به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، دوم اردیبهشت در ادامه مباحث شرح نهجالبلاغه و نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) گفت: حضرت در این نامه فرمودهاند که پسرم وصیت و سفارش مرا به خوبی فهم و درک کن(تفهم) و بدان که مالک و صاحب اختیار مرگ همان مالک حیات و زندگی است؛ بدان که خالق همان کسی که حیات را میگیرد و مرگ را مقرر میفرماید و آن کسی که فنا را ایجاد میکند همان کسی است که مجدداً برمیگرداند؛ همان کسی که ابتلا و گرفتاری را به وجود میآورد، همو هم عافیت و سلامت را ایجاد میکند.
وی افزود: این فراز وصیت حضرت که با «تَفَهًم یا بُنیً» آغاز شده است، فرازی بسیار مهم است و از کلام خود حضرت هم میتوانیم این اهمیت را بفهمیم؛ در جملات بعد تعبیر «واعلم یا بنی؛ بدان فرزندم» تکرار شده است؛ یعنی فرزندم بدان و آگاه باش؛ تفهم به معنای فهم معمولی نیست، بلکه به معنای فهم دقیق است.
سروش محلاتی با بیان اینکه ظاهر امر این است که پیچیدگیای در این کلام وجود ندارد، یعنی اینکه انسان بداند خدا مالک مرگ و زندگی و ... است، تصریح کرد: پس چرا حضرت فرموده که تفهم و بعد فرمود واعلم؛ چون بر خلاف تصور ابتدایی، فهم این مطلب چندان هم آسان نیست و شایسته درک عمیق است. پیچیدگی برای آن است که سؤالاتی مانند اینکه آیا همه واقعیات زندگی و رخدادهای حیات از یک مبدأ سرچشمه میگیرد و به یک فاعل منتسب است و همه چیز را باید به یک مبدأ نسبت دهیم؟ ایجاد میشود.
استاد حوزه اضافه کرد: مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که این حوادث و وقایع متفاوت است؛ برخی خوب و خیر و به نفع ماست و برخی دیگر به ضرر ما و شر است؛ لذا چگونه میتوان همه را به یک مبدأ، یعنی خدا نسبت دهیم. همین دوگانگی برخی انسانها را به این توهم واداشته که حوادث و اشیاء و اوضاع و احوال را باید تقسیم کرد و مبنای این تقسیم هم، خود انسان است؛ یعنی آنچه را برای ما و به نفع ما هست خیر و آنچه به ضرر ماست، شر تلقی میکنیم و بر این مبنا دنبال یافتن فاعل و مبدأ هستیم که آیا یک فاعل دارد یا هر قسمتی به یک فاعل منتسب است؟.
استاد حوزه اضافه کرد: آگاهان به تاریخ فلسفه و فرق و مذاهب میدانند که این مسئله تاریخی است و در ایران پیش از اسلام و ظهور زرتشت این تفکر وجود داشته که نمیتوانیم همه تلخی ها و شیرینیها را به یک مبدأ منتسب بدانیم؛ این تفکر امروز هم برای برخی وجود دارد؛ کسانی که چنین تفکر و اعتقادی دارند درصدد حل یک مشکل دینی و اعتقادی هستند و آن این است که چگونه ممکن است خدایی که مبدأ خیرات است مبدأ شرور هم باشد.
وی با بیان اینکه اعتقاد به این ثنویت سبب تناقض در آفرینش میشود، افزود: مثلاً از یکسو مبدأ خیر حیاتی میآفریند و مبدأ شر مرگ را ایجاد میکند؛ یکی ایجاد نور و دیگری معدوم کردن نور را دارد و این تنازع میان مبدأ خیر و شر دائمی است؛ مبدأ شر در بسیاری از موارد بر مبدأ خیر فائق آمده است و شیطان بر خدا استیلا یافته و میتواند در اراده او نفوذ یابد که این اعتقاد نه براساس عقل و نه نقل، برای یک فرد مسلمان قابل پذیرش است.
استاد حوزه بیان کرد: در این مطالب امام علی(ع)، این ثنویت و دوگانگی را ابطال کرده و به امام مجتبی(ع) و همه جوانان و فرزندان معنوی خود این نکته را متذکر میشوند که مبدأ خیر و شر به ظاهر، مرگ، حیات و ... همه یکی است.
وی اضافه کرد: این تعبیر در آیات قرآن هم آمده است؛ در سوره ملک فرمود: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ»(ملک/2)؛ البته این تعابیر به اشکال مختلف در قرآن تکرار شده تا عقیده ثنویت را از بین ببرد؛ این مسئله دارای چنان اهمیتی است که پیامبر مخاطب قرار میگیرد در جایی که قرآن فرموده است: «وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ ای پیامبر اگر ضر و سختی و گرفتاری خدا برای تو مقدر کند هیچ کس نمیتواند جز خدا برطرف کند و اگر خیری هم اراده کند رادی برای فضل الهی نیست»(انعام/17). در اینجا این پرسش پیش میآید که چگونه میتوانیم شرور را به خدا نسبت دهیم؛ ثنویت برای رفع این مشکل، دوگانگی در مبدأ را طرح کرد، ولی ما که توحید در خالقیت را معتقدیم باید برای مبدأ شرور توجیهی بیاوریم، زیرا مگر غیر از این است که از خیر مطلق، شری به وجود نمیآید.
سروش محلاتی با بیان اینکه حکمای یونانی هم در این زمینه بحث کردهاند و حکمای اسلامی هم زوایای جدیدی بر آن افزودهاند، اظهار کرد: پاسخ اجمالی فلاسفه این است که شرور امری عدمی است و بالاصالة اراده بر خلق آن نیست؛ حیات امر وجودی است و مرگ عدمی؛ سلامت وجودی و بیماری امر عدمی است.
وی تأکید کرد: همچنین در توجیه آن گفتهاند که شر امری نسبی است؛ یعنی تا وقتی که امری وجودی و تحقق و عینیت داشته باشد، خیر است، ولی وقتی منشأ برای نیستی است، نسبت به دیگری شر خواهد شد؛ مثلاً مار دارای زهر کشنده است، ولی آیا این زهر برای خود مار هم شر است؟ مسلماً نه بلکه نسبت به انسانها شر و کشنده است.
انتهای پیام