ریشه خشونت یهودیان و صهیونیستها از دیدگاه قرآن کریم و براساس منابع یهود در دو شماره قبل مورد بررسی قرار گرفت، در این شماره به منظور بررسی ریشه دشمنی یهود با مسلمانان، نوع دشمنی آنان و نتیجه سرپیچی این قوم از دستورات الهی از منظر قرآن کریم، خبرنگار ایکنا از همدان، با حجتالاسلام والمسلمین دانیال بصیر، استاد حوزه و دانشگاه و مطالبی گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم؛
در طول قرون، تاریخ نشان داده است که بنیاسرائیل همواره یکی از پرچالشترین اقوام در مواجهه با هدایت و انبیای الهی بوده است. از دشمنی با پیامبران گرفته تا احساس برتری و قومگرایی افراطی، رفتارهای آنان همواره مملو از عبرتها و نکات قابل تأمل است. با نگاهی عمیقتر، به چرایی این دشمنیها، ویژگیهای روحی و سیاسی این قوم و پیامدهای آن در تاریخ و دین، میتواند درسهایی ارزشمند برای نسلهای آینده باشد.
بنیاسرائیل از دیرباز در متون دینی و تاریخی، شناختهشدهترین قوم یهود هستند که در تاریخ، رفتارهای متفاوت و بعضاً متناقضی از آنها سر زده است. در واقع، یکی از شاخصترین ویژگیهای آنان، دشمنی مستمر و عمیق با خداوند و مظاهر هدایت است، در قرآن کریم و روایات، این دشمنی اینگونه توصیف شده است که آنان همیشه در حال تضعیف و زیر سوال بردن ذات پروردگار بودهاند. نمونه بارز آن، اینکه برخی از آنها میگویند «دست خدا بسته است»، هتاکی به مقام ربوبیت، که نشان از تحریک و تنفر عمیق نسبت به خدا دارد.
بیشتر بخوانید:
از طرف دیگر، این قوم در طول تاریخ، نشان دادهاند که در مقابل پیامدهای هدایت، تمرد و سرپیچی کردهاند. نمونههای بارز این دشمنی، اعمالی مانند ساختن گوساله در غیاب موسی(ع)، تغییر قبله و دربرگیری شرک و بتپرستی است که در انبوه روایات و قرآن ثبت شده است. این همه نشانگر آن است که بنیاسرائیل نه تنها در ظاهر، بلکه در درون و عقاید، بر ضد هدایت حرکت کردند. هدف اصلی آنها، تضعیف پیامهای الهی و ایجاد مانع برای هدایت انسانی بود.
این سوال نکته بسیار مهمی دارد، چراکه دشمنی بنیاسرائیل نه تنها در کلام و عمل، بلکه در ساختار فکری و فرهنگی آنها ریشه دارد. این قوم، بر اساس قرون و اعصار، دچار نوعی احساس برتری و قومگرایی شده بودند که در متن دینی و عقیدتیشان بسیار برجسته است. این احساس برتری، آنان را وادار میکرد که خود را برگزیده بدانند و دیگر ملل جهان را ناچیز و بیارزش تلقی کنند. در روایات، به شدت بر این نکته تأکید شده است که این قوم، بر اساس اعتقاد به برتری قومی و دینی، همیشه در حال اقدامات تحمیلی و تفرقهافکنانه بودند. این نوع نگاه و رویکرد، در قالبهایی مانند تلاش برای تحریف حقایق، دشمنی با پیامبران، و حتی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، در آنها نهادینه شده است. به عنوان نمونه، در طول تاریخ، تلاش برای تغییر و تفسیر متون دینی، حاشیهسازی درباره عقاید دیگران، و حتی دشمنیهای سازمانیافته برای حفظ قدرت، نمونههایی از این دشمنی ساختاری است.
نقش پیامبران در مواجهه با بنیاسرائیل، نقش مقابلهای و هدایتگرانه است که در عین حال، درگیریهای زیادی را به دنبال داشت. قرآن و روایات نشان میدهد که پیامبران، همچون موسی، داوود، عیسی(ع) و دیگران، در طول تاریخ، در برابر دشمنی آنان مقاومت کردهاند. در حالی که پیامبران دعوت به اصلاح، عبودیت و معرفت الهی میکردند، بنیاسرائیل مقاومت شدید نشان میدادند، گاه حتی پیامبر را تکذیب میکردند و در مواردی او را مورد آزار، تهمت و حتی قتل قرار دادند. به عنوان مثال، داستان خروج موسیبن عمران و مقابلهاش با قوم سرکش، نمونهای بارز است که نشان میدهد چگونه دشمنی و سرسختی بنیاسرائیل، مانع از استقرار عدالت و هدایت شد. در روایتهای متعدد، بیان شده است که این قوم، حتی پس از دیدن معجزات الهی، باز هم در فکر نافرمانی و خیانت بودند.
سرنوشت این سرپیچیها، نتیجهای روشن و عبرتآموز دارد. یکی از نمونههای برجسته، ماجرای ورود بنیاسرائیل به سرزمین مقدس است. خداوند، به آنان فرمان میدهد وارد شوید و از آن سرزمین بهرهمند شوید، اما آنان که پر از خیانت و سرکشی بودند، به جای اطاعت، گفتند «ای موسی، در آنجا جمعیت ستمگر است» و از وارد شدن، سر باز زدند. این نافرمانی، باعث شد که خداوند آنان را در بیابان و در عذاب نگه دارد، تا زمان مشخصی. در حقیقت، این نافرمانی بر اساس آیات قرآن و روایات، نتیجهای جز عذاب و دوری از رحمت الهی نداشت. در تاریخ انبیا و امتها، این سرپیچی، معمولاً به تنزیل عذاب و مجازات ختم شد که نمونهاش در داستانهایی مانند داستان بنیاسرائیل در قرآن (حجر، بقره و غیره) بسیار به چشم میخورد.
یکی از نکات مهم در متون دینی و علمی، تأکید بر قومگرایی و احساس برتری افراطی یهودیان است. آنان خود را برگزیده، خاص، و برتر نسبت به سایر اقوام میدانستند و این احساس، سبب شد که در رفتارهای فردی و جمعی، در نوعی خودبرتربینی غرق شوند. از نظر تعالیم دینی، این فکر، صفاتی است که به مانع بزرگی برای هدایت و اصلاح تبدیل شده است. از طرف دیگر، این احساس برتری، عواقب فراوانی چون دشمنی، انزوا و ایجاد منازعات داخلی و دشمنتراشی با ملل دیگر را در پی داشت. بر اساس روایتهای تاریخی، این قوم در طول قرون، متمرکز بر حفظ هویت قومگرایانه بوده و در مقابله با دیگر انسانها، تحت احساس برتری قرار داشتند. این نوع احساسات، در نهایت، منجر به نفاق، جدا شدن از دیگر مردمان و در برخی موارد، تحریف دین و آموزههای الهی، شده است.
این داستانها و عبرتها، نکاتی بسیار مهم و حیاتی برای همگان است، اولاً، باید بدانیم که تعصب، تکبر و احساس برتری، در هر زمانی، در مسیر هدایت و اصلاح نیست، خداوند توحید و عبودیت را بر برتریجویی و تفکرات نژادی و قومی ترجیح میدهد. ثانیاً، تاریخ نشان داده است که دشمنی و دشمنتراشی بر پایه احساسات منفی، به جامعه آسیب میزند و راه سعادت انسانی، در تمرکز بر ارزشهای انسانی، عدالت و محبت است. در عین حال، باید همواره از تاریخ عبرت بگیریم و بدانیم که هرچند قوم، نژاد یا مذهب، متفاوت است، اما مشترکات انسانی و الهی، باید محور همه فعالیتها و رفتارهای ما باشد، پیروی از پیامبران، یادگیری اخلاق و اتکا بر تقوا، کلید رستگاری و قرب الهی است، نه احساسات منفی که در تاریخ، منشا فتنه و دشمنی بودهاند.
در مجموع، فلسفه عبرتآموزی از تاریخ بنیاسرائیل و مطالعه رفتارهای آنان، نه تنها برای شناخت یک قوم، بلکه برای درک بهتر راههای اصلاح و هدایت انسانها در زمان حال و آینده است. پیام روشن این است که راه هدایت، در توحید، تقوا و محبت است، نه در برتریطلبی و دشمنی بیپایان.
انتهای پیام