رهبر معظم انقلاب در دیدار نوروزی با اقشار مختلف مردم فرمودند: «امسال فعالان فرهنگی به مطالعه و آموزش نهجالبلاغه توجه ویژهای داشته باشند.» از اینرو، ایکنای همدان درصدد است بهصورت هفتگی شرح و تفسیر برخی از حکمتها، نامهها و خطبهها را با کارشناسان و اساتید دنبال کند که دومین شماره آن با موضوع تفسیر حکمتهای سوم تا ششم نهجالبلاغه براساس سخنانی از محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان تقدیم مخاطبان میشود.
در حکمت سوم حضرت امیر(ع) میفرمایند: «وَ قَالَ(ع): الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ.»
«بخل عَارٌ»؛ بخل یعنی اینکه فرد نخواهد از داراییاش به کسی چیزی برسد. از منظر حضرت علی(ع) بخل ننگ است، مسئله بخل در هیچ فرهنگ و بین هیچ مردمی پسندیده نیست.
«وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ» میفرماید ترس از هر نوعی که باشد، غیر از ترس از خدا یک نقص است، ترس رذیلت است و در مقابل آن شجاعت قرار دارد که فضیلت است، ترس نباید مانع شود که انسان از برخی فضیلتها جا بماند.
بیشتر بخوانید:
«وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛ «یخرس» به معنای گُنگ کردن، «فطن» آدم زیرک را میگویند و حجت نیز به معنای برهان است. حضرت امیر(ع) در این حکمت میفرماید بیچارگی و فقر برهان آدم زیرک را گنگ(لال) میکند، به عبارتی یعنی سخن آدم فقیر خریداری ندارد و کسی به آن اهمیت نمیدهد. البته در نگاه اولیای خدا فقیر با غنی تفاوتی ندارد، در این حکمت حضرت(ع) در اصل فرهنگ جامعه را بیان میکند که انسان فقیر در نگاه جامعه چگونه است.
«وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ»؛ «الْمُقِلُّ» به فرد کمدرآمد میگویند، حضرت(ع) میفرماید این افراد در شهر خود هم ناشناس هستند.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در حکمت چهارم میفرمایند: «وَ قَالَ(ع) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى.»
«الْعَجْزُ آفَةٌ»؛ ناتوانی آفت است، گاهی برای انجام کاری یک آفت وجود دارد گاهی یک مانع، مانع قبل از شروع کار است و آفت بعد از آن ایجاد میشود. در این حکمت حضرت(ع) میفرمایند در راهی که قرار است بپیمایی سستی نکن، تلقین و گفتن اینکه من نمیتوانم در ناتوان شدن در هر امری اثرگذار است. آنچه امروز بهعنوان مثبتاندیشی مطرح میشود، هرچند در کل قابل قبول نیست بخشی از آن قابل قبول است؛ این مسئله مثبتاندیشی در برخی موارد با دروغ آمیخته شده است، ما وظیفه داریم مثبت بیندیشیم و این کاملاً مورد تأیید اسلام است، اما لزوماً انسان به هر آنچه میخواهد و به آن فکر میکند نمیرسد، چراکه در این زمینه خواست خدا مهم است.
«وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ»؛ شکیبایی شجاعت است، معصیت و طاعت صبر میخواهد، عرفا به تحمل مردم مرگ سیاه میگویند؛ سختترین ریاضتی که در اسلام وجود دارد نماز، روزه، حج و... نیست بلکه تحمل است، بهویژه تحمل مردم از جمله تحمل جهل، نادانی و زخم زبانهای آنها و... .
صبر یعنی نفس خود را در مقابل جزع و فزع نگهداری کردن، اینکه انسان در مقابل مردم جزع و فزع نکند بلکه این درددل در مقابل خداوند باشد. خداوند در این زمینه در قرآن کریم میفرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ گفت: شکوه اندوه شدید و غم و غصهام را فقط به خدا میبرم و از خدا میدانم آنچه را که شما نمیدانید.» (یوسف/ آیه 86)
«الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ»؛ زهد، نداشتن نیست بلکه به معنای بیرقبتی است، از دیدگاه امام علی(ع) ثروتمند کسی است که به مال مردم و مال دنیا بیرقبت باشد. «وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ»؛ ورع به معنای تقوای بالاست که سپری در مقابل بسیاری از بلاهاست.
«وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى»؛ بهترین همنشینی راضی بودن به قضا و قدر الهی است، البته این عبارت به معنای نشستن و تلاش نکردن نیست، بلکه انسان باید تلاش خود را بکند و در نهایت به رضای خدا راضی باشد و نگاهش این باشد که هر چی پیش آید خوش آید.
حضرت علی(ع) در حکمت پنجم میفرمایند: «وَ قَالَ(ع): الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.»
«الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ»؛ علم میراث است و البته میراثی ارزشمند است.
«وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ»؛ آداب منظور آداب شرعی است، نه هر آدابی. از نظر حضرت(ع) آداب زینتی است که تا ابد و تا وقتی مردم به آن پایبند هستند زنده است. ادب نیز به معنای حد نگه داشتن است، اینکه در رفتار اهل افراط و تفریط نباشیم.
«وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ»؛ فکر به معنای اندیشه و تدبر است، که در این حکمت بیان میشود اندیشه، آیینه است.
حضرت علی(ع) در حکمت ششم میفرمایند: «وَ قَالَ(ع): صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ. وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً الْمُسَالَمَةُ خَبْءُ الْعُيُوبِ الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ، وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ.»
«صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»؛ سینه عاقل صندوق اسرار است و آن اسرار را به کسی نمیگوید.
«وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»؛ حباله به معنای دام است یعنی خوشرویی دامی برای جذب دوست است، این عبارت راز دوستیابی است، برای داشتن دوست باید کمی خوشرو بود و خندید. یکی از صفات مؤمن این است که چهره بشاشی دارد.
«وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ»؛ احتمال به معنای صبر است، هرچه یک فرد اهل صبر باشد عیوب در آن دفن میشود.
«الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ»؛ مصالحه کردن و کار خیر پنهان کردن عیبهاست.
«وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ»؛ کسی که خود را بهتر بداند و از خودراضی شد مردم از او بیزار و خشمگین میشوند. ما باید بگذاریم خود مردم از ما شناخت و درک پیدا کنند نه اینکه با گفتار خود سعی کنیم خود را مطرح کنیم.
انتهای پیام