کمالات موجود در نظام آفرینش؛ راه اثبات اسماء حسنای الهی
کد خبر: 3896337
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۶
حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی بیان کرد:

کمالات موجود در نظام آفرینش؛ راه اثبات اسماء حسنای الهی

حجت‌الاسلام سروش‌محلاتی با اشاره به راه‌های اثبات اسمای حسنی الهی، اظهار کرد: یک راه مسیر اندیشه است که اگر در نظام آفرینش اوصاف و کمالات را می‌بینیم، قهراً خداوندی که آفریننده این موجودات است، همان طوری که وجود را به آنها افاضه می‌کند و به آنان را به جامه وجود آراسته می‌کند، پس هر علم و حیات و قدرت و جمال و کمالی که هست، از خداست.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدسروش محلاتی، بامداد دوشنبه، 14 اردیبهشت‌ماه، به شرح فقراتی از دعای سحر پرداخت که در ادامه متن آن از نظر می‌گذرد؛

چون تعبیر «اللهم انی اسئلک» مکرراً در دعا تکرار شده و تا پایان دعا از آن استفاده می‌کنیم، لذا لازم است بحث کلی‌تری را در ارتباط با اسماء الهی مطرح کنیم. بحث در مورد این کلمه «مِن» است که بین «اسئلک» و «بهائک» قرار گرفته است. فرمود «اسئلک من بهائک». اما چه ارتباطی بین انسان و حق‌تعالی و اسماء حق‌تعالی می‌تواند وجود داشته باشد. این حرف من در اینجا اشاره به نوعی از رابطه دارد.

رابطه انسان با اسماء الهی چند نوع است؟

رابطه انسان با اسماء الهی سه نوع است؛ نوع اول، یک ارتباط مستقیم است که انسان توجه به اسم الهی پیدا می‌کند و اصلاً همان اسم را مخاطب خود قرار می‌دهد و خدا را با اسم خاصی می‌خواند.

مثلاً در دعای کمیل این جمله را می‌بینیم که فرمود: «یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک الا الدعا»، سریع الرضا از اسماء الهی است و شخص دعاکننده مستقیماً همین اسم را مورد توجه و خطاب قرار می‌دهد و خواسته خود را بیان می‌کند. بنابراین، این یک نوع ارتباط است.

نوع دوم ارتباط این است که شخص اسم الهی را مطرح می‌کند، ولی اسم در اینجا مخاطب نیست، بلکه مخاطب خود حق‌تعالی است، اما خدا را به اسماء حسنایش قسم می‌دهد. مثلاً در همین دعای کمیل این تعبیر هست که خطاب به حق‌تعالی عرض می‌کنیم که «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شئ و بقوتک التی قهرتک بها کل شئ» در اینجا «باء» بر سر این اسماء درآورده است، اما مخاطب خداوند است. «اللهم انی اسئلک»، یعنی خدایا تو را می‌خوانم، اما تو را قسم می‌دهم و یا تو را به سبب این اسماء می‌خوانم که عبارت از «برحمتک التی وسعت کل شئ» است یعنی به رحمت گسترده‌ای که هر چیزی را فرا می‌گیرد و به آن قوت و قدرتی که قاهر بر هر چیزی است. لذا این نوع دوم از ارتباط با اسماء است که اسم را واسطه قرار می‌دهیم.

نوع سوم از ارتباط با اسماء، ارتباطی است که در پیشگاه خداوند شخص دعاکننده، از اسم الهی تقاضا می‌کند. یعنی خواسته او حظ و بهره‌ای از اسم الهی است. از خدا می‌خواهد تا از آن اسم الهی چیزی در اختیار او قرار بدهد. مثلاً در این دعا که «اللهم انی اسئلک من فضلک الواسع رزقاً حلالاً طیباً»، می‌گوییم که خدایا من از فضل گسترده تو می‌خواهم؛ یعنی فضل گسترده‌ات را شامل حال من بفرما و از فضل گسترده خودت چیزی در اختیار من قرار بده. در حقیقت خواسته انسان در این دعا همان فضل الهی است. در حالی‌که در قسم دوم، خواسته چیز دیگری است. انسان خداوند را به حق اسماء حسنایش می‌خواند که به خواسته‌اش برسد و خواسته امر آخر است، اما در قسم سوم خواسته انسان حظ و بهره‌ای است که از اسم الهی طلب می‌کند.

مثلاً در یکی از دعاها هست که «اللهم انی اسئلک من علمک بجهلنا و من قوتک لضعفنا» خدایا از علم خودت برای رفع جهلم به من تفضل بفرما و از قوت و قدرت خودت برای رفع ضعف و ناتوانی من به من عنایت کن و از غنا و بی‌نیازیت برای رفع فقرم به من عنایت بفرما. در قسم دوم، با قسم سوم به لحاظ ظاهری این تفاوت وجود دارد.

در قسم اول اساساً از این حروف اضافه چیزی استفاده نمی‌شود. در قسم دوم از «باء» استفاده می‌شود که برای قَسَم یا برای سببیت است و در قسم سوم نیز از «مِن» استفاده می‌شود. با توجه به این توضیحات که نوع ارتباط با اسماء الهی متفاوت است، باید به سراغ دعای سحر برویم.

جمع «مِن» و «باء» در عبارات دعای سحر

در دعای سحر یکی از نکات تأمل برانگیز که دانشمندان ما و اهل معرفت ما را به خود مشغول داشته، این است که بین «باء» و «مِن» جمع شده است. همان «باء» که در قسم دوم است و همان «مِن» که در قسم سوم است. فرمود «اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله»، اگر این جمله ذیل را نداشت، یعنی «باجمله» را نداشت، معنا روشن بود. همچنین اگر می‌فرمود: «بجمالک» نیز معنا روشن بود، اما تعبیری که از آغاز تا انجام این دعا تکرار شده، جمع بین «مِن» و «باء» است و باید دید چطور باید این جمع را در معنا و در فهم و تفسیر این جمله و جملات بعد دعا در نظر گرفت.

یکی از نکاتی که باید به آن اشاره کنم این است که باید روشن شود اسم به چه معناست. چون در این دعا با اسماء طرف هستیم و خدا را به اسماء می‌خوانیم. در ادامه باید دید که چرا در این دعا به ویژه و در ادعیه دیگر، غالباً مواجهه ما با اسمای الهی است. اصل این مطلب پایه و اساس قرآنی دارد؛ یعنی چه کسی با این روایات و ادعیه مأنوس باشد و چه مأنوس نباشد، به هر صورت هر انسان مسلمانی وقتی که قرآن را می‌بیند و می‌خواند، به این آیه می‌رسد که خدا فرموده است: «وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»، یعنی برای خدا اسماء حسنایی است و شما نیز خدا را به همان اسماء حسنی بخوانید که فرمان الهی یا دستور خدا یا ارشاد است به اینکه چطور باید خدا را خواند. این آیه یعنی توجه و عبادت و دعای شما باید با اسماء حسنی باشد که پایه مسئله است؛ لذا شرح تفصیل این توجه به اسماء حسنی که اجمالش در قرآن آمده است، در ادعیه وجود دارد.

حقیقت مسمی

اما اسم به معنای علامتی است که دلالت بر یک مسمی می‌کند. خودش ذاتاً بر چیزی دلالت نمی‌کند و علامتی برای غیر است، اما این علامت دو گونه است. گاهی اوقات است که این اسم و علامت جنبه قراردادی برای مسمی پیدا می‌کند. ‌مانند اینکه خداوند فرزندی به انسان می‌دهد و برای فرزند اسمی قرار می‌دهد که صرفاً جنبه قراردادی و اعتباری دارد. این اسم نشان‌دهنده حقیقت خاصی در این فرزند نیست و گاهی اوقات هم مشخص می‌شود که تناسبی با شخصیت فرزند هم ندارد، اما اسمی بر شخص گذاشته شده است و این از حریم بحث ما خارج است.

نوع دوم، اسمی است که علامت بر مسمی است، اما یک رابطه واقعی را نشان می‌دهد و یک حقیقت را در مسمی نمایان می‌سازد. اسم گویای یک واقعیت است. این اسامی با آن اسامی قسم اول نباید خلط شود و ما که در مورد اسماء الهی بحث می‌کنیم، در مورد اسمائی که علامتی است بر اوصاف و کمالاتی که در ذات حق وجود دارد. وقتی می‌گوییم «بسم الله الرحمن الرحیم» و یا از اسامی «غفور»، «عالم» و ... استفاده می‌کنیم، باید بدانیم که اینها اسماء الهی هستند که از حقایقی حکایت می‌کنند.

اما برای نمونه این به یکی از آیات قرآن اشاره می‌کنم. خداوند فرمود: «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى» یعنی خداوند زکریا را بشارت می‌دهد به پسری که نامش یحیی است که این نام نیز یک نام الهی است و فرمود کسی با این نام نبوده است. یحیی از ماده حیات است و خدا حیات واقعی و طیبه این فرزند را مورد تأیید قرار می‌دهد. این اسامی گویای واقعیت‌هایی است که وجود داشته است.

اما اگر یک مقدار از این اسامی که در بین انسان‌ها وجود دارد پا را فراتر بگذاریم، به اسامی می‌رسیم که نشان‌دهنده اوصاف و کمالاتی در نظام آفرینش است و اوصاف و کمالاتی را می‌بینیم. برخی از موجودات از حیات برخوردار هستند که یک کمال است، یا برخی از موجودات از قدرت برخوردار هستند که این نیز یک کمال است. همچنین برخی از موجودات از جمال و زیبایی برخوردار هستند و همه کمالاتی است که انسان‌ها می‌یابند.

راه اثبات اسمای حسنای الهی یک راه فکری است

اما راهی که برای اثبات اسمای حسنی الهی وجود دارد، یک راه فکری است و درکش برای همه ما سهل و آسان است و آن این است که اگر در نظام آفرینش این گونه از اوصاف و کمالات را می‌بینیم، قهراً خداوندی که آفریننده این موجودات است، همان طوری که وجود را به آنها افاضه می‌کند و به آنان را به جامه وجود آراسته می‌کند، قهراً همان خدا مبدأ این کمالات نیز هست. چون یک مبدأ بیشتر در نظام آفرینش وجود ندارد. همه آنچه در دار هستی اتفاق می‌افتد، در مِلک خدا و در مُلک خدا است و از ناحیه حق‌تعالی افاضه می‌شود؛ پس هر علم، حیات، قدرت، جمال و کمالی که هست، از خداست.

با عبور از کمالاتی که در نظام آفرینش وجود دارد به اسماء حسنای الهی می‌رسیم که خداوند می‌تواند در مخلوقات حیات قرار دهد. یا عالم است که می‌تواند به دیگران علم بیاموزد. قادر است که مخلوقات خود را از قدرت بهره‌مند کند. کسی که اسمای الهی را می‌فهمد به آن معرفت پیدا می‌کند، نه اینکه فقط خدا را شناخته است، بلکه عالم و نظام هستی را شناخته است، چون هرچه که در این نظام هستی تحقق پیدا کرده است و تحقق می‌یابد همه و همه جلوه‌ای از اسماء باری‌تعالی است. در آیه‌ای که تلاوت شد هم فرمود ای انسان، اگر می‌خواهی به کمال برسی باید در طریق اسماء حسنی باشی و ارتباط با اسماء حسنی پیدا کنیم که «فَادْعُوهُ بِهَا»، پس خدا را به آن اسماء حسنی باید خواند.

انتهای پیام
captcha