جلال دوروزی، فرزند شهید محمدحسین دوروزی افتخار این را داشته است که در دوران نوجوانی با توجه به اینکه پدر شهیدش با شهید آیتالله مدنی معاشرت داشته از نزدیک با این مرد بزرگ آشنا شود. او که خاطرات ناگفتنی از رفتوآمدهای پدرش با شهید مدنی دارد به بیان برخی از آنها پرداخت که در ذیل میخوانید.
جلال دوروزی (معروف به عربزاده) در گفتوگو با ایکنا از همدان با بیان اینکه از سال ۱۳۵۷ و از اوایل انقلاب شهید آیتالله مدنی را میشناخته است، اظهار کرد: پدر و عمویم نسبت به شهید مدنی ارادت خاصی داشتند که پدرم شهید محمدحسین دوروزی و عمو بزرگوارم حاج غلامعلی دوروزی (معروف به عرب زاده) بودند.
وی به بیان خاطرهای از شهید مدنی پرداخت و گفت: آیتالله مدنی بسیار نسبت به رعایت مسائل شرعی حساس بود، نزدیک به 10 سال در کربلا بود یک بار عمویم برای شهید مدنی ظرفی عسل برده بود، پرسیده بود که آیا این را همه مردم میتوانند بخورند.
این همنشین شهید مدنی در ادامه به بیان خاطرههای پدر شهیدش از آیتالله مدنی پرداخت و گفت: پدرم در چپرخانه مغازه داشت و آیتالله مدنی را از طریق عمویم میشناخت و مجذوبش شده بود، به همین دلیل با او مراوده داشت و وقتی که منزل کوچه آخوند از سوی یک واقف به شهید مدنی جهت سکونت تحویل داده میشود پدرم نیز خانهای در این کوچه و در روبروی منزل شهید مدنی خریداری میکند.
وی بیان کرد: پدرم شب و روز در خدمت آیتالله مدنی بود، مدتی در پایگاه نوژه مسئول خرید بود قبل از پیروزی انقلاب و در بحبوحه پیروزی آن، عدهای از همافران ارتش میآیند و اسلحهشان را تحویل پدرم داده و از او لباس معمولی دریافت میکنند و از شهید مدنی اماننامه میگرفتند.
دوروزی با بیان اینکه آن موقع 18 ساله بودم، گفت: سال ۱۳۵۷ زمستان خیلی سختی بود و نفت کم بود مردم در مقابل مغازه نفت فروشیها صف میایستادند و خیلیها توان خرید نفت نداشتند. وقتی آیتالله مدنی متوجه شد یک عده نفت ندارند و در سرما روزگار میگذارند اجازه نداد پدرم در داخل بخاری اتاقش نفت بریزد. یکبار هم که پدرم در بخاری او نفت ریخته بود با پدرم برخورد کرده بود و به پدر من میگفت چرا این کار را کردی وقتی مردم در سرما هستند ماهم باید همچون آنان سر کنیم، به همین خاطر تا ۲ روز از پدرم ناراحت بودند.
فرزند همراه شهید مدنی مطرح کرد: اوایل انقلاب، شورایی به نام شورای انقلاب شکل گرفته بود که جلسات آن در منزل ما و در شبهای جمعه برگزار میشد، همه اعضاء و آیتالله مدنی به این جلسه میآمدند.
وی با بیان اینکه آیتالله مدنی بسیار نسبت به دغدغه مردم حساس بود، افزود: مدتی گوشت گران شد، شهید مدنی در مسجد جامع سخنرانی کرد و بیان کرد که گوشت باید این قیمت باشد نه کمتر و نه بیشتر و تا به این ثبات قیمت نرسیده مردم گوشت خریداری نکنند که چندی بعد گوشت همان قیمت شد، سخنان این شهید محراب بسیار تأثیرگذار بود.
وی شهید مدنی را نعمتی برای انقلاب و شهر همدان دانست و بیان کرد: هر جا که برای مردم مشکلی پیش میآمد، جلوی درب منزل شهید مدنی جمع میشدند و این آیتالله با بلندگو دستی برای آنها سخنرانی میکرد و اکثر راهپیماییهای قبل از انقلاب و پویایی همدان در جریان انقلاب همچون 30 مهر و تظاهرات دیگر با هدایت این شهید صورت میگرفت.
دوروزی با بیان اینکه آیتالله مدنی دارای شخصیتی آرام و متین بود، گفت: شهید بسیار قد رشیدی داشت همچون اسمش که اسدالله بود و یک چهره نورانی داشت. مهمترین خصوصیت بارز شهید مدنی برای نسل جوان اخلاص، بزرگواری و گذشتش بود، شهید از همه چیز خود گذشته بود یعنی او مجذوب امام زمانش شده بود.
وی اظهار کرد: ارتباط صمیمی شهید با ائمه او را به فردی وارسته تبدیل کرده بود، او فردی خودساخته بود که الگویش حضرت علی و سیدالشهدا(ع) بود و بدون هیچ چشمداشتی فداکاری میکرد و اینها هم درسهایی بود که از سیدالشهدا(ع) گرفته بود.
دوروزی بیان کرد: بعد از آرام شدن محیط همدان شهید مدنی عازم تبریز میشود و پدر من هم با تعدادی از بازاریان به ملاقاتش میروند تا اینکه در تاریخ 20 شهریور 1360 توسط منافقین در نماز جمعه تبریز ترور میشود و به شهادت میرسد.
وی تصریح کرد: وقتی پدرم خبر شهادت آیتالله مدنی را میشنود دوان دوان خود را به منزل آیتالله فاضلیان که پس از آیتالله مدنی امام جمعه همدان بوده و این روحانی نیز چهره مردمی و محبوبی داشته میرساند و گریه و زاری میکند.
فرزند شهید دوروزی ادامه داد: پدرم هفتم شهید مدنی به قم میرود، همراهانش تعریف کردند که او با اندکی تأخیر آمد. وقتی از او سؤال کردیم چرا دیر آمدی در جواب گفت با آیتالله مدنی معامله کردم و گفتم فراغ تو برای من قابل تصور نیست و به هر صورتی شده من را باید پیش خودت ببری.
وی اضافه کرد: آنگونه شد که پدرم 17 روز بعد از شهادت آیتالله مدنی با همان لباس مشکی که برای شهادت او به تن داشت شب اول ذیالحجه به دست منافقین کوردل ترور شد و به آرزوی دیرینهاش که شهادت و رسیدن به آیتالله مدنی بود دست پیدا کرد، وقتی مادرم خبر شهادت پدرم را میشنود خودش را به منزل میرساند و وقتی به بیمارستان رسیدیم دیگر پدرم به شهادت رسیده بود.
فرزند دوست و همنشین شهید مدنی در پایان با بیان اینکه شهید مدنی و یارانش مخلص و خدمتگزار مردم بودند، افزود: الگوی همگی اینها سیدالشهدا(ع) بود و از بزرگواری ائمه و فداکاری حضرت زینب(س) درس گرفته بودند.
انتهای پیام