع) را واکاوی خواهم کرد. برای این بحث، از وقوع حادثه کربلا و شناخت مردان و زنان حاضر در کربلا نمی‏‌توان سخن گفت، مگر آنکه به دهه‏‌های پیش از سال 61 هجری قمری بازگردیم؛ به سال 35 هجری که امام علی(ع) با انتخاب مردم به صدر حاکمیت نشست.

عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان افزود: تاریخ زیسته کوفیان، مالامال از خاطرات حکمرانی خوب امام علی(ع) در این چهار سال و نیم بود. در این حکمرانی زیست دنیایی مردم در کنار تربیت معنوی و اخلاقی آنان انجام می‌‏شد و یکی بر دیگری سبقت نمی‏‌گرفت و این رویه به‌عنوان عدالت اجتماعی و عنصر اصلی امام علی(ع) در حاکمیت بود. در این حکمرانی، حاکمان و اطرافیانش با مردم عادی تفاوتی نداشته و لازم نبود برخوردارتر از آنان باشند. همچنین عزت نفس و استقلال اندیشه مردم تا آنجا بود که امر به معروف حاکمان توسط مردم کوچه و بازار، وظیفه اجتماعی تلقی می‎شد، اما حضور حاکم در زندگی خصوصی مردم نهی شرعی داشت؛ جوهره حکمرانی در این حاکمیت پاسخگویی به مردم و تسهیل دسترسی عامه مردم به حاکمان در دارالاماره بی‌نگهبان بود.

این استاد دانشگاه گفت: حسنین(ع)، زینب(س) و دیگر پسران و دختران این خاندان در این شهر و تحت چنین حاکمیتی آقازادگان این حاکم بودند، در حالی که هیچ امتیازی بر سایر مردم حتی ساکنان اقصی‌نقاط این حکمرانی نداشتند و با آنان سخت‌گیرانه‌تر نیز رفتار شده بود. این شهروندان عادی که روزی قهرمانان کربلا شدند، گروهی در صف مردان و شهیدان، و گروهی در صف زنان و اسیران، در این خانه رشد کرده، تربیت شده و تحت تربیت علی(ع) بالیده بودند. 

دو رسالت امام حسین(ع) در حادثه کربلا

وی تصریح کرد: آنان حاکمیت خود را به تقدیر خداوند می‏‌دانستند و مردم را جز برای اطاعت برنمی‏‌تابیدند، یا تطمیعشان می‌کردند، یا تنبیه و یا تحمیق. «تحمیق» در حکمرانی اموی، مؤثرترین مکانیزم سلطه بر ذهنیت مردم بود. حاکمیت تمامی رفتارهای خود را دینی و سازگار با تقدیر الهی اعلام می‏‌کرد. معاویه خود را خلیفة‌الله و نه خلیفةالرسول و حضور در این جایگاه را از پیش تعیین‌شده در تقدیر الهی می‏‌دانست و جانشینی فرزندش را هم مقدر در آسمان می‏‌دانست.

عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا ادامه داد: او بر ذهنیت عامه شامیان حکومتی مطلقه داشت. در دعوا با عراقیان، به نفع شامیان حکم می‏‌داد و شتر نر را از آنِ مرد شامی می‏‌کرد که در دادگاه آن را با 50 شاهد شتر نر عنوان کرده بودند؛ در حالی که شاکیِ عراقی می‏‌گفت این چه حکمی است، اساسا شتر جمل است و نه ناقه. داستان به این‌گونه است که «مردی از اهل كوفه در موقع بازگشتن از صفین سوار بر شتر به دمشق آمد. یكی از مردم شام با وی درآویخت و گفت: این ناقه كه بر وی سواری از آن من است كه در جنگ صفین به غارت رفته و در دست تو افتاده است. نزاعشان بالا گرفت و نزد معاویه رفتند. مرد دمشقی 50 شاهد آورد كه این ناقه مال اوست (در زبان عرب ناقه به شتر ماده گویند) یعنی گواهی دادند این شتر ماده مال این مرد شامی است. معاویه هم به حكم شهادت 50 نفر مزبور، حكم داد كه ناقه مال مرد دمشقی است و فرد عراقی را مجبور كرد كه شتر را تحویل وی دهد. مرد عراقی گفت: خدا خیرت دهد، این شتر ناقه نیست جمل است (یعنی ماده نیست، نر است)؛ معاویه گفت: حكمی داده‌ام و برگشت ندارد. بعدها كه مردم متفرق شدند مرد كوفی را خواست و به او گفت: شترت چقدر قیمت داشت؟ و آن‌گاه بیش از قیمت شتر به او پرداخته و به او گفت: برای علی(ع) خبر ببر كه من برای جنگ با وی صد هزار مرد دارم كه ناقه را از جمل فرق نمی‌گذارند؛ یعنی اگر به ناقه جمل بگویم و به جمل ناقه، چون و چرا نمی‌كنند.

ریعان ادامه داد: معاویه به شامیان می‎گفت کدو را رو به قبله ذبح کنند و بخورند و برای آنان نماز جمعه را چهارشنبه اقامه می‏‌کرد و می‌‏گفت جمعه می‎خواهد به سفر برود. فرزند خود را بر صدر امور می‏‌آورد و به جانشینی خود می‌نشاند، تا گویی(توپی) که به دستشان افتاده، از چرخه قبیلگی‎شان خارج نشود. در حالی که جز پرورش در بادیه و لذت شراب‌خواری، اسب‌سواری، شکار، شعر و بزم امر دیگری در جانش نریخته بود. به این ترتیب دو حکمرانی متضاد در سه دهه تاریخی در یک سرزمین واحد ظهور یافت.

عضو هیئت علمی گروه معارف دانشگاه بوعلی سینا با اشاره به حادثه اسارت دردناک سال 61 هجری گفت: اینان زنانی بودند که آزادانه همراهی با حسین(ع) را برای فریاد دادخواهی یا اصلاح‏‌گری دین تحریف‌شده، عدم ذلت بیعت و رفتن از شهری به شهری برگزیده و خانه و خانواده خود را ترک کرده بودند تا این منکر بزرگ اجتماعی را نفی کرده و تبری خود از این روند خشونت‌آمیز با دین و دنیای مردم فریاد بزنند.

وی تأکید کرد: امام حسین(ع) در حادثه کربلا دو رسالت بزرگ را بر دوش می‌‏کشید؛ اول فریاد اعتراض بر رویه‏‌های سوء حاکمیتی با نام دین؛ دوم آگاهی‌بخشی و رهاسازی مردم از تحمیق نظام حاکم. تمامی گفتارها و کردار امام حسین(ع) در صحنه‏‌های سفر از مکه تا کوفه، بازگشت از نیمه راه این شهر و در حصر قرار گرفتن و کشته شدن در سرزمین غریب و دوردست کربلا، در جهت انجام این دو مسئولیت بزرگ بود.

زنان کربلا؛ رسانه مظلومیت صحرای کربلا

این استاد دانشگاه بیان کرد: مسئولیت زنان و بازماندگان واقعه عاشورا که آنان را در شمایل اسیران دین ستیز و خروج کرده بر حاکم، در شهرها می‎چرخاندند و به مردم تحمیق شده و کودن کوفی و شامی عرضه می‌‏کردند، نیز جز این دو رسالت نبود. آنان نیز حاکم را با آیات قرآن توبیخ می‏‌کردند و مردم را با آگاهی‌بخشی بر ماهیت عقیدتی خویش و جانبداری از رسالت حقیقی پیامبر(ص) بر علیه حاکمیت فاسق آشنا می‎کردند. اما آنان رسانه ندای مظلومیت شهیدان کربلا نیز بودند؛ این امر بزرگ‌تر یعنی ابلاغ حادثه‌ای سهمگین که در میان دو طیف حاکمان فاسق مستبد و مردم نادان و تحمیق‌شده کوفی و شامی تحقق یافته بود، بر زنان مسئولیتی افزون‌تر ساخته بود.

ریعان گفت: حضرت زینب(س) ابتدا در میان مردم کوچه و بازار و سپس در دربار حاکمیت ظلم، بسیار سخن گفته است او در میان مردم کوفه و خیابان‏‌های شام، مظهر اقتدار و عزت خاندان رسول(ص) است. سخن می‌‏گوید، فریاد حق‌خواهی سر می‏‌دهد و همزمان نان‌هایی را که برای کودکان گرسنه می‎آوردند، به سویشان پرتاب می‎کند و می‎فرماید بر ما خاندان رسالت، صدقه حرام است.

وی یادآور شد: حضرت زینب(س) در مواجهه با حاکم فاسق که می‏‌گفت در این جنگ از کشتگان نبرد بدر انتقام گرفته است، با سه شیوه مواجه می‎شود؛ او تمامی سخنانش را با حمد و سپاس خداوند و آیات الهی آمیخته و پی در پی آیات قرآن را در تقبیح عملکرد یزید قرائت می‌کرد. این‌گونه مواجهه، علاوه بر پاسخ‌دهی شایسته به حاکم فاسق، اتهام خارجی بود، آنان را در ذهنیت حاضران فرو می‌‏ریخت و حماقت آنان در برداشت خارجی بودن ایشان را نشانه می‎گرفت.

ریعان درباره دومین مواجهه حضرت زینب(س) در جریان قیام گفت: ایشان با مفاخره متقابل، خاندان خود را می‎ستود و با شجاعت دشمنان خود را به‌طور علنی هجو و تحقیر می‏‌کرد، آنچه در زمان رسول خدا(ص) کرده‎ بودند (مانند به دندان کشیدن جگر حمزه سیدالشهدا(ع) توسط مادربزرگ یزید، در راه خدا آزادکردن آنان و نام طلقاء بر آنان نهادن در فتح مکه، و...) را به یادشان می‎آورد و آنان را حزب شیطان و خاندان خود را حزب خداوند می‏‌نامید.

وی ادامه داد: حضرت زینب(س) جنایت لشگریان یزید را در روز عاشورا و سرزمین کربلا بازگو می‏‌کرد تا بهانه‌ای برای هیچ‌کس از حاضران، در آگاه نبودن از کشتار خاندان پیامبر(ص) باقی نگذارد؛ در کنار تلاطم سخن و فریاد حقیقت، از فرزندان و دختران خانواده‎‌اش که در معرض تعرض نگاه و سخن یاوه‏‌گویان بود، مادرانه دفاع می‎کرد تا حریم خاندان رسالت نشکند و دست نامحرمشان بر جسم و جان عزیزانش نلغزد.

ریعان در پایان گفت: امروز بر مردان و زنان مسلمان نحوه عملکرد این پیشوایان آزادی و آزادگی، صراط مستقیمی است که تن به فسق و رجس مدعیان دینداری نداده و بر هر فریب و نیرنگی که با ادعای دروغین آنان آمیخته است، تحمیق نگردند. یادکردن مردان و زنان کربلا در هر زمان و مکان، زمانی حقیقت می‎یابد که تبرّی از ظلم و فساد در کلام و اعمال عزادران و خردورزی در منطق واقعه کربلا واگویه شده و حسین و زینب در روح و نفس مسلمانان جای گیرد و در عملکرد آنان تجلی یابد وگرنه لباس‌های سیاه و خیمه‌های عزاداری و برپایی محافل غذاخور و بلندکردن علم و کتل و فریادهای طبل و سنج و زنجیرکوبی بر بدن و جسم و جان مادی، عنایتی از ناحیه آنان بر ما نخواهد کرد. 

عاطفه ابرار پیراسته

انتهای پیام
captcha