به گزارش ایکنا از همدان، نشست «عاشورا؛ آزمون خواص، بیداری عوام» بهمنظور بررسی نقش عوام و خواص در تاریخ واقعه عاشورا در ابعاد سیاسی و فرهنگی، با هدف فهم دقیقتر از نقش دو گروه اثرگذار، پاسخ به برخی شبهات سیاسی آن روز و تحلیل و عبرتی برای جامعه امروز، با حضور حجتالاسلام والمسلمین جلال سبحانی، مسئول نهاد رهبری دانشگاه صنعتی همدان و مهدی قاسمی، معاون فرهنگی دانشگاه شهید مفتح همدان در دفتر خبرگزاری ایکنا همدان برگزار شد که مشروح آن از نظر مخاطبان میگذرد:
سبحانی: حادثه عاشورا یک واقعه بسیار عظیم است که ما نظیر آن را در تاریخ اسلام نداشتهایم و افرادی که این حادثه عظیم را رقم زدند به ویژه در جبهه باطل خود نمیدانستند که چه واقعه عظیمی را در تاریخ رقم زدند و آثار و پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این حادثه تا کجاها پیش خواهد رفت.
ماندگاری این حادثه را فقط در کلام حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) میبینیم که معتقد هستند این حادثه عظیم تاریخی تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. شاید بسیاری از اصحاب امام حسین(ع) به جز افرادی که امام، صحنه را برایشان ترسیم کرد، آنها نیز نمیدانستند که چه اتفاق مهمی توسط آنها رقم میخورد و آثار ماندگار آن تا هزاران هزار سال ادامه خواهد داشت. بنابراین، این حادثه عظیم تاریخی یکی از فرازهای مهم تاریخ اسلام بهشمار میآید و طبیعتاً در یک حادثه عظیم تاریخی هم نقش عوام و هم خواص دیده میشود و بدون هر یک از اینها امکان بروز چنین حادثه تاریخی وجود ندارد.
خواص به مفهوم گروه خاصی از جامعه هستند که در امور مهم تأثیرگذارند اما عوام به معنای عموم مردم است که قشر زیادی را دربرمیگیرد و اکثر این مردم افرادی هستند که تأثیر میپذیرند. چشم و گوش این افراد به دنبال خواص جامعه هستند.
هر یک از این دو گروه نقش خاصی دارند و هیچ یک به تنهایی نمیتواند کاری انجام دهد. خواص خط را برای جامعه مشخص میکند و عوام نیز از این گروه تأثیر میپذیرند و اگر قشر عوام نباشند خواص نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
در جامعه فعلی نیز این دسته بندی شامل سه گروه میتواند باشد؛ عوام، شبهخواص و خواص. شبهخواص گروهی از مردم هستند که برجستگی دارند اما برجستگی فکری ندارند، که اصطلاحا سلیبریتیها را شامل میشود افرادی که در یک بعد خاص مانند ورزش، هنر و... برجستگی دارند اما برجستگی فکری ندارند و متأسفانه گاهی میبینیم که عوام مردم ما از آنها پیروی میکنند و این یک پدیده جدید است، پدیده دوم که تاریخ گذشته بر خود ندیده نهادها و تشکیلاتی هستند که نقش خواص را بازی میکنند مانند حوزههای علمیه، دانشگاهها، تشکلات و نهادهای مردمنهاد که نفوذهایی بر اقشار مختلف مردم دارند.
قاسمی: از ابتدای خلقت تا کربلا و از کربلا تاکنون و همینطور از اکنون تا زمان ظهور، جریان حق و باطل در آفرینش است، در مسئله خلقت، وقتی آدم به عنوان حق معرفی میشود، موجودی به نام ابلیس در تقابل او بهعنوان باطل قرار میگیرد. هابیل در برابر قابیل، رسول خدا(ص) در برابر ابوسفیان، امام حسن(ع) در برابر معاویه، حسین(ع) در تقابل با یزید قرار میگیرد. وقتی این تقابل اندیشهای را بررسی میکنیم میبینیم این تقابل ریشه در ازل و ابد دارد. انسان از وقتی بهوجود آمده ریشه آن در تقابل حق و باطل بوده است، بنابراین در طول تاریخ این تقابل اندیشهای در برابر حق و باطل در قالب یک جریان تاریخی ادامه دارد.
کربلا یک قطعهای از پازل بزرگی است که در قالب یک تابلوی دیالکتیک تاریخی که همان مکالمه و تقابل حق و باطل است، وجود دارد و آن هم مرکزیت این تابلوی حق و باطل را شکل داده است؛ به عبارتی کربلا مرکزیترین شکل و طلاییترین شکلی است که توانسته به تقابل حق و باطل معنا و مفهوم ببخشد، بنابراین این تقابل اندیشهای در طول تاریخ بوده، هست و ادامه خواهد داشت.
اگر به کربلا بهصورت ویژه نگاه کنیم بهعنوان یک اتفاق تاریخی میتوانیم بررسی کنیم، اما وقتی به این جمله میرسیم که «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا»، متوجه میشویم این تقابل اندیشهای برای همیشه ادامه دارد.
بر این اساس ما باید به کربلا بهعنوان یک جریان نگاه کنیم، جریانی ریشهدار که در هر دو جبهه، نیز خواص و عوام وجود دارد، بنابراین نمیتوان گفت که جریان خواص و یا عوام یکی بیشتر از دیگری اثرگذاری دارد. رهبران هر تفکری نقش محوری در بهوجود آمدن آن جریان دارند که میتواند عمر سعد بهعنوان بازیگر نقش اول صحرای کربلا باشد، یا عبیدالله بن زیاد به عنوان نقش پشتیبان و یا یزید بهعنوان لیدر و رهبر این جریان.
بنابراین، تقابل حق و باطل در جریان کربلا را باید بهعنوان تقابل اندیشهای قلمداد کنیم. در زیارتنامه عاشورا پس از سلام به امام حسین(ع) سه لعن وجود دارد، اول لعنت بر کسانی که بر ابناء بشر ظلم کرد و پایهگذار ستم بود.
علت اینکه دشمنان ما با زیارت عاشورا مخالف هستند و همواره آن را میکوبند این است که زیارت عاشورا فقط یک زیارتنامه نیست بلکه یک مانیفست مبارزه با ظلم است و ما در این زیارتنامه اولین لعن را بر ریشه میزنیم «ولعن الله اسست اساس الظلم و الجور»؛ لعن دوم را بر کسانی داریم که که امام حسین(ع) را از مقام امامت خود ازاله کردند به عبارتی این افراد ابتدا امام را ترور شخصیتی کردند، با این نگاه که در جامعه امام را از محبوبیت بیندازیم و سپس بر روی سینه بنشینیم و سر از بدن او جدا کنیم. تا در نهایت به لعن سوم میرسیم «لعن الله قتلتک... .»
این سه تفکر و سه جریان در مقابل حق هستند کسانی که ظلم را ابتدا تئوریزه میکنند، کسانی که با اشراف به تمامی مبانی اندیشهای رهبر جریان حق را ترور شخصیت میکنند و گروه سوم نیز کسانی هستند که دست آنها به خون سیدالشهدا(ع) آغشته شد.
سبحانی: جو عمومی جامعه در زمان رسول خدا یک جامعه آرمانی بود؛ ایثار و گذشت و شهادتها، جانفشانیهایی که برای پیامبر(ص) رخ داد و میزان تقید افراد بر احکام جامعه را تبدیل به یک جامعه آرمانی کرده بود، گرچه در این جامعه هم انحرافاتی دیده میشد، اما شمار آن کم بود.
اما چه اتفاقی بعد از رحلت پیامبر(ص) اتفاق میافتد که حادثه کربلا رخ میدهد؟! گرچه نسلها تغییر کرده بودند، اما عدم پایبندی به ارزشها برای مدت ۴۰ یا 50 سال بسیار کم است آن هم در فرهنگی که بسیار ریشهدار و عمیق و البته الهی بوده است.
قطعاً در این برهه تمامی نگاهها به سمت خواص خیره میشود، چراکه یکباره جریان کربلا رقم نخورد. بزرگترین منکر و انحرافی که پس از رحلت پیامبر(ص) ایجاد شد که مردم از مسیر اصلی خارج شده که مقصر اصلی در این انحراف نیز خواص بودند. خواص مسیر جامعه اسلامی را عوض کردند حتی در روایات نیز داریم هر گناهی که در سطح جامعه اسلامی رخ دهد، افرادی که مسیر اسلامی را تغییر دادند، مقصر اصلی هستند.
اگر مسیر امامت به همان شکلی که خداوند و پیامبر(ص) دستور داده بودند، ادامه پیدا میکرد مشکلات کلان کنونی در سطح جهانی وجود نداشت، اسرائیل وجود نداشت و بسیاری از حوادث ناگواری که در طول ۱۴۰۰ سال شاهد آن بودیم رخ نمیداد به عبارتی هر منکر اجتماعی که ما در جامعه میبینیم بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم به جریان انحراف از امامت برمیگردد.
وقتی حجم عظیمی از ثروت در اثر فتوحات جنگ وارد جامعه میشود این به خودی خود وسوسه انگیز است و اینجا بود که پای بسیاری از خواص پس از رحلت پیامبر لغزید و این لغزش را در حادثه کربلا بسیار میبینیم. بخش عظیمی از خواص میدانستند که حق کدام است مانند عمر سعد که در این جریان مردد بود؛ به عبارتی کمتر کسی در جریان کربلا وجود داشت که نداند حق کدام است، اما وسوسههای دنیوی و دنیاپرستی مانع شد و به وضوح دنیادوستی را در این جریان میتوان دید.
قاسمی: در زیارت عاشورا خواصی همچون عمر بن سعد، عبیدالله بن زیاد و آل مروان مورد لعن قرار گرفتهاند، اینها رهبران جریان هستند. در موضوعات تاریخی رهبران جریان ریلگذاری را انجام میدهند و عوام قطار را حرکت میدهند. حرکت قطار در تاریخ توسط عوام اتفاق میافتد، اما ریلگذاری و هدفی که خواص برقرار میکنند سمت و سوی تاریخ را مشخص میکند.
لحظهای که شریح قاضی را لب کنگره میآورند و هانی دستگیر میشود، عبیدالله با جنگ روانی آنچنان جریان بر مسند نشستن خود را پیش میبرد که فقط با ۲۰ نیرو وارد وارد دارالحکومه میشود. 18 هزار نفر از اهالی کوفه با مسلم بیعت کرده بودند، عبیدالله با ۲۰ نفر در لباس بنی هاشمیون وارد دارالعماره کوفه میشود درحالی که میداند تمام کسانی که در اطرافش هستند با مسلم بیعت کردهاند. این نشان میدهد که جریان سلطه و نفاق و باطل اندیشههای مردم را کاملا میشناسد و بر ظرفیتهایی که میتواند سرمایهگذاری کند کاملا اشراف دارد و بر این اساس وقتی رهبر میفرمایند عبیدالله قاضی شریح را حاضر میکند اگر شریح آن لحظه از جان خود نمیترسید و فریاد بر میآورد و مذحجیان وارد دارالحکومه میشدند جریان عاشورا هم رقم نمیخورد. بنابراین، ترسیدن یک نفر از جان و موقعیت خود طوفانی مانند کربلا را بهوجود آورد. چه بسا یک نفر در جایی که باید صحبت کند، صحبت نکند، موجب بهوجود آمدن جریان بزرگی شود که باعث از بین رفتن تعداد زیادی انسان شود.
بر این اساس بصیرت در دو کلمه خلاصه میشود فهم به موقع و عمل به موقع. فهم به موقع و عمل به موقع موجب نجات جامعه اسلامی میشود و هر گاه در جامعهای یکی از این دو بوده و یکی نبوده فاجعه رخ میدهد، چراکه با فهم درست خواص است که عده زیادی از مردم رهرو حق خواهند شد.
تاریخ را باید بخوانیم و بفهمیم در تاریخ فقط شخصیتها هستند که عوض میشوند و این جریانها و تراژدیها همچنان تکراری هستند. حق و باطل عوض نمیشوند و این فقط انسانها هستند که تغییر میکنند و مدل رویارویی آنها با اسب و شمشیر به توپ و تفنگ تغییر میکند.
اگر سلیمان ابن صرد خزاعی نتوانست به یاری امام زمانش بشتابد برای آن است که فهم به موقع نداشت. مثال امام به مثال کعبه میماند که ما باید به دور امام زمان خود بگردیم و این یک نمره منفی است که امام حسین(ع) در صحرای کربلا تنها ماند و ندای هل من ناصر ینصرنی سر میداد، چراکه امام زمان نباید تنها بماند.
جریان کربلا در طول تاریخ همواره تکرار میشود و این ما هستیم که باید خود را به غافله برسانیم، چراکه کربلا منتظر کسی نمیماند. ما در زیارت عاشورا دو گروه خواص را مورد لعن قرار میدهیم یکی عمر سعد و ابن زیاد و آل مروان هستند. عمر سعد کاملاً حقانیت امام حسین(ع) را میدانست، اما رفاه زدگی و دنیا طلبی مانع از حق طلبی شد. وقتی خواص رفاه زده میشوند مانع از ریلگذاری مناسب او نیز خواهد شد. وقتی دلبستگیها زیاد میشود دست خواص برای یاری امام زمان میلرزد.
در زیارت عاشورا داریم عوام نیز کسانی هستند که شایعت، بایعت و تابعت داشتند. تابعت کسانی بودند که اقدام خاصر نداشتند فقط سیاهی لشکر جبهه ظلم و باطل بودند.
سبحانی: در یک نگاه کلی خواص به دو دسته خواص حقشناس و خواص حقناشناس تقسیم میشوند. خواص حقشناس افرادی بودند که جبهه حق را میشناختند در بین این افراد خواص حقگو هم بودند، این افراد کسانی بودند که حق را بهخوبی شناخته و در کنار حضرت ماندند و تا شهادت نصیب آنها شد. گروه دیگری از خواص کسانی بودند که هم حق را میشناختند و هم مایل بودند در رکاب امام حسین(ع) باشند از جمله این افراد جابر بن عبدالله انصاری بود که از صحابه بزرگ پیامبر(ص) بوده و اولین زائر ابیعبدالله نیز بهشمار میآید. او نابینا بود و به علت کهولت سن نتوانست در رکاب امام باشد.
گروه دیگری از خواص حقشناس اما بیتفاوت بودند؛ این افراد نفوذ اجتماعی داشتند اما بیتفاوت عمل کردند و مشغول عبادت و زندگی خود بودند نمونه این افراد عبیدالله بن حر جعفی است.
خواص حقشناسی هم بودند که در جبهه باطل قرار گرفته بودند، امثال این افراد مانند شبث ابن ربعی. او در هر موقعیتی رنگ عوض میکرد، هم در رکاب امام امام علی(ع) دیده میشد و هم در مقابل ایشان قرار میگرفت.
عدهای هم حقنشناس بودند و بصیرت لازم را نداشتند. به ندرت پیش میآید که افرادی در این گروه قرار بگیرند، اما اغلب افراد در جریان کربلا به خوبی جبهه حق را میشناختند.
قاسمی: ما باید جریانشناسی را به فرزندان خود آموزش دهیم تا جریانات تاریخی گذشته را بدانند و آن را تحلیل کنند در این صورت است که میتوانند جبهه حق را از جبهه باطل تشخیص دهند. جوانان اگر ریشهها را ببینند و تاریخ گذشته جریانها و گروههای مختلف را بررسی کنند هیچگاه دچار تحیّر نخواهند شد.
نسل امروز ما نیازمند عمارهایی است که جریانات مختلف را برای آنها باز کنند. دشمن در فضای گرگ و میش سیاسی به ما آسیب میزند این زمان همان زمانی است که تشخیص دوست و دشمن از یکدیگر مشکل است، بنابراین وقتی جوانان ما جریانشناس باشند و عقبه افراد و گروهها را بتوانند بررسی کنند هیچگاه وارد بازی دشمن نخواهند شد.
کربلا یک تابلوی زیبا و طلاییترین نقطه از منظر زمانی و مکانی برای جداکردن حق از باطل است. هر کس در هر جایی شک میکند سمت کربلا که برود و آن جریان را مطالعه کند، متوجه خواهد شد که جریان حق و جریان باطل چه ویژگیهایی دارند و چگونه در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند.
سبحانی: این عوامل ریشه در دنیاطلبی دارد، در جامعهای که ذکر خدا در جامعه کم رنگ شد و مسیر امامت نیز عوض شد باید منتظر جریاناتی مانند حادثه کربلا باشیم. البته بیبصیرتی برخی خواص نیز عامل مهم دیگری است که نتوانستند عظمت این حادثه را درک کنند و حضور به موقع و با فهم داشته باشند.
یکی از مهمترین کارکردهای تاریخ، عبرت گیری از آن است و ما در چندین آیه از قرآن کریم این عبرتگیری از عاشورا را به وضوح میبینیم. در شرایط فعلی نیز انسان با مرور تاریخ میتواند با بصیرت عمل کند. خواص با بصیرت مانند آیتالله سیستانی میتوانند جلوی بسیاری از فتنههای دشمنان را بگیرند.
برای جریان انقلاب نیز تاکنون جانفشانیهای زیادی شده و اگر کسی با این جریان همراهی نکند در حقیقت خود آسیب دیده است. این انقلاب ماندگار است چه خواص همراهی کنند و چه همراهی نکنند و اگر لطمهای ببیند تا صدها سال دین در این کشور سربلند نخواهد کرد. در جریانات اخیر حقیقتاً جایگاه ولایت فقیه بهعنوان یک نهاد دینی اصیل مشخص شد که مدیریت الهی شخص آیتالله خامنهای(مدظله العالی) چقدر میتواند راهبردی باشد.
قاسمی: در عرض یک ماه از زمان بیعتگیری مسلم تا زمان شهادت امام حسین(ع) مردم کاملاً رویکرد خود را عوض کردند و دقیقاً در روبروی امام حسین(ع) قرار گرفتند و با ایشان مبارزه کردند. تغییر جایگاه تفکری این مردم که در عرض یک ماه اینگونه تغییر کردند بسیار تعجبآور است. عبیدالله با جنگ روانی که راه انداخت و با زر و زور و تزویر بسیار موفق عمل کرد.
عبیدالله تیر اول را بسیار موفق زد آن زمان که طلاهای بسیاری را به فرماندهان شهر داد و آنها را به وسوسه انداخت. نصف یاران حضرت مسلم با اولین تیر ریزش کردند. اکنون هم افرادی که در داخل کشور در حال خیانت هستند دشمن اولین تیر را اینگونه وارد کرده است. در طول تاریخ مثلث زور و زر و تزویر هنوز هم از ما تلفات میگیرد و به ما ضربه میزند.
دومین رویکرد روانی عبیدالله آن بود که هانی را کشت، میثم را به دار آویخت و از این منظر ته دل مردم را خالی کرد و آنها را ترساند و با ضلع دوم که همان زور است توانست عامه مردم را به سمت خود بکشاند. عامه مردم نمیتوانند بفهمند که آمریکا نمیتواند هیچ غلطی بکند و با زدن چند بمب موجب ترساندن مردم میشود.
ضلع سوم نیز تزویر است. عبیدالله در قدم آخر در مسجد کوفه با خواص جلسه گذاشت و با تزویر توانست خواص را به سمت خود جذب کند. باده گساری یزید را به سمت شعر و شاعری پیش برد که یزید انسان لطیفی است. این تزویر امروزه به شکل تولیدات رسانهای در حال انجام است. بنابراین، این مثلث وقتی گره میخورد حادثهای مانند کربلا را رقم میزند. جالب اینکه همه این جریانات در قالب دین انجام شد.
ترسناکترین قسمت کربلا سر بریدن و تشنگی و به اسارت رفتن بچهها نیست بلکه ترسناکترین قسمت آن است که 30 هزار نفر در مقابل امام زمان خود ایستادند و سر ایشان را بریدند.
در آخرین دیدار امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) که در بستر بیماری بود امام سجاد(ع) سؤال میکند پدر با منافقان چه کردی؟ امام حسین(ع) با کفار نجنگید بلکه با مؤمنان جنگید و این افراد فقط کسانی بودند که دچار نفاق شده بودند.
این برای امروز ما این پیام را دارد که اگر نتوانیم روشنگری داشته باشیم و نقش ولایت و رهبری را بگوييم و دستاوردهای نظام را بگوييم دشمن با جریانات فکری و فضای مجازی و از خود ما بر علیه خود ما استفاده میکند.
هر گاه ما از تاریخ عبرت گرفتیم و ریشههای انحرافات گذشته را برای جوانان بازگو کردیم؛ مطمئناً مردم با آگاهی از این اتفاقات عبور میکنند.
یکی از بزرگترین دستاوردهای کربلا آگاه شدن مردم بود و خون امام حسین(ع) موجب شد مردم جریان نفاق را به خوبی دیدند امروز هم جریان پاک خون شهدای ما در جنگ 12 روزه موجب شد مردم به آگاهی رسیدند و این همه سردار و دانشمند هستهای دادن موجب شد افرادی که بیتفاوت بودند و البته مخالف نظام نیز بودند به حمایت از نظام پرداختند این جریانسازی که شهدای ما اخیرا راه انداختند در تاریخ بینظیر بوده است.
انتهای پیام