کد خبر: 3884648
تاریخ انتشار : ۰۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۹

استمرار خط جهاد در زندگی امام کاظم(ع)

طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب در کتاب انسان 250 ساله تمام ائمه اطهار علیهم السلام یک خط را در بحث ولایت دنبال می‌کردند که گویی یک انسان واحد هستند، در این کتاب در مورد امام کاظم(ع) میفرماید: موسی‌بن‌جعفر(ع) همه‌ زندگی خود را وقف جهاد مقدسی که سایر ائمه پیش از ایشان آن را ادمه داد بودند ساخته بود، درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود.

استمرار خط جهاد در زندگی امام کاظم(ع)زندگی سیاسی ائمه(ع) در کتاب انسان ۲۵۰ ساله که شامل مجموع صحبت‌های رهبر معظم انقلاب است جمع آوری شده است. رهبر معظم انقلاب در مورد زندگی عبادی سیاسی امام موسی کاظم(ع) که بیشتر این سخنان در پیام به سومین کنگره‌ جهانی حضرت امام رضا(ع) مطرح شده است، می‌گویند:
زندگی موسی‌بن‌جعفر یک زندگی شگفت‌آور و عجیبی است، اولاً در زندگی خصوصی موسی‌بن‌جعفر مطلب برای نزدیکان آن حضرت روشن بود. هیچ کس از نزدیکان آن حضرت و خواص اصحاب آن حضرت نبود که نداند موسی‌بن‌جعفر برای چیه چیزی تلاش می‌کند و خود موسی‌بن‌جعفر در اظهارات و اشارات خود و کارهای رمزی‌ که انجام می‌داد، این را به دیگران نشان می‌داد.
اتاق مخصوصی که موسی‌بن‌جعفر در آن اتاق می‌نشستند، این‌طور بود که راوی که از نزدیکان امام هست می‌گوید من وارد شدم، دیدم در اتاق موسی‌بن‌جعفر سه چیز است؛ یکی یک لباس خشن، یک لباسی که از وضع معمولی مرفه عادی دور هست، یعنی به تعبیر امروز ما می‌شود فهمید و می‌شود گفت لباس جنگ، این لباس را موسی‌بن‌جعفر آن‌جا گذاشتند و نپوشیدند، به صورت یک چیز سمبولیک، «و سیفٌ معلق» شمشیری را آویخته‌اند، معلق کردند یا از سقف یا از دیوار «و مصحف» و یک قرآن.
ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانه‌ زیبائی است، در اتاق خصوصی حضرت که جز اصحاب خاص آن حضرت کسی به آن اتاق دسترسی ندارد، نشانه‌های یک آدم جنگیِ مکتبی، مشاهده می‌شود.
شمشیری هست که نشان می‌دهد هدف جهاد است. لباس خشنی هست که نشان می‌دهد وسیله، زندگی خشونت‌بارِ رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان می‌دهد هدف این است می‌خواهیم به زندگی قرآن برسیم با این وسائل و این سختی‌ها را هم تحمل کنیم.
موسی‌بن‌جعفر یقیناً یک دورانی را در خفا زندگی می‌کرده است. اصلاً زندگی زیرزمینی که معلوم نبوده کجاست که در آن زمان، خلیفه‌ وقت افراد را می‌خواست، از آنها تحقیق می‌کرد که موسی‌بن‌جعفر را شما ندیدید، نمی‌دانید کجاست؟ و آنها اظهار می‌کردند، که نه حتی یکی از افراد را آن‌طور که در روایت هست موسی‌بن‌جعفر به او گفتند که تو را خواهند خواست. راجع به من از تو سؤال خواهند کرد که تو کجا دیدی موسی‌بن‌جعفر را به کلی منکر بشو، بگو من ندیدم، همین‌جور هم شد. زندانش کردند، بردند برای این‌که از او بپرسند موسی‌بن‌جعفر کجاست.
شما ببینید زندگی یک انسان اینچنینی، زندگی یک آدمی که فقط مسأله می‌گوید، معارف اسلامی بیان می‌کند، هیچ کاری به کار حکومت ندارد، مبارزه‌ سیاسی نمی‌کند که زیر چنین فشارهایی قرار نمی‌گیرد.

مبارزه‌ طولانی امام کاظم(ع)

حتی در یک روایتی من دیدم که موسی‌بن‌جعفر علیه‌السّلام در حال فرار و در حال اختفاء در دهات شام می‌گشته «وقع موسی‌بن‌جعفر فی بعض قری الشام حارباً متنکراً فوقع فی غار» که در حدیث هست که موسی‌بن‌جعفر مدتی اصلاً در مدینه نبوده در روستاهای شام تحت تعقیب دستگاه‌های حاکمِ وقت و مورد تجسس جاسوس‌ها، از این دِه به آن ده،از آن ده به آن ده، با لباس مبدل و ناشناش که در یک غاری حضرت به یک غاری می‌رسند و در آن غار وارد می‌شوند.
یک فرد نصرانی در آن‌جا بوده است، حضرت با او بحث می‌کنند، در همان وقت هم از وظیفه و تکلیف الهی خودشان که تبیین حقیقت هست، غافل نیستند با آن نصرانی صحبت می‌کنند و نصرانی را مسلمان می‌کنند. این زندگی پرماجرای موسی‌بن‌جعفر یک چنین زندگی است که شما ببینید این زندگی چقدر زندگی پرشور و پرهیجانی است. ما امروز نگاه می‌کنیم موسی‌بن‌جعفر، خیال می‌کنیم یک آقای مظلوم بی سر و صدای سر به زیری در مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند آوردند در بغداد، یا در کوفه، در فلان جا، در بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این نبود.
قضیه یک مبارزه‌ طولانی، یک مبارزه‌ تشکیلاتی، یک مبارزه‌ای با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی موسی‌بن جعفر کسانی داشت که به او علاقه‌مند بودند.
آن وقتی که پسر عمو، پسر برادر ناخلف موسی‌بن‌جعفر که جزو افراد وابسته‌ به دستگاه بود درباره‌ موسی‌بن‌جعفر با هارون حرف می‌زد، تعبیرش این بود که «خلیفتان یجبی الیه ما الخراج» گفت: هارون تو خیال نکن فقط تو هستی که خلیفه در روی زمین هستی در جامعه‌ی اسلامی و مردم به تو خراج می‌دهند، مالیات می‌دهند. دو تا خلیفه هست؛ یکی تویی، یکی موسی‌بن‌جعفر. به تو هم مردم مالیات می‌دهند، پول می‌دهند، به موسی‌بن‌جعفر هم مالیات می‌دهند، پول می‌دهند و این یک واقعیت بود. او از روی خباثت می‌گفت، می‌خواست سعایت کند. اما این یک واقعیت بود، از تمام اقطار اسلامی کسانی بودند که با موسی‌بن‌جعفر ارتباط داشتند. منتها این ارتباطات در حدی نبود که موسی‌بن‌جعفر بتوانند به یک حرکت مبارزه‌ مسلحانه‌ی آشکاری دست بزنند.

در زندگینامه‌ آن امام عالی‌مقام امام موسی‌بن‌جعفر (ع)، سخن از حوادث گوناگون و بی‌ارتباط با یکدیگر و تأکید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله‌ پیامبر (ص) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری که همه‌ عمر سی‌وپنج ساله‌ امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام می‌ماند. تشریح و تبیین این خط است که همه‌ اجزای این زندگی پرفیض را به یکدیگر مرتبط می‌سازد و تصویری واضح و متکامل و جهت‌دار که در آن هر پدیده‌ای و هر حادثه‌‌ای و هر حرکتی، دارای معنایی است، ارائه می‌کند.

زندگی امام موسی‌بن جعفر(ع)؛ تلاشی جهت تحقق اسلام ناب
این مقطع سی‌وپنج ساله از ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری)یعنی دوران امامت حضرت موسی‌بن جعفر(ع) یکی از مهمترین مقاطع زندگینامه‌ ائمه علیهم‌السّلام است.
دو تن از مقتدرترین سلاطین بنی عباس منصور و هارون و دو تن از جبّارترین آنان مهدی و هادی در آن حکومت می‌کردند. بسی از قیام‌ها و شورش‌ها و شورشگرها در خراسان، در افریقیه، در جزیره‌ موصل، در دیلمان و جرجان، در شام، در نصیبین، در مصر، در آذربایجان و ارمنستان و در اقطاری دیگر، سرکوب و منقاد گردیده و در ناحیهی شرق و غرب و شمال قلمرو وسیع اسلامی، فتوحات تازه و غنایم و اموال وافر، بر قدرت و استحکام تخت عباسیان افزوده بود.
جریان‌های فکری و عقیدتی در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات، انباشته و حربه‌ای در دست قدرتمداران و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته و میدان را بر عَلَم‌دارانِ صحنه‌ معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود.
شعر و هنر، فقه و حدیث و حتّی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنان گشته بود. در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنی‌امیه و نه همچون ده ساله‌ اول دوران بنی‌عباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون که در هر یک، حکومت مسلط وقت، به نحوی تهدید می‌شد؛ تهدیدی جدی دستگاه خلافت را نمی‌لرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت علیهم‌السّلام غافل نمی‌ساخت.
در این دوران، تنها چیزی که می‌توانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت علیهم‌السّلام و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگی‌ناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه‌ی الهی «تقیه». و بدین ترتیب است که عظمت حیرت‌آور و دهشت‌انگیز جهاد حضرت‌موسی‌بن‌جعفر آشکار می‌گردد.
باید عرض کنم که کاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه که به فحص و شرح زندگی امام موسی‌بن جعفر(ع) پرداخته‌اند، سهم شایسته‌ای از توجه و تفطن را که باید به حادثه‌ی عظیم و بی‌نظیر «حبس طویل‌المدّة»ی این امام هُمام اختصاص می‌یافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن بزرگوار غافل مانده‌اند.
در زندگینامه‌ی آن امام عالی‌مقام، سخن از حوادث گوناگون و بی‌ارتباط با یکدیگر و تأکید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله‌ پیامبر (ص) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری که همه‌ عمر سی‌وپنج ساله‌ امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام می‌ماند.
تشریح و تبیین این خط است که همه‌ اجزای این زندگی پرفیض را به یکدیگر مرتبط می‌سازد و تصویری واضح و متکامل و جهت‌دار که در آن هر پدیده‌ای و هر حادثه‌ای و هر حرکتی، دارای معنایی است، ارایه می‌کند.
چرا حضرت امام صادق(ع) به «مفضّل» می‌فرماید: امر امامت این جوانک را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به «عبدالرحمن بن حجاج» به جای تصریح به کنایه می‌گوید: زره بر تن او راست آمده است؟ و به یاران نزدیک چون «صفوان جمّال» او را به علامت و نشانه معرفی می‌کند؟ و چرا بالاخره در وصیت‌نامه‌ خود، نام فرزندش را به عنوان وصی پس از نام چهار تن دیگر می‌آورد که نخستین آنان «منصور عباسی» و سپس حاکم مدینه و سپس نام دو زن است؛ چنان‌که پس از ارتحال آن حضرت، جمعی از بزرگان شیعه نمی‌دانند جانشین آن بزرگوار، همین جوان بیست ساله است؟ چرا در گفتگو با هارون که به او خطاب می‌کند «خلیفتان یجبی‌ الیهما الخراج»، زبان به سخن نرم و انکارآمیز می‌گشاید؛ اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالکلمه‌ای به نام «حسن‌بن عبداللَّه» سخن را به معرفت امام می‌کشاند و آنگاه خود را امام مفترض‌الطّاعة، یعنی صاحب مقامی که آن روز خلیفه‌ عباسی در آن متمکن بود، معرفی می‌کند؟
چرا به «علی‌بن‌یقطین» که صاحب‌منصب بلندپایه‌ دستگاه هارون و از شیفتگان امام است، عملی تقیه آمیز را فرمان می‌دهد؛ اما «صفوان جمّال» را بر خدمت همان دستگاه شماتت می‌کند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرا می‌خواند؟ چگونه و با چه وسیله‌ای آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده‌ اسلام، میان دوستان و یاران خود پدید می‌آورد و شبکه‌یی که تا چین گسترده است، می‌سازد؟
چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی»، هر کدام در برهه‌ای از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او می‌بندند؟ و چرا چنان که از برخی روایات دانسته می‌شود، آن حضرت در برهه‌ای از دوران سی‌وپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه‌ی وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره‌ی من از شما پرسید، بگویید او را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم کجاست؟
چرا هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حدّ اعلی‌ تجلیل می‌کند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را می‌دهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد کرده بود، تعریفی از فدک می‌کند که بر همه‌ی کشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آن جا که خلیفه به آن حضرت به تعریض می‌گوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه‌ی ملایم، پس از چند سال، چندان خشن می‌شود که آن حضرت را به زندانی سخت می‌افکند و پس از سالها حبس، حتّی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار می‌یابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید می‌کند؟
اینها و صدها حادثه‌ی توجه برانگیز و پرمعنی و در عین حال ظاهراً بی‌ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسی‌بن‌جعفر علیهم‌السّلام هنگامی معنی می‌شود و ربط می‌یابد که ما آن رشته‌ی مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه‌ی شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم. این رشته، همان خط جهاد و مبارزه‌ی ائمه(علیهم‌السّلام) است که در تمام دوران دویست‌وپنجاه ساله و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه‌ی تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً، تبیین مسأله‌ی امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه‌ی اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام(ص) و همه‌ی پیامبران؛ یعنی اقامه‌ی قسط و عدل و زدودن انداداللَّه از صحنه‌ی حکومت و سپردن زمام اداره‌ی زندگی به خلفاءاللَّه و بندگان صالح خداوند.
تعلیم و فقه و حدیث امام کاظم(ع) وقف جهاد ایشان بود
امام موسی‌بن‌جعفر(ع) نیز همه‌ زندگی خود را وقف این جهاد مقدس ساخته بود؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود. البته، زمان او ویژگیهای خود را داشت؛ پس جهاد او نیز به تناسب زمان مختصاتی می‌یافت؛ عیناً مانند دیگر ائمه‌ هشتگانه، از زمان امام سجاد(ع) تا امام عسکری(ع) که هر یک یا هر چند نفر، مختصاتی در زمان و به تبع آن، در جهادِ خود داشتند و مجموعاً زندگی آنان، دوره‌ چهارم از زندگی دویست‌وپنجاه ساله را تشکیل می‌دهد که خود نیز به مرحله‌هایی تقسیم می‌گردد.
جای آن است که این بحث اساسی، از این دیدگاه مورد توجه فضلا و محققان قرار گیرد و در آیینه‌ی این دوران پرشکوه و این مجاهدت بی‌نظیر، راه کمال مسلمین و مخصوصاً پیروان و دوستداران اهل بیت پیامبر(ص) آشکار گردد. بی‌شک مجامعی از این قبیل، فرصتهای مغتنم و دیریابی را در اختیار پژوهندگان این حقیقت می‌گذارد.

انتهای پیام
captcha