شرح و تفسیر حکمتهای اول تا ششم نهجالبلاغه در شمارههای قبل مطرح شد، تفسیر حکمتهای هفتم تا دهم نهجالبلاغه را براساس سخنانی که محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان بیان کرده است در زیر میخوانیم:
از نظر آیتالله مکارم شیرازی نهجالبلاغه به سه دلیل دارای جاذبه است؛ معارف الهی در آن وجود دارد، فصاحت و بلاغتی که دارد و به خاطر کلام خود امیرالمؤمنین(ع). در جوامع عرب برخی نهجالبلاغه را حفظ میکردند تا سخنران خوبی شوند و این به خاطر بلاغت نهجالبلاغه است، اگر میخواهیم جامعه معنویت داشته باشد باید نهجالبلاغهخوانی راه بیفتد.
در حکمت هفتم حضرت امیر(ع) میفرمایند: «وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ، وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجِلِهِمْ آجَالِهِمْ»؛ «مُنْجِحٌ» به معنای نجاتبخش است. صدقه دادن دارویی نجاتبخش است. در زبان عربی صدقه به معنای انفاق است. انفاق واجب و مستحب که زکات و خمس جزء انفاق واجب است. انفاق موجب میشود حب دنیا در وجود انسان کم شود. در حدیثی از امام علی(ع) داریم انفاق و قربانی کردن برای رفع بیماری بهترین راه است.
بیشتر بخوانید:
اعمال بندگان خدا و مخلوقات در این دنیا پیش رویشان در قیامت نمایان میشود، «عاجل» به معنای زودگر است، «نصب» به معنای پیش رو «آجال» به معنای مدتدار. «وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجِلِهِمْ آجَالِهِمْ» این همان تجسم اعمال است؛ همانطور که قرآن کریم میفرماید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا؛ روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده و آنچه را از کار زشت مرتکب شده حاضر شده مییابد.» (آل عمران/ آیه 30)
در حکمت هشتم حضرت امیر(ع) میفرماید: «وَ قَالَ (علیهالسلام) اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ؛ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ، وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ، وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ، وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ»؛ در این حکمت اعجازی وجود دارد که در ابتدای حکمت کلمه «اعْجَبُوا» نشان میدهد؛ حضرت به قدرتهای انسان اشاره میکند، «شحم» به معنای پی و دنبه، در عجبم از انسان با چربی مینگرد با تکه گوشتی صحبت میکند و با استخوانی میشنود و با سوراخی تنفس میکند.
در حکمت نهم نیز امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «وَ قَالَ (علیهالسلام) إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى قَوْمٍ أَعَارَتْهُمْ مَحَاسِنَ غَيْرِهِمْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُمْ سَلَبَتْهُمْ مَحَاسِنَ أَنْفُسِهِمْ أَحَدٍ، أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ، سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه»؛ اگر دنیا به کسی رو کند، مردم خوبیهای دیگران را هم به او نسبت میدهند، یعنی خوبیهای زیادی را به او نسبت میدهند، اما اگر دنیا به کسی پشت کند، خوبیهای خودش را هم به او نسبت نمیدهند یعنی خوبیهایش را نمیبینند.
فردی که دنیا به او رو کرده؛ بهطور نمونه به قدرت رسیده یا از لحاظ مالی رشد میکند، سایر مردم بدیهای او را هم خوبی میبینند، اما وقتی این شرایط برعکس شود و موقعیت خود را از دست بدهد، خوبیهای خود فرد را هم نمیبینند و به او نسبت نمیدهند.
حضرت علی(ع) در حکمت دهم میفرماید: «وَ قَالَ (علیهالسلام): خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ»؛ با مردم به نحوی معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک بریزند، و اگر زنده ماندید با اشتیاق سمت شما بیایند.
البته نکتهای که باید توجه کرد این است که به خاطر اشتیاق مردم، رفتارهای ما نباید از روی ریا باشد بلکه برای خدا باید باشد. در این زمینه نیز یکی از روانشناسان بیان میکند انسان هم باید محب و هم محبوب باشد، یعنی هم چیزی و کسی را دوست داشته باشد و هم مورد محبت و دوست داشتن دیگران قرار بگیرد.
انتهای پیام