بازگشایی مدارس در مهرماه برای بسیاری از دانشآموزان همراه با اضطراب و استرس است؛ موضوعی که به گفته کارشناسان نیازمند توجه خانواده و مدرسه است. در دو شماره قبل گفتوگوی خبرنگار ایکنا از همدان با داوود فتحی، روانشناس کودک و نوجوان ریشههای اصلی اضطراب کودکان در آغاز سال تحصیلی، بررسی چالشهای خانواده در زمینه تنظیم خواب و نظم روزانه دانشآموزان، برقراری ارتباط با همکلاسیها در ابتدای سال تحصیلی، همکاری خانه و مدرسه و تأثیر آن در سلامت روان کودکان و نوجوانان، آموزش مهارتهای روانی و تربیتی به دانشآموزان برای رفع استرسها و چالشهای دوران تحصیل و تأثیر فضای مجازی بر تمرکز و موفقیت تحصیلی دانشآموزان مطرح شد.
در این شماره نیز راهکارهایی برای کاهش استرس، تعامل والدین و اولیای مدرسه، نقش مشاور در مدرسه در کاهش این استرسها مورد بررسی قرار میگیرد که مشروح آن را در زیر میخوانیم:
تکنیکهایی مانند تنفس عمیق، ریلکسیشن و شمارش اعداد میتواند در کاهش اضطراب کودکان مؤثر باشد. این تمرینها حتی در قالب بازیدرمانی و فعالیتهایی همچون قایمباشک اجرا میشوند و به تخلیه هیجانی کودک کمک میکنند.
انجمن اولیا و مربیان پل ارتباطی میان خانواده و مدرسه هستند، والدین میتوانند مشاهدات خود را از مشکلات فرزندشان در این جلسات مطرح کنند، اما اینکه والدین انتظار داشته باشند دقیقاً تمام منویات و انتظاراتشان را معلم سر کلاس اجرا کند عملاً آموزش و پرورش باید تعطیل شود و معلم باید وظایف خود را کنار بگذارد و فقط به امور والدین بپردازد، بنابراین با همافزایی بین معلم و والدین این مشکلات تا حد زیادی حل و فصل خواهد شد و معلمان نیز متقابلاً دیدگاههای خود را ارائه دهند. این همافزایی، بهویژه با همراهی متخصصان روانشناسی، میتواند بخش زیادی از مشکلات را برطرف کند.
در مدارس متوسطه اول، مشاوران حضور دارند، اما وظیفه اصلی آنان هدایت تحصیلی است. با این حال، فعالیتهایی مانند غربالگری سلامت روان، برگزاری کارگاه و مشاوره فردی نیز بر عهده آنان است. متأسفانه در دوره ابتدایی بهطور معمول مشاور وجود ندارد و این موضوع آسیبپذیری کودکان را افزایش میدهد. مدارس آموزش و پرورش از منظر کمی و کیفی، از نظر مشاور در محدودیت قرار دارد در صورتی که این نکته حائز اهمیت است. یکی از مقاطعی که دانشآموزان با ورود به آن دچار آسیب میشوند دوره ابتدایی است.
بیشتر بخوانید:
قطعاً مشاور ثابت در مدرسه کمککننده است، اما قوانین و مدیر مدرسه باید زمینه بیشتری را برای مشاور باز کند. متأسفانه هنوز برخی از مدارس ما اتاق مشاوره ندارند یا بهطور نمونه اگر قرار باشد مشاور کاری انجام دهد ممکن است که فضا و یا زمان کافی را برای این کار در اختیارش قرار ندهند. در کل وجود مشاور ثابت در مدرسه ضروری است، اما باید از نظر امکانات و فضا نیز حمایت شود.
پرخاشگری میتواند ناشی از استرس ورود به محیط جدید، ناکامی در روابط یا کمبود توجه باشد. گاهی هم الگوگیری از محیط خانواده یا مدرسه و حتی دلایل پزشکی مانند تغییرات هورمونی نقش دارند. اگر پرخاشگری تکرار شود، باید از روانشناس کمک گرفت. نخستین گام، درک شرایط کودک و یافتن علت است و سپس میتوان با راهکارهای مناسب یا جلسات محدود مشاوره مشکل را مدیریت کرد.
از دیگر دلایل پرخاشگری و عصبانیت ناکامیهایی است که کودک تجربه میکند حال یا ناکامی در سطح مدرسه است مانند اینکه دوستی نمیتواند پیدا کند و یا با دیگران نمیتواند ارتباط بگیرد و یا اینکه معلم به او توجهی نکرده است، و بهطور نمونه در محیط خانه مادر و پدر به خواستههایش پاسخ ندادهاند به این ترتیب ناکامیهای زیادی را تجربه کرده است. به همین ترتیب برای اینکه این ناکامی را جبران کند شروع به پرخاشگری کرده است.
مسئله بعدی در پرخاشگری مبحث الگوهاست. گاهی اوقات در نظام خانوادگی و یا اینکه در خود مدرسه اعم از مسئولان مدرسه گرفته تا همکلاسانش، محیط مدرسه و محله مدرسه همچنین نظام خانوادگی و فامیلها معمولاً بیان خواستههایشان همراه با پرخاشگری است. بنابراین، بحث الگوها هم مطرح میشود؛ الگوها موجب میشود که بچه برای بیان هیجاناتش از پرخاشگری استفاده کند دلایل دیگری هم میتواند داشته باشه مانند دلایل پزشکی زمانی که هورمونها جابجا میشوند پرخاشگری رخ میدهد و یا ممکن است کودک قند خون داشته باشد که این هم میتواند موجب پرخاشگری شود.
در پایه اول، مهمترین عامل بیمیلی اضطراب جدایی از والدین است و باید با آمادهسازی کودک و همکاری معلم این مشکل را کاهش داد. در پایههای بالاتر، تجربههای منفی گذشته مانند شکست تحصیلی، مشکلات اجتماعی یا بیمهری در مدرسه میتواند دلیل بیمیلی باشد. بررسی دقیق علت و استفاده از خدمات متخصصان روانشناسی در این زمینه ضرورت دارد.
ارتباط مستمر و شفاف میان والدین و معلمان استرسهای آموزشی و روانی دانشآموز را کاهش میدهد و محیطی امنتر برای یادگیری ایجاد میکند. این ارتباط میتواند در قالب مدلهای مشارکتی، حمایتی، همدلانه یا اجتماعمحور شکل گیرد و موجب شود کودک احساس کند در یک شبکه حمایتی قرار دارد.
انتهای پیام