در دو گفتوگوی قبل بهمنظور آشنایی بیشتر و تفسیر برخی از فرازهای مناجات شعبانیه نکاتی مطرح شد؛ به منظور شرح تفسیر و بررسی فرازهای بعدی این مناجات خبرنگار ایکنا از همدان، با محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان، گفتوگویی انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
در فراز دوم مناجات میفرماید «إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي»؛ اگر مرا محروم کنی پس چه کسی میتواند مرا یاری کند و پشتیبان من قرار بگیرد. این عبارت در اصل اشاره به توحید اهل معرفت دارد که این توحید جدای از آن چه در مناجاتها و دعاها و روایات است، نیست. اعتقاد به توحید حق تعالی که یک نافع و یک ضار در هستی وجود دارد. این توحید و اعتقاد تنها در خواندن دعاها نباید باشد بلکه باید در وجود انسان بنشیند که در عالم جز خدا نیست.
دیدگاه اهل معرفت در مورد توحید که در کتاب «الفردوس الاعلی» آمده است، این است که آنها میگویند حق تعالی در هیچ ناحیه و ساحتی شریک ندارد و آنچه در عالم دیده میشود رشحه و شعاعی از حق تعالی است که بر آنها تابیده است، این خلاصه توحیدی است که بزرگان به آن رسیده و مطرح میکنند، آنها هرچه غنا و بینیازی است را به حق تعالی نسبت میدهند و هرچه فقر و نیازمندی است را به ما سوای الله نسبت میدهند. خداوند است که دیگران را بینیاز میکند. همانطور که قرآن کریم میفرماید «أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ مگر پس از آنکه خدا و پیامبرش آنان را از فضل و احسان خود توانگر ساختند» (توبه / آیه 74).
بیشتر بخوانید:
از آنجا که کل هستی محتاج به خداوند است «کل شئی قائم به» کمالات در حق تعالی بذات و استقلال در وجود اوست و در سایر پدیدهها به عنایت حق تعالی است، خداوند رزاق است و دیگران در صورتی که خدا اراده کند مجرای رزق قرار میگیرند.
عبارتی که مطرح شد یعنی فقط در عالم یکی میتواند من را محروم کند، دیگران نمیتوانند محروم کنند. در عالم فقط یک حقیقت وجود دارد، بقیه مستند به حقیقت هستند، حقیقت نیستند و سراب هستند. این عبارت این نکته را بیان میکند که تمام کارها به دست یکی است و آن کس که هستی میدهد یا محروم میکند، یکی است.
تمام آیاتی که در قرآن کریم اشاره میفرماید که از بت کاری برنمیآید شامل مردم هم میشود. لازمه اینها این است که انسان درِ خانه خدا گدایی معرفت کند. معرفت صنع الله است، با کتاب خواندن و تعقل به دست نمیآید، تعقل یک نوع تعیّن است، یعنی نوعی حصار که انسان دور خود بکشد. تعقل در اصل باید مقدمهای برای نشستن حقایق الهی در انسان باشد.
«وَ اِنْ خَذَلْتَنی فَمَنْ ذَا الّذی یَنْصُرُنی» چون عزت از ناحیه خداست، اگر او دریغ فرماید، بنده به جز از خداوند که صاحب عزت است از چه راهی میتواند، کسب عزت کند؟ و چون ذلت و خواری نیز از سوی اوست، اگر او بندهای را ذلیل کند، چه کسی جز او میتواند، بنده را یاری کند؟
«إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ»؛ همچنانکه به تعبیر حضرت امیر(ع) اهل عبادت، گاهی از ترس و گاهی از سر طمع و یا محبت خدا را عبادت میکنند، صدا زدن خداوند از سوی بنده نیز لطایفی دارد. وقتی این صدا زدن در مناجات رخ میدهد پیامش پناه بردن به خداست. هرچند «یا الهی» با «یا سیدی» و «یا ربّ» فرق دارند ولی به هر حال محبوب یکی است.
«أعُوذُ» به معنای، پناه بردن است. تا انسان فقیر نباشد پناه نمیبرد و این به دور از عقل است که به فقیر پناه ببرد، بلکه فقیر به غنی پناه میبرد. تمام قصه بندگی قصه فقر بنده و غنای خداست. از همین فقر، بوعلی سینا در فلسفه خود به ممکن و از غنا به واجب تعبیر میکند. در قرآن کریم داریم «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر / آیه 15).
اهل معرفت از متون وحیانی و تجربههای سلوکی و عرفانی خود دریافتهاند که درد بشر احساس غنا است. لذا درمان را در درك فقر ذاتی بشر دانستهاند. اگر دل هر ذره را بشكافیم فقر را به عیان میبینیم.
حال در این مناجات، بنده درک جلال و عظمت حق کرده است و ترس غضب حق وجود داعی را گرفته و خود را بیشک مستحق غضب میبیند، بنده فقیر جایی جز در خانه مولای خود ندارد. اگر خداوند غضب کند، بنده پناهی جز خود مولا ندارد، پس از غضب حق به خود خدا باید پناه برد.
اما در مورد عبارت بیان شده، غضب و سرازیر شدن نارضایتی حق برای کسی که دغدغه سفر آخرت دارد بسیار صحنه وحشتناکی است، عبارت میفرماید خدایا تو را صدا میزنم که اله من هستی و چون میدانم چقدر از بندگی تو دورم ترس غضبت و سرازیر شدن سخطت وجود من را گرفته و جایی جز در خانه خودت ندارم و به خودت پناه آوردهام.
«إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ» خداوند متعال، سفره عام رحمتش همه را فرا گرفته و هم عاصی و هم مطیع را شامل میشود. خداوند، خیرخواه بنده خود است و اصولاً تا رحمت حق نباشد چیزی لباس هستی به خود نمیگیرد.
هر موجودی جلوه رحمت خداست. خداوند با رحمت واسعهاش همگان را، بر سر سفره رحمتش نشانده است. اگر انسان پذیرای خداوند شد و خود را تسلیم آن حقیقت مطلق کرد، و ملازم امر و نهی خداوند شد، عنایات حق بر او سرازیر میشود و مشمول رحمت خاص میگردد. در اینجا نیز خود را لایق آن مهر نمیداند. اصولاً وقتی فقر در درون انسان نشست و خود را مفلس دید، در هیچ موطنی خود را چیزی نمیداند تا مستحق لطفی باشد و این از بزرگترین مقامات در سیر معنوی است که سالک خود را چیزی نبیند.
امام علی(ع) در این عبارت مناجات که بیان شد میفرماید «اگر من مستحق رحمت تو نباشم، ولی تو اهل جود بر بندگانت هستی.» این حرف شرط در ابتدای این فراز از دعا، به معنای این نیست که ممکن است لایق باشم، «ولی اگر نبودم»، این معنا را نمیرساند بلکه «اِن» شرطیه در اینجا از روی تذلّل بیشتر در خانه خداست. گویا حضرت امیر(ع) فرموده «من قطعا لایق نیستم».
مسئلهای وجود دارد که افراد خیلی ممکن است در عبادات به آن مبتلا شوند. اگر این مسئله برای انسان حل شود که عزت و ذلت او فقط به دست خداست و به این معنا رسید، تمام صفات رذیلهای که باعث نابود کردن عبادات است، برطرف میشود. شخصی که به این مرحله از توحید رسیده اصلاً معقول نیست ریا بکند، علت این که انسان ریا میکند، این است که چون منفعت و عزت و ذلتش را در دست دیگری میبیند.
به طور مثال انسان بگوید که در صورت انجام این کار(عبادت) دیگری خوشش بیاید و در نتیجه به من کمکی خواهد کرد، اینچنین خیال میکند بین مردم آبرو برایم میآورد و من محبوب قرار خواهم گرفت. معنایش این است که او دو مؤثر قائل است و عزت را از مردم میخواهد. او باید بداند اگر خدا نخواهد که عزیز شود، تمام خلق هم که از او تعریف کنند، این براش عزت نمیآورد و اگرخدا نخواهد ذلیل شود، تمام خلق بر علیه او قیام کنند، این ذلیل نمیشود.
لذا اینجاست که افراد ریاکار توحیدشان لنگ است، دوری از ریا و اینکه تنها خدا را در عالم مؤثر بدانیم مقدمه توحید واقعی است. اگر انسان در زندگی، عبادات و معاشرتهای خود موحد نباشد، به مقامات بعدی نمیرسد.
خوب است انسان مستقل بار بیاید یعنی همه توجهش به خدا باشد. روح تمام کسانی که دم از خدا و عرفان میزنند، یک چیز است و آن توجه عمیق قلبی به خداوند است. اما چطور این توجه قلبی ایجاد میشود؟ با کم کردن برخی از موارد در وجود خود و تقویت کردن برخی موارد دیگر از جمله تقویت کردن انس با خدا و کم کردن نشست و برخاست با افراد ناجنس.
آیتالله یعقوبی با الهام از حضرات معصومین علیهمالسلام همیشه درمان هر چیز را «خدا» میدانست. کسی نقل کرد که چند مشکل را با ایشان مطرح کردم پس از تأملی گفت «با خدا آشنا شوید، همه مشکلاتتان حل میشود». «ففروا الی الله» این دستور خداوند است که به طرف خدا فرار کنید.
گفتوگو از اکرم یوسفی پارسا
انتهای پیام