همزمان با ماه مهر و بازگشایی مدارس، ممکن است برخی از والدین در زمینه حضور فرزندان خود در مدرسه یا عدم تمایل آنها به مدرسه رفتن، عدم تمایل و کاهلی در انجام تکالیف مدرسه، دوری از خانه و خانواده با چالشهایی مواجه باشند که این چالشها شاید در دانشآموزان کلاس اولی بیشتر نمایان باشد؛ بهمنظور بررسی انواع مسائل دانشآموزان و اینکه والدین بدانند این چالشها در چه صورتی ممکن است مسئلهساز شود و برای حل آنها باید اقدام جدی انجام دهند، خبرنگار ایکنا از همدان با داوود فتحی، مدیر مرکز مشاوره الوند گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
در هر صورت ورود به محیط جدید باعث بروز استرس میشود و این مسئله بدون اشکال است. در هر مکان جدید حتی بزرگسالان هم این استرس را تجربه میکنند، اگر این استرس در سطح متعادل باشد حتی موفقیتآمیز است و در اصل یک سیر تکاملی است. اما استرسی که از حد قابل کنترل عبور میکند و فرد قادر به کنترل شرایط خود نیست در اصل یک اختلال است، در این شرایط فرد آمادگی ورود به آن محل جدید را ندارد.
افراد در هر سنی آمادگیهای عمومی لازم را باید داشته باشند، هر فرد در هر سنی باید مهارتهایی را بلد باشد و بتواند از آنها استفاده کند، اینکه برخی از دانشآموزان در پایه اول تمایلی به رفتن به مدرسه ندارند و والدین آنها را به اجبار راهی مدرسه میکنند در اصل دچار یک اختلال هستند، این اختلال نشئت گرفته از مادرانی است که خودکنترلگری شدیدی نسبت به فرزند خود دارند و اجازه ندادهاند فرزند آنها مهارتهای لازم را کسب کند.
مادرانی که وقتی فرزند آنها آب خواسته با محبت بیرویه به جای آب به آنها آبمیوه و یا شربت و... دادهاند، این رفتار مادر موجب ایجاد استرس در کودک میشود.
در صورتی که در همان سنین کودکی والدین باید توجه داشته باشند که کودک آنها مهارت حل مسئله لازم را کسب کند، در این مهارت با دانش خود و کمک دیگران باید بتواند مسیرهای حل مسئله را پیدا کند. والدین باید این مهارتها را به فرزندان آموزش داده و اجازه استقلال، کنجکاوی و کنکاش را به آنها از قبل بدهند. اما والدینی که اجازه کسب این مهارتها را به کودک خود ندادهاند دچار آسیبهایی میشوند.
اولین آسیب «اضطراب جدایی» است، در این اضطراب کودک خیال میکند اگر مادر برود دیگر برنمیگردد، در این نوع آسیب والدین باید از روند تدریجی استفاده کنند، یعنی بهصورت تدریجی کودک خود را طی دو سه هفته از خود دور کند و به عبارتی رها کند. گرچه ممکن است در این روش فقط برای حضور در مدرسه این مشکل حل شود و در محلهای دیگر که جدید هستند همین موضوع پیش بیاید.
همچنین والدین قبل از ایام مدرسه میتوانند تورها و برنامههایی را برای کودکان خود در نظر بگیرند که یکباره دچار این اضطراب جدایی نشوند. در مورد بزرگترها بهطور مثال دانشجویان و دانشآموزان مقاطع بالاتر هم خوب است جلسات انگیزشی و آشنایی با محیط دانشگاه، اساتید و مدیر گروه و... پیش از آغاز ترم برگزار شود. والدین توجه داشته باشند اگر مشکل کودک خود پس از دو هفته حل نشد باید به مشاور مراجعه کنند.
در مورد دانشآموزان پایه دوم و سوم که از قبل با محیط مدرسه آشنایی دارند، اما همچنان علاقه و تمایلی برای رفتن به مدرسه ندارند و بهانهتراشی میکنند معمولا علت آن شکستهای پی در پی دانشآموز بوده است که نتوانسته پا به پای سایر دانشآموزان درس بخواند یا با دانشآموزان درگیری دارد؛ بهطور مثال به او زور میگویند یا اذیتش میکنند و یا از برخورد کادر مدرسه ناراحت است. این ریشه در درون مدرسه است، در این زمینه روش خودیاری وجود ندارد، با مراجعه به متخصص، او نوع آسیب را تشخیص میدهد، چراکه اگر والدین وارد شوند ممکن است کادر مدرسه جبهه بگیرند و در این صورت همدیگر را محکوم میکنند.
در این روش بهترین راهحل این است که مادر و پدر فکر نکنند مدیر یا معلم میتواند مشکل را حل کند بلکه لازم است از روانشناسان حاذق کمک بگیرند. بهطور مثال دانشآموزی اخیراً به این مرکز مشاوره مراجعه کرده بود که متوجه شدم علت عدم تمایلش به مدرسه رفتن به خاطر این است که تعدادی از دانشآموزان زورگوی مدرسه او را کتک میزنند، در این زمینه لازم بود که مهارت جرئتورزی در او تقویت شود و سیستمهای حمایتی فعال شود.
در دوران ابتدایی کودکان دوست دارند هر کاری را انجام دهند، والدین توجه داشته باشند اگر حجم تکلیف کم بود و به نظر در بازه زمانی حدود یک ساعت جمع میشود و نوع تکلیف هم به قاعده است، نشان از این است که تکلیف مناسب است. در این صورت اگر کودک آنها بیشتر از یک ساعت برای انجام آن زمان لازم دارد، یا پای انجام آن نمینشست ممکن است گویای این باشد که کودک اختلال یادگیری دارد.
اگر کودکی بیشفعالی دارد نیز باید درمان شود در غیر این صورت در آینده دچار مشکلاتی میشود، باید توجه داشت که بررسی و رفع این اختلالات با نظر روانشناسان باید انجام شود.
ارتباط با دیگران یک مهارت بنیادی است؛ یک کودک 6 و 7 ساله مهارت ارتباط اجتماعی را میداند؛ این مهارت از قبل از سوی والدین باید به کودک آموزش داده شده باشد، اگر کودکی دچار این اختلال است یک ریشه آن خود والدین هستند که اهل ارتباطات اجتماعی نیستند و یا احتمالاً به خاطر استرسها یا اختلافات خانوادگی اجازه کسب این مهارت را پیدا نکردهاند.
والدین در نظر داشته باشند ارتباط برای هر کودک از واجبات است، در مورد اینکه تشخیص دهیم کودک ما دچار این اختلال است یا نه؛ بهطور مثال اگر بعد از گذشت یک ماه فرزندمان در مدرسه همیشه یک گوشه ایستاده و رفیقی ندارد یا بعد مدت طولانیتر فقط با یک نفر ارتباط دارد، نشان میدهد که اختلال در مهارت ارتباطی دارد.
اکرم یوسفی پارسا
انتهای پیام