به گزارش ایکنا از همدان، به نقل از نوید شاهد همدان، شهید «علی شهیددوست» در اول فروردینماه ۱۳۴۵ در روستای زیوج در شهرستان تویسرکان به دنیا آمد. پدرش ابراهیم و مادرش مهرماه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. در سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. بهعنوان پاسدار وظیفه کمیته در جبهه حضور یافت و دوازدهم فروردین ۱۳۶۶ در شلمچه به شهادت رسید. در وصیتنامه این شهید آمده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
مَن طَلَبَ الشَّهادَةَ صادِقًا، أُعْطِیَها، ولو لَمْ تُصِبْهُ؛ هرکس که صادقانه شهادت را بطلبد (از طرف خداوند) به او داده خواهد شد هر چند که به او نرسد (یعنى حتى اگر به شهادت هم نرسید ثواب آن به او خواهد رسید).
ضمن عرض ادب به پیشگاه ولى عصر حضرت بقیه الله العظم ارواحنا روحى لمقدم الفدا و سلام و درود به سفیر کبیرش امام خمینى اطال الله عمره الشریف و طلب نصرت و یارى جهت رزمندگان کفر ستیز اسلام. مغفرت الهى جهت ارواح تابناک شهیدان انقلاب و آرزوى صبر و اجر جزیل براى بازماندگان شهدا و با آرزوى توفیق براى امت همیشه در صحنه ایران که با تمام مشکلات در برابر دشمن ایستادگى مىکنند و به نداى امام عزیزمان لبیک مىگویند و جبههها را گرم نگهدارند.
درود به شما که با استقامت و پایمردى خود به جهانیان نشان دادید که امام عزیزمان را دوست دارید و به اسلام وفادار هستید، شما در زیر بمبارانهاى دشمن ایستادگى کردید و در اثر این مقاومتها عدهاى از عزیزانتان هم شهید شدند دشمن به این خیال که روحیه شما را ضعیف کند و شما را از جنگ خسته کند، ولى شما مقاومتر از همیشه فرزندان خود را راهى جبههها کردید و خودتان هم با دعا آنها را بدرقه کردید و آنها را در پشت جبههها یارى نمودید.
شما در یومالله ۲۲ بهمن در حالى که هواپیماهاى دشمن به فراز آسمانهاى کشورمان آمده بودند تا شما امت حزبالله در راهپیمایى شرکت نکنید ولى بیشتر از هر راهپیمایى در این مراسم شرکت کردید و به دشمنان اسلام درسى دیگر دادید، هرگز چنین ملتى که شهادت را افتخار خود مىداند شکست نخواهد خورد. شما امت حزبالله به رزمندگان ما روحیه مىدهید تا پیروزى نهایى را براى شما به ارمغان بیاورند.
چند کلمه مىخواهم با برادران عزیزم پاسداران جان برکف کمیتهها صحبت کنم؛ امام عزیزمان مىفرماید اى کاش من هم یک پاسدار بودم و مىفرماید شما پاسداران کمیته، نور چشم من هستید. پس باید قدر خود را بدانید و از روى اخلاص و خلوص نیت و براى رضاى خدا کار بکنید. شما عزیزان امام خیلى ارزش دارید این ارزشها را با برخوردهاى خوب حفظ کنید و کارى نکنید که قلب امام عزیزمان آزرده شود، چون ما هر چه داریم از این امام عزیز است که با رهنمودهاى پیامبر گونهاش ما را به راه اسلامیمان هدایت مىکند.
از شما عزیزان امام مىخواهم که در برابر منافقان از خود نقطه ضعف نشان ندهید و به این نوکران استکبار که حق این ملت عزیز را مىخورند و خون این ملت عزیز ما را میمکند مهلت ندهید و در فرصت مناسب با همکارى امت حزب الله ضربه سنگینی بر پوزه آنها وارد کنید. اى منافقین، اى نوکران استکبار، آیا خجالت نمىکشید به برادران و خواهران مسلمان خود خیانت میکنید؟ شما باید در برابر کسانى که جاسوسى کشورمان را مىکنند بایستید و در برابر آنها مبارزه کنید و مشت محکمى به دهن آنها بزنید.
متأسفانه شما خودتان گول این روبه صفتان و مقام دنیا را خوردهاید و شما هم آنها را یارى میکنید و به ملت عزیزمان خیانت مىکنید. امیدوارم که چند کلمه صحبت من تأثیرى روى شما گذاشته باشد و شما از کارهاى خود پشیمان شوید و به آغوش گرم ملت برگردید و توبه کنید و توبه شما را خداوند مىپذیرد.
و اى خواهران حزبالله حجاب خود را حفظ کنید، چون حجاب شما مانند شمشیرى است بر قلب دشمن و به بىحجابها بفهمانید که شهیدان براى چه خون دادند و چه مى خواستند بگویند و هدفش چه بود.
چند کلمه با پدر ومادرم و برادران و خواهرانم صحبت مىکنم؛ مادرجان امیدوارم که مرا ببخشى و من را حلال کنى، مىدانم که در دوران زندگى براى من زیاد زجر کشیدى تا من را بزرگ کردى و آرزوى تو این بود که من بتوانم در راه مقدس اسلام خدمت کنم و حالا تو دین خود را به اسلام ادا نمودى، امیدوارم صبر را پیشه کنى و در برابر مشکلات مقاومت کنى.
پدر بزرگوارم امیدوارم من را ببخشى، طلب عفو و بخشش از درگاه خداوند متعال کنى، از خواهران و برادرانم مىخواهم مرا ببخشند و حلال کنند و امیدوارم فرزندان خود را خوب تربیت کنند تا به درد اسلام و مستضعفین برسند، با استکبار مبارزه کنند، همسرم امیدوارم که در مراحل زندگى همیشه موفق و پیروز باشى و بر مشکلات غلبه کنى و از تو مىخواهم همچون زینب صبور باشى در برابر مصیبتها استوار باشى و مرا ببخش که در طول زندگى مشترکى که با هم داشتیم براى تو جز ناراحتى چیز دیگرى نبوده است و خودم مىدانم که به تو در این دوران زندگى خوش نگذشت و آرزو داشتى که من برگردم وبه زندگیمان سامان دهم، اما خداوند بزرگ مرا فراخواند و من به سوى معشوقم حرکت کردم و به سوى او پرواز خواهم کرد.
همسرم امیدوارم بعد از شهادت من آرزوهایى که داشتى فراموش کنى و به میثم محبت کنى و به او درس شجاعت و ایثار یاد دهى و به او بگو که چگونه پدرت کشته شد و چه راهى را رفت و هدفش چه بود، همسرم، چون نوجوان هستى چیزى مانع ازدواج تو نمىشود و اگر ازدواج کردى میثم را به مادرم بسپار و امیدوارم مادر جان تو هم از میثم خوب نگهدارى کنى تا بزرگ شود.
از شما مىخواهم هر موقع که خواستید براى من گریه کنید براى مظلومیت امام حسین (ع) گریه کنید و از کلیه فامیلها، دوستان و آشنایان و کسانى که از دست من ناراحتى داشتهاند امیدوارم که مرا ببخشند و مرا حلال کنند، چون من خجالت مىکشم در برابر خداوند کسى از من شکایت کند. من ۲۰ روز روزه قضا دارم و ۲ ماه نماز قضا یا برایم بجا بیاورید ویا خریدارى کنید. (امام را دعا کنید)
خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
التماس دعا
16 اسفندماه 1365.»
انتهای پیام