به گزارش ایکنا، استاد عبدالجبار کاکایی، در چهاردهمین برنامه «چشمه حکمت» که به مناسبت ماه مبارک رمضان در خبرگزاری ایکنا تهیه شده، به مسئله توصیف حق تعالی از نگاه مولانا پرداخته است.
یکی از نکات ارزشمند در آثار مولانا توصیف دوران حیرت است. ما در آثار خیام و حتی در بعضی از غزلهای حافظ به طرح مسئله معما در شناخت حق تعالی میرسیم که محصول خردگرایی این دو شاعر است. البته حافظ گاهی چنین تصور و خیال را داشته و خیام نماد خرد و اندیشه بوده است. اما در آثار مولانا، عشق بر دل و خرد غلبه دارد و آنچه در آثارش مشاهده میکنید، غلبه حیرت است. از جمله در این غزل زیبا که میفرماید؛
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
گفتم این روی فرشتهست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشتهست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست، ولی جان پدر هیچ مگو
طرح چنین سؤالی در انتهای این غزل شهامت میخواهد که چه چیزی را توصیف میکنی؟ این عشقی که توصیف میکنید معادل مفهومی به نام خداست.
بنابراین معلوم است که طرح این اندیشه در دورانی که حاکمیت تفکر اهل حدیث بوده است، بیان روشن این نکات ممکن بود، شاعر را دچار مشغله و دردسر کند، اما در پرده تصویر زیبایی که در بیت آخر دیدید، مسئله رسیدن به خداوند و رؤیت حق تعالی که مترادف عشق ورزیدن است، بیان شده. یعنی وجودی که هدفش ایجاد علقه و سیر به سمت کمال است. آغازکننده حرکت فطرت بشر، چیزی است یا خداوند یا عشق!
انتهای پیام